تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤٧

کسی که بیش از حد مایه میذاره برای کسی که دوستش داره Someone who does way too much for a person they like Brian the simp: I bought her a car and a wh ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣٦

۱ - کسی که در رابطه ای همواره طرف مقابل را شدیدا تحت کنترل، سلطه و مالکیت خود نگه می دارد و انتظار دارد شما تماما توجه، وقت و محبت خود را تنها صرف او ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣٦

سر سبز , انبوه، پرپشت، lush valleys.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣٥

خلق و خو، mood, disposition, a habitually or temporary state of feeling

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣٤

اقبال شانس Serendipity is an unplanned fortunate discovery

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣٢

فرصت را غنیمت شمردن، از فرصت استفاده کردن To immediately accept an offer; to seize an opportunity. When our manager said she was leaving the compa ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣٢

خزیدن تو یه جای گرم نرم مثل بغل کسی یا تو رخت خواب I snuggked down into my comfortable bed in my cozy room

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣٢

و به تبع آن consequently بنابراین

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣١

حال کسی رو بهم زدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣١

نهایت لذت را بردن To enjoy to the fullest he was relishing his moment of glory چاشنی، مخلفات a condiment eaten with plain food to add flavor "use ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

قدیمی اما با ارزش • used but of good quality: • of something old; of high quality and lasting value, or showing the best characteristics typical of ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

تحت سلطه یِ تحت نفوذ وقدرتِ تحت کنترل و سیطره یِ زیر یوغِ تحت اسارتِ زیر چنگالِ In the power of Under the control of • . That will put you at t ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

در هر نوبت، هر بار

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

1 - سر تا پا, دیوانه وار, بسیار زیاد عاشق کسی بودن/شدن Madly, thoroughly, deeply, very much in love I have been head over heels about my girlfriend ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٢

ندای درون که فرد را وادار به عمل می کند

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

1 - مذاکره کردن to discuss something formally or strategically in order to reach an agreement ۲ - مسیر دشواری را پیمودن to travel or pass a diffic ...

پیشنهاد
٢٨

کسی را دلباخته ی خود کردن دل کسی رو بردن شیفته ی خود کردن واله و شیدای خود کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

۱ - هنر سخنوری، لفاظی، قدرت بیان بالا, هنر و قدرت ترغیب و متقاعد سازی از طریق بیان the art of speaking or writing effectively, persuasively. Based o ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

۱ - Also: coming right up الساعه ( معمولا توسط قارسونها گفته میشه موقع گرفتن سفارش ) ۲ - سر راست، مستقیم

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

یکیش اینکه. . یه دلیلش اینه که اولا که. . یه نمونه اش همین! Is used to introduce/provide/explain one of reasons for what you just said I wouldn' ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

۱ - چیزی را محکم گرفتن و مرتبا به سمت خود کشیدن To take hold of something and pull it several times toward oneself ۲ - پتک عمیقی به سیگار زدن To i ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

I'm lost for words زبانم بند اومده؟!!

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

خیلی احتیاط کردن تا مبادا با گفتن حرفی یا با انجام کاری باعث ناراحتی یا رنجش کسی نشوی To be very careful It was very easy to set him off, so I sp ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

نسبت دادن ascribe, impute

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

و مانند اینها و از این قبیل و غیره And the like Et cetera So on

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

متلک پرانی برای جنس مخالف A pick - up line is a conversation opener with the intent of engaging an unfamiliar person for sex, romance, or dating.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

نتیجه عکس دادن، to have the reverse of the desired or expected effect Their plans backfired

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

به شکل بدی متاثر شدن، آسیب دیدن، دچار آسیب و ضرر شدن to be badly affected in some way The region's economy will take a hit if the airbase is closed.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢٤

Kiss up

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

واهی، بی فایده، بی مورد، بی نتیجه، امیدی بهش نیست

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

یهویی a sudden wish or idea, especially one that cannot be reasonably explained: We booked the trip on a whim.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

غذایی که خوردنش حس آرامش می دهد هرچند از نظر سلامتی مضر باشد/ کالری زیادی داشته باشد A food that gives emotional comfort Mom's food We all go throu ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

Internet slang مرد جذاب و محبوب و با اعتماد بنفس که از نظر سکس هم خیلی اکتیوه A confident, popular and sexually active alpha male Stacy : هم به جنس ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

نامیزان ناجور ناهماهنگ نامتعادل درست کار نمیکنه تنظیم نیست از تنظیم خارج شده برنامه اش به هم خورده ( قارشئب به ترکی ) . Our kitchen scale is ou ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

تمرین قبل از اجرا ( نمایش، سخنرانی، . . ) Dry run To practice in preparation for a public performance • You’re there in rehearsal sometimes for ho ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

اولین گزینه ( برای انتخاب از بین سایر گزینه ها ) در شرایط خاص the best, first, or most appropriate person or thing to go to in a specific situation ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

فحش، ناسزا، دشنام

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

۱ - در معرض خطر ، in danger of being lost There's nothing at stake= you have nothing to lose Their honor is at stake. Everything is at stake, her c ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

چشم طمع داشتن To desire whatever does not belong to us The king's brother coveted the throne.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

۱ - غبطه خوردن To envy or resent the pleasure or good fortune of someone ۲ - مضایقه کردن، چیزی را با بی میلی و یا با کراهت به دیگران دادن To give ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

1 - کنار گذاشتن، حذف کردن، نادیده گرفتن to decide that someone or something is a failure, unimportant or not worth paying any serious attention to H ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

زیرک، قابل، زرنگ، با کیاست، کارآمد، کارا , خلاق، مبتکر، کاردان، پر از فکر و ایده برای حل مشکلات، Ingenious, a person who is good at problem solving ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢١

اوج هیجان a state of extreme excitement “the crowd was at fever pitch”

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢١

Muster the discipline عزم خود را جزم کردن

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢١

به همسری گرفتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢١

Economic basket case آشفته از نظر اقتصادی درب و داغون This worn out term is now used for contries and currencies rather than people in the newspap ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢١

پولدار، متمول، ثروتمند, rich Affluent young people

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢١

محروم شدن از امتیاز یا حقی I forgeited his sympathy by my refusal to sign the agreement

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢١

بی اجازه و سر زده وارد شدن To enter abruplty or rudely Who asked you to barge into our conversation

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢١

۱ - یهو سر کشیدن ۲ - به آرامی پیش رفتن/ادامه دادن chug along To continue or proceed slowly and steadily • Plod along: to proceed slowly or tediou ...