تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

بلبشو، شیر تو شیر، lots of trouble all of a sudden

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

توقف بین دو مسیر در مسافرت های هوایی ( also called a connection ) Stop bewteen flights توقف کوتاه در طول سفر Any brief stop in a journey Flights ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

راه اندازی و بهره برداری

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

خود را برای تحمل سختی ها و مشکلات احتمالی آماده کردن Brace پیه چیزی را به تن مالیدن جانئوی یاغلا ( به ترکی ) To prepare yourself mentally or emoti ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

داروی بی حسی a substance that induces insensitivity to pain.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

برنامه سفر، A detailed plan for a journey, including a list of places to be visited, and often other information such as the dates, places of reside ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

ضربه، بار، فشار، سختی the burden of something - 1 the main force/ impact of a blow, attack, . . - 2

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٢

فهرست نهایی ( کسانی که متقاضی شغل یا منسبی یا جایزه ای هستند و بعد از حذف گزینه های نا متناسب و باقی ماندن اسامی شایسته حاصل میشود ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٢

To reassure اطمینان خاطر دادن آرامش خاطر دادن خیال کسی را راحت کردن To make someone feel relaxed، calm or comfortable He learned effective commun ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٢

• ابایی نداشتن ( از گفتن حرفی یا انجام کاری ) • صراحتاّ، با قطعیت و با اطمینان خاطر بیان کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٢

صدمه, آسیب, زیان کم لطفی ؟؟؟ بی مهری unkindness Disfavor Ill turn Injustice It's a disservice to true art

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

اون ته دلت/قلبت جایی که احساساتی مثل هیجان، ترس، استرس و یا نگرانی رو حس می کنید Part of the body by which you feel fear or nervousness

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

۱ - محل اقامت موقتی a temporary place to stay or live ۲ - اقامت accommodation A fee for board and lodging : هزینه خورد و خوراک و اقامت Airfare an ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

کهن، قدیمی، باستانی، دیرین Ancient, very old, aged , existed for ages Age - old traditions and costumes

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

تمایل, کشش یا علاقه طبیعی A natural liking , attraction ارتباط، خویشی، همبستگی the cultural affinity for masks helped explain some of this succes ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

۱ - سرنوشت ساز Determining حیاتی vital تعیین کننده deciding ۲ - مصمم، قطعی، محکم Confident, determined firm, resolute • . That was a decisive ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

راس ساعت، سر ساعت exactly on time I leave for school at six on the dot at early morning من صبح زود سر ساعت ( رأس ساعت ۷ ) میرم سر کار.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

:Sass back - با پررویی و گستاخی حاضر جوابی کردن ( در مورد کودکان ) - جواب قیترماخ ( ترکی ) To talk back rudely • . They sass back to their par ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

ترفند، تاکتیک، حیله ای که برای پنهان کردن حقیقت، گول زدن استفاده میشود. They set up a smokescreen of lies and deceits behind which he made all thei ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

انحراف ناگهانی از موضوع an abrupt change of course diverging from an original purpose or course : IRRELEVANT tangent remarks The non - mathematical ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

۱ - خیلی حرف زدن و پرت و پلا گفتن - babble - to talk at length over trivial stuff ۲ - مردد بودن، تردید داشتن، این پا و آن پا کردن - To be indeci ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

گنده گ*زی، شجاعت، تهور یا جسارت نمایشی/ ظاهری، لاف زدن A showy/false bravery

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١١

Verb: انجام کاری یا رسیدن به موفقیتی بدون زحمت یا تلاش To do something without effort To succeed without putting People with advocate personali ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

شبح، ghost , spirit a spirit of a dead person believed by some to visit the living as a pale, almost transparent form of a person, animal, or other ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

۱ - آدم ناخوشایند، کسی که کنار اومدن باهاش سخته، غیر قابل اعتماد، عجیب، غیر عادی، unpleasant, dishonest, hard to deal with, of low character ۲ - اثر ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

از ( شخصیت یا منش ) کسی بعید بودن، opposite: in character Very unlike the way someone would behave

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

شتاب دادن , تسریع کردن Speed up He promised to expedite distribution of drugs to those who need them.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

توهین آمیز اهانت آمیز Disparaging Pejorative Insulting and disrespectful Unkind and demeaning Red coat is a derogatory term for an English

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٠

۱ - Extremely Mighty lot: بسیار زیاد A mighty cute baby ۲ - توانا, قدرتمند، پرقدرت powerful, strong Mighty king A mighty wind باد بسیار شدید Mi ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

آنچه ( نیروی بازدارنده درونی ) که دست و پای آدم رو می بنده و مانع از انجام کاری یا اتفاق افتادن چیزی میشه. بعضی از آنها جنبه منفی داشته و برخی نیز کم ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

- وقتی چیزی چنان بیش از حد فراهم میشه که دل آدمو پس میزنه و دیگه از انجام اون یا داشتن اون لذتی نمی بره - سیراب - دلزده • Indifferent • Unconcerned ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

( ناخواسته ) از دهان پراندن، بی اختیار بیان کردن، If you blurt something out, you're speaking abruptly unexpectedly and without thinking about what ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

۱ - رفتن، عازم شدن، to leave ۲ - شروع کردن to start, to get started I just want to get rolling

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٠

- مقدس مآب - کسی که مقدس بودن خود را به رخ دیگران می کشد - یعنی کسی که حساسیت های بزرگ تر و بیشتر از خدا و پیغمبر دارد ک

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

معیار/شاخص تصمیم گیری یا قضاوت A standard for judging

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

کسی که در مسابقه بعد از نفر اول قرار می گیرد Winner: قهرمان First runner - up : نائب قهرمان Second runner - up: نفر سوم Loser: غیر از نفر اول تا س ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

۱ - رشد کردن، به بالندگی و شکوفایی رسیدن grow, succeed ۲ - thrive on = لذت بردن/ بهتر یا موفق تر عمل کردن یا عملکرد بهتری داشتن در شرایط یا موقعیت خ ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

متعاقب، پی آمد

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

۱ - جای خود را به دیگری دادن، ( با خواست و اراده خود ) کنار کشیدن و فرصت و قدرت را به دیگران دادن ، میدان را برای دیگری خالی کردن، اختیارات، قدرت، نف ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

کسی که بدون پرداخت هیچ هزینه ای از کالاها، منابع و خدمات عمومی استفاده میکنه. مفت خور فرصت طلب؟؟ سودجو؟؟ سوءاستفاده گر؟؟ کسی از دیگران سواری مجانی ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

تعلق وابستگی Religious affiliation : تعلق یا وابستگی مذهبی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

قسمت سایبان کلاه the flat peice of a cab which protects eyes from the sun آفتاب گیر داخل خودرو

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

موجود اما نا آشکار / ناپیدا/ پنهان، نهفته، ناشکوفا، ناشکفته، بروز نیافته A Latent latent : استعداد بالقوه/بروز نیافته، استعداد شکوفا نشده، استعداد ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

کسی که احساس خودش نسبت به جنسیت بدو تولدش مطابقت داره people whose gender identity matches their sex assigned at birth

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

۱ - حین انجام وظیفه performing duties Being on duty ۲ - از نظر زمانی در مضیقه بودن، کم بودن وقت، وقت نداشتن To have a limited amount of time to ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

سرگیجه When feel like you or everything around you is spinning A feeling of being lightheaded, woozy, dizziness or unbalanced. A vertigo attack I ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

کار شاق A feat is an exemplary, even bold achievement, often an act of great courage or skill. Getting your cat to wear a leash was quite a feat

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

بی خانمان آس و پاس

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

برو پی کارت، گم شو، بزن به چاک Go away Get lost Beat it Take a hike Run along Pop along Get the hell out of here Leave me f*** alone Drop dead : خفه ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

تحقق ببخشیدن، عملی کردن، به سرنجام رساندن to do something successfully She was determined to make a go of her programming business.