flimflam

/ˈflɪmˌflæm//ˈflɪmˌflæm/

چرند، حرف بی معنی، مزخرف، من درآوردی، مجعول، مرد رندی، کلاه برداری، پشت هم اندازی، پاچه ورمالیدگی، دغلکاری، حقه بازی کردن، سرهم بندی کردن، سخن یاوه، هرزه درایی، گزاف گویی، فریب

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: (informal) a bit of nonsense; foolery.
مشابه: hoax

(2) تعریف: a swindle, deception, or trick.
مشابه: fraud, trick
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: flimflams, flimflamming, flimflammed
مشتقات: flimflammer (n.)
• : تعریف: (informal) to deceive, esp. in order to swindle.
مشابه: cheat, hoax, humbug

جمله های نمونه

1. I was sick of his intellectual flimflam.
[ترجمه گوگل]حالم از فلم فلم فکری اش به هم می خورد
[ترجمه ترگمان]من از حقه بازی او خسته شده بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. A flimflam man, matchstick man, loser.
[ترجمه گوگل]مرد شعله ور، مرد چوب کبریت، بازنده
[ترجمه ترگمان]مرد حقه بازی، مرد موشک، بازنده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. A flimflam man, matchstick man, loser. Whatever you want to call it.
[ترجمه گوگل]مرد شعله ور، مرد چوب کبریت، بازنده هر چی میخوای اسمشو بذار
[ترجمه ترگمان]مرد حقه بازی، مرد موشک، بازنده هر چی بخوای بهش زنگ بزنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Be careful, New York is full of slick flimflam men.
[ترجمه گوگل]مراقب باشید، نیویورک پر از مردان شیک پوش است
[ترجمه ترگمان]مراقب باش، نیویورک پر از مردان حقه بازی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. EXAMPLE: The reports of huge profits being made in the sales of the worthless product were just flimflam invented to stimulate investment by naive people.
[ترجمه گوگل]مثال: گزارش‌هایی مبنی بر سودهای کلانی که از فروش محصول بی‌ارزش به دست می‌آیند، فقط برای تحریک سرمایه‌گذاری توسط افراد ساده لوح اختراع شده است
[ترجمه ترگمان]مثال: گزارش هایی حاکی از سود کلانی که در فروش محصولات بی ارزش تولید می شود، صرفا \"flimflam\" است که برای تحریک سرمایه گذاری توسط افراد ساده ابداع شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Merry notes that it is the record, not rhetorical flimflam, that will count when voters assess Obama.
[ترجمه گوگل]مری خاطرنشان می کند که زمانی که رای دهندگان اوباما را ارزیابی می کنند، این رکورد است، و نه تلنگر لفاظی
[ترجمه ترگمان]مری خاطرنشان می کند که این رکورد است، نه لفاظی، که وقتی رای دهندگان اوباما را ارزیابی می کنند شمارش خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I oppose it! Even I think this kind of action is very flimflam!
[ترجمه گوگل]من مخالفم! حتی من فکر می کنم این نوع عمل بسیار ضعیف است!
[ترجمه ترگمان]من با آن مخالفت می کنم حتی به نظر من این کار حقه بازی است!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. There is long groan with clutching wrist. Sigh the flimflam . You have become a trousseau!
[ترجمه گوگل]ناله طولانی با مچ دست در دست است آه فلیم فلم تو شدی شلوار!
[ترجمه ترگمان]صدای ناله ای بلند از مچ دستم بیرون می اید آه حقه بازی شما باید یک جهیزیه تهیه کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. So why have so many in Washington, especially in the news media, been taken in by this flimflam?
[ترجمه گوگل]پس چرا بسیاری در واشنگتن، به ویژه در رسانه های خبری، مورد توجه این فلیم فلم قرار گرفته اند؟
[ترجمه ترگمان]پس چرا بسیاری در واشنگتن، به خصوص در رسانه های خبری، توسط این flimflam گرفته شده اند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• (slang) nonsense, silliness; fraud, deception
cheat, swindle (slang)

پیشنهاد کاربران

گوش بری، شیادی، دغل بازی، با زبان بازی سر کسی رو شیره مالیدن، حقه، حیله
Grift
Swindle
Con
Scam
Scheme
Confidence trick
Swindling peope out of money through fraud

بپرس