تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

۱ - آدم ناخوشایند، کسی که کنار اومدن باهاش سخته، غیر قابل اعتماد، عجیب، غیر عادی، unpleasant, dishonest, hard to deal with, of low character ۲ - اثر ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

شبح، ghost , spirit a spirit of a dead person believed by some to visit the living as a pale, almost transparent form of a person, animal, or other ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

شتاب دادن , تسریع کردن Speed up He promised to expedite distribution of drugs to those who need them.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

لب و لوچه آویزان an unhappy or disappointed expression. "if you go to the party, don't spoil your Uncle's evening with a long face

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

توهین آمیز اهانت آمیز Disparaging Pejorative Insulting and disrespectful Unkind and demeaning Red coat is a derogatory term for an English

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

بگو مگو، مشاجره Spat quarrel Squabble Argument over petty and trivial matters

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

آنچه ( نیروی بازدارنده درونی ) که دست و پای آدم رو می بنده و مانع از انجام کاری یا اتفاق افتادن چیزی میشه. بعضی از آنها جنبه منفی داشته و برخی نیز کم ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

۱ - Extremely Mighty lot: بسیار زیاد A mighty cute baby ۲ - توانا, قدرتمند، پرقدرت powerful, strong Mighty king A mighty wind باد بسیار شدید Mi ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

( ناخواسته ) از دهان پراندن، بی اختیار بیان کردن، If you blurt something out, you're speaking abruptly unexpectedly and without thinking about what ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

( 1 If you have a soft spot for someone or something, you feel a great deal of affection for them or like them a lot. ( 2 soft spot: is a vulnera ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

سرافرازانه، با سربلندی, شجاعانه The soldirs decided to go out in a blaze of glory and fight to the last man.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

۱ - رفتن، عازم شدن، to leave ۲ - شروع کردن to start, to get started I just want to get rolling

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

و الی ماشالا و تکرار و تکرار

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

معیار/شاخص تصمیم گیری یا قضاوت A standard for judging

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

کسی که در مسابقه بعد از نفر اول قرار می گیرد Winner: قهرمان First runner - up : نائب قهرمان Second runner - up: نفر سوم Loser: غیر از نفر اول تا س ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

۱ - رشد کردن، به بالندگی و شکوفایی رسیدن grow, succeed ۲ - thrive on = لذت بردن/ بهتر یا موفق تر عمل کردن یا عملکرد بهتری داشتن در شرایط یا موقعیت خ ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

متعاقب، پی آمد

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

تعلق وابستگی Religious affiliation : تعلق یا وابستگی مذهبی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

۱ - جای خود را به دیگری دادن، ( با خواست و اراده خود ) کنار کشیدن و فرصت و قدرت را به دیگران دادن ، میدان را برای دیگری خالی کردن، اختیارات، قدرت، نف ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

موجود اما نا آشکار / ناپیدا/ پنهان، نهفته، ناشکوفا، ناشکفته، بروز نیافته A Latent latent : استعداد بالقوه/بروز نیافته، استعداد شکوفا نشده، استعداد ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

قسمت سایبان کلاه the flat peice of a cab which protects eyes from the sun آفتاب گیر داخل خودرو

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

۱ - دوره آموزشی فشرده و کوتاه مدت An intensive course to teach a lot of facts in a short period of time ۲ - تجربه یا فعالیتی دشوار و بدون برنامه ری ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

اموال کسی را بالا کشیدن، To use deception to deprive someone of money or possessions.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

ابری و گرفته، پوشیده از ابرهای سیاه An overcast sky نوعی دوخت که از ریش ریش شدن لبه پارچه جدوگیری می کند Long slanting stitches cloudy' implies ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

بی خانمان آس و پاس

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

کار شاق A feat is an exemplary, even bold achievement, often an act of great courage or skill. Getting your cat to wear a leash was quite a feat

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

۱ - حین انجام وظیفه performing duties Being on duty ۲ - از نظر زمانی در مضیقه بودن، کم بودن وقت، وقت نداشتن To have a limited amount of time to ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

تقویت کننده معجون تقویت کننده

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

تحقق ببخشیدن، عملی کردن، به سرنجام رساندن to do something successfully She was determined to make a go of her programming business.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

برو پی کارت، گم شو، بزن به چاک Go away Get lost Beat it Take a hike Run along Pop along Get the hell out of here Leave me f*** alone Drop dead : خفه ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

بی گدار به آب نزدن، احتیاط کردن، ریسک نکردن، جانب احتیاط را گرفتن • To not take any unwarranted risks or dangers • to be careful and avoid risk or d ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

یکنواخت، کسل کننده، ملال انگیز Something so boring, monotonous, and unglamorous that makes you hum and drum your fingers. The boring, repetitious, ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

۱ - نشانه گرفتن to aim or focus at They kept their eyes trained on him ۲ - آموزش دادن، to teach, educate, guide, coach Our employees need to be tr ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

نفسی تازه کردن , break, pause . a short rest; relax for a few minutes. I'm gonna take a breather

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

از فرصت استفاده کردن، فرصت را غنیمت شمردن، سوء استفاده کردن To take unfair advantage some observers thought the lawyers were cashing in on the trage ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

قصیده An ode is a kind of poem, usually praising something. . . . An ode is a form of lyric poetry — expressing emotion — and it's usually addressed ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

منگ When you first wake up, you might be groggy until you get up and start moving around.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

بلبشو ، سر و صدا، غوغا، همهمه، هیاهو A state of noisy confusion Tumultuous: پر از تشنج/ درگیری

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

۱ - گیر آوردن، پیدا کرد، یافتن obtain •The fans couldn't get hold of the game's tickets •Eventually the committee managed to get hold . of the min ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

دستکاری کردن برای رسیدن هدف خاصی , تقلب کردن، دست بردن در نتیجه چیزی - set up, cheat, fix - Manipulate in a fraudulent manner - To deceive peop ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

آویزان

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

نقض قانون یا حق و حقوق Breach of law law violation Copyright infringement

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

آروم باش، خودت رو کنترل کن، احساساتت رو کنترل کن، خودت رو جمع و جور کن، متوجه شرایط شدن، When a person has let their emotions take control of their ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

روبرو شدن برخورد کردن مواجه شدن To come up against an insuprable hindrance

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

بر عهده کسی بودن، مسئولیت چیزی را عهده دار بودن Be incumbent on It was incumbent on the alternative media to . spread the truth مسئول - متصدی - م ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

۱ - مقاومت کن تسلیم نشو دست نکش تحمل کن به مبارزه/ تلاشت ادامه بده In hardships, endure ۲ - please wait These can be painful, but hang in th ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

Also upfront ۱ - رک و رو راست honest, bold and frank, direct, open and straightforward ۲ - از پیش، پیشاپیش, از قبل، پیش پرداخت ( در مسائل مالی ) be ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

( بویژه چیزی که خیلی خسته کننده، ملال آور و اعصاب خورد کن باشه ) دائما هر روز مدام همواره همیشه ی خدا مکررا But they still have an enormous ca ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

بروز، مدرن The state - of - the art kitchen: آشپزخانه مدرن State of the art cell phone: گوشی موبایل بسیار پیشرفته

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

I got carried away کنترلم رو از دست دادم. Things got a little carried away there اونجا اوضاع یکم از کنترل خارج شد