unawares

/ˌənəˈwerz//ˌʌnəˈweəz/

معنی: بی خبر، ناگهان، ناخود اگاه، بی اطلاع، ناخود اگاهانه
معانی دیگر: غیر عمدی، ناخودآگاهانه، بی توجه، غافل، ناآگاه، ناگهانی، غفلتا، ناگاه، یواشکی، سراسیمه

بررسی کلمه

قید ( adverb )
(1) تعریف: by surprise or unexpectedly.
مترادف: suddenly, unexpectedly

- The early morning attack caught the troops completely unawares.
[ترجمه گوگل] حمله صبح زود نیروها را کاملاً غافلگیر کرد
[ترجمه ترگمان] حمله صبح زود سربازها را غافلگیر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: while not aware or cognizant; unknowingly.
مترادف: unknowingly
متضاد: knowingly
مشابه: accidentally, unintentionally

- All unawares, he fell into the trap.
[ترجمه گوگل] بی خبر به دام افتاد
[ترجمه ترگمان] ناگهان غافلگیر شد و به دام افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. catch unawares
غافلگیر کردن

2. The question caught me completely unawares.
[ترجمه گوگل]سوال من را کاملا غافلگیر کرد
[ترجمه ترگمان]این سوال من را غافلگیر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Investors and currency dealers were caught completely unawares by the Bundesbank's action.
[ترجمه گوگل]سرمایه گذاران و دلالان ارز از اقدام بوندسبانک کاملاً غافل شدند
[ترجمه ترگمان]سرمایه گذاران و دلالان ارز به طور کامل از اقدام Bundesbank غافلگیر شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He left the pen on the table unawares.
[ترجمه گوگل]بی خبر قلم را روی میز گذاشت
[ترجمه ترگمان]قلم را بر روی میز گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The enemy came on us unawares.
[ترجمه گوگل]دشمن بی خبر به سمت ما آمد
[ترجمه ترگمان]دشمن غافلگیر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. You caught us unawares by coming so early.
[ترجمه گوگل]با زود آمدن ما را غافل کردی
[ترجمه ترگمان]تو ما را با آمدن زود غافلگیر کردی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The suspect was taken unawares, without the chance to dispose of the evidence.
[ترجمه گوگل]مظنون بدون اینکه فرصتی برای از بین بردن شواهد و مدارک وجود داشته باشد، غافلگیر شد
[ترجمه ترگمان]مظنون بدون اینکه فرصتی برای رفع شواهد بدست بیاورد غافلگیر شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Sometimes our expectations sneak up on us unawares.
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات توقعات ما ناخودآگاه به سمت ما می رود
[ترجمه ترگمان]بعضی اوقات expectations ما را غافلگیر می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. We had walked unawares over the border.
[ترجمه گوگل]ما بی خبر از مرز عبور کرده بودیم
[ترجمه ترگمان]ما در مرز غافلگیر شده بودیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The sudden noise took her unawares.
[ترجمه گوگل]صدای ناگهانی او را غافل کرد
[ترجمه ترگمان]صدای ناگهانی او را غافلگیر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She probably dropped the parcel unawares.
[ترجمه گوگل]او احتمالا بسته را بی خبر رها کرده است
[ترجمه ترگمان]شاید بسته را غافلگیر کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Old age creeps upon one unawares.
[ترجمه گوگل]پیری بر آدم بی خبر می خزد
[ترجمه ترگمان]پیری بر او چیره می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She came upon him unawares when he was searching her room.
[ترجمه گوگل]وقتی اتاقش را جست و جو می کرد، بی خبر به سراغش آمد
[ترجمه ترگمان]وقتی اتاقش را می گشت، غافلگیر شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I must have dropped my keys unawares.
[ترجمه گوگل]حتما کلیدهایم را بی خبر رها کرده ام
[ترجمه ترگمان]باید کلیدهام را غافلگیر کرده باشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Her sudden refusal took me unawares.
[ترجمه گوگل]امتناع ناگهانی او مرا غافل کرد
[ترجمه ترگمان]امتناع ناگهانی او مرا غافلگیر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بی خبر (قید)
unawares

ناگهان (قید)
abruptly, suddenly, unawares

ناخود اگاه (قید)
unawares

بی اطلاع (قید)
unawares

ناخود اگاهانه (قید)
unawares

انگلیسی به انگلیسی

• without being aware, unknowing, unexpectedly
if something catches you unawares or takes you unawares, it happens when you are not expecting it.

پیشنهاد کاربران

سرزده
بی خبر by surprise,
ناگهان suddenly
بدون اطلاع
بدون اینکه انتظارش رو داشته باشی unexpectedly
Take unawares=take by surprise

بپرس