پیشنهادهای Figure (٣,٢٤٧)
Synonym: Make a pass at someome گفتن چیزایی یا انجام کارایی برای شروع یک رابطه رومانتیک
۱ - مایع کیک که بعد از مخلوط کردن آرد، تخم مرغ، شکر و سایر مواد کیک بدست میاد ۲ - پشت سر هم زدن As the pack of dogs started chasing me, the only t ...
موجود، فراهم، آماده، در دسترس Unclaimed Available claimed by nobody
:bring someone down to earth کسی را متوجه واقعیت کردن چشم کسی را به روی حقیقت باز کردن بیدار کردن آگاه شدن باعث بشی/کمک کنی کسی واقعیت رو ببینه ...
خودستایی کردن “I’m Not One to Toot My Own Horn, But…” حمل بر خودستایی نباشه. . اما. .
گوشه تا شده کتاب که معمولا یا به منظور پیدا کردن صفحه خاصی تا میشه یا در اثر استفاده زیاد و کهنگی به مرور زمان اتفاق میفته. • tiny, dog - eared not ...
تند تند ورق زدن to quckly turn the pages of a book خواندن چیزی با سرعت to read something quickly
جیب خود رو پر کردن/پول درآوردن ( از راههای غیر قانونی، غیر اخلاقی و نادرست ) To make large amount of money through immoral, illegal, or dishonest w ...
Magnate Mogul A wealthy, influencial, and powerful businessman This word comes from the japanees word taikun which means great leader
کسی که همش حرفای بی معنی، تو خالی, بی مایه، بی ارزش و بیهوده میزنه. حراف و زیاده گویی که حرفای بی معنی و چرت و پرت زیاد میگه Synonym: windbag A p ...
Quip Wisecrack Gibe ore jibe
با دست حمل کردن، بویژه چیزهای سنگین Carry by hand especially heavy things He happily toted the camare along on more family outings.
Also: root about گشتن دنبال چیزی میان چیزهای دیگر زیر ورو کردن Synonym: Scrounge
نهایتا بالاخره آخرش
بعنوان معرف
۱ - پیش پرداخت کردن to pay in advance before gooda or services are rendered ۲ - پول قرض دادن to lend money It has been almost 2 months since I fro ...
عملی کردن ( قول، وعده، پیمان )
ایشالا امیدوارم که. . With ( any ) luck the boss won't go back on his word and will hire you.
To break one's promise Opposite: make good on one's promise, keep promise Renege Break one's promise Fail to keep one's promise
The/stacks/odds/decks are against someone شانس/بخت با کسی یار نبودن، شرایط بر علیه کسی بودن موانع و مشکلات زیادی سر راه کسی بودن بدبیاری آوردن ...
کار مهمتر/واجبتری برای انجام داشتن ( در مقایسه با مسائل کم اهمیت تر ) To have more pressing things to attend to in coparision to other current trivi ...
فیصله دادن قال قضیه رو کندن یه بارکی تموم کردن When it comes to cutting out a bad habit or a vice, some people tend to go cold turkey and get it ov ...
در بین همهمه و شلوغی گم شدن/مورد توجه واقع نشدن/فراموش شدن not noticed
Muster the discipline عزم خود را جزم کردن
همه چی همه ماجرا Everything, all the things But, of course, this isn't the whole enchilada اما این همه ماجرا نیست
به کسی نگفتن مخفی نگهداشتن
Restablish/restore friendly relations To reconcile after an argument آشتی کردن روابط را بهبود دادن دوباره ارتباط برقرار کردن This phrase comes fro ...
در موقعیت برتری/بهتری قرار دادن To give an advantage Edge: یه امتیاز یا برتری بویژه مختصر و کوچولو a minor advantage
آشنا، آگاه، مطلع،
بدون قید شرط باور کردن مطلقا درست انگاشتن/پذیرفتن To believe/accept as absolute truth • I don't want to take one Google hit as gospel
تند و با ولع خوردن
شیب دار کردن قسمت انتهایی گوشه دار یک تخته To cut to a sloping edge
ضایعاتی نمکی
خدمتکار خونه Domestic worker Home help House maid A worker who is paid to carry out housework/ chores/cleaning in a house
سقلمه
End up
setting, environment, cicumstances, and surrounding in which something happens or develops synonym: milieu
قالب کردن گنجشک رو رنگ کردن به جای قناری فروختن
Palm off
محکم بگیر
کفری شدن عصبانی شدن To start to become angry, crzay, upset
تکان دهنده
مثل Proverb
مطمئن قابل اعتماد Reliable Dependable Sure fire
نشئه تحت تاثیر مواد مخدر Under the influence of nacotics
یه روز خوب یه روز بد
تحول عظیم تغییر شگرف In the past few months, Indian marriages have . witnessed a sea change
زمین زدن شکست دادن To defeat badly
دندانه ی چرخ A tooth on a wheel/gear شخصی که نقش مهم ولی مورد توجه واقع نشده ای را در یک سیستم بزرگ بر عهده دارد A person who jold an important b ...
۱ - آبکی، الکی، بیمزه ، سرسری ۲ - آدم دمدمی مزاج