پیشنهادهای Figure (٣,٣٨١)
کسی که فراتر از حد انتظار و بسیار بیشتر از سایر مردم موفقیت کسب می کند ولی همچنان در پی موفقیت های بیشتری است و هرگز از کامیاب های خود رضایت کافی ندا ...
موجود اما نا آشکار / ناپیدا/ پنهان، نهفته، ناشکوفا، ناشکفته، بروز نیافته A Latent latent : استعداد بالقوه/بروز نیافته، استعداد شکوفا نشده، استعداد ...
۱ - رشد کردن، به بالندگی و شکوفایی رسیدن grow, succeed ۲ - thrive on = لذت بردن/ بهتر یا موفق تر عمل کردن یا عملکرد بهتری داشتن در شرایط یا موقعیت خ ...
نوعی ترفند ذهنی و کد گذاری با استفاده از روش های مختلف برای کمک به حفظ لغات ناآشنا، سخت, memory tricks To memorize any obscure vocabulary, try this ...
Mash - up بویژه در موسیقی: اثر خلاقانه حاصل از ادغام/در هم آمیختن دو یا چند اثر قبلی در ریمیکس فقط تغییراتی در موزیک اولیه ایجاد می شود ولی در مش ...
دید و نگرش خود را بسط دادن، از بعد دیگری/وسیعتری به قضایا نگاه کردن، از ورای دید خود نگریستن به طوری که احساس، فکر، انگیزه و نیت دیگران را درک کردن، ...
۱ - مار افعی ۲ - آدم بدطینت و شریر
داروی بی حسی a substance that induces insensitivity to pain.
برنامه سفر، A detailed plan for a journey, including a list of places to be visited, and often other information such as the dates, places of reside ...
۱ - علی رغم، despite He left home in the face of strong opposition from his dad. ۲ - در مواجهه با، در رویارویی با being threatened or confronted wi ...
۱ - بویژه در هنگام سخن گفتن: نزاکت ملاحظه گری رعایت ادب نگهداشتن زبان • holding ( restraining ) tongue • preserving prudent silence • showing d ...
توقف بین دو مسیر در مسافرت های هوایی ( also called a connection ) Stop bewteen flights توقف کوتاه در طول سفر Any brief stop in a journey Flights ...
Mushy Cheesy Tacky Cloying Kitschy Sappy Overly sentimental
- انتخاب چندین چیز مختلف مانند لباس، سبک، دکوراسیون یا ایده های متفاوت و ترکیب و قرار دادن آنها در کنار هم با هماهنگی و هارمونی مناسب - ست کردن چیز ...
کابین خلبان the section where the pilot and the co - pilot manage the aircraft. he stood up and jigged in the cockpit
خلافکار بزهکار شرور قانون شکن Good for nothing A person who breaks the law
مطابق با، در راستاری، مرتب، همسو یا مطابق با جهت و سمت چیزی کردن line up, adjust, aline To align means to bring something into a straight line, or a ...
خود را برای تحمل سختی ها و مشکلات احتمالی آماده کردن Brace پیه چیزی را به تن مالیدن جانئوی یاغلا ( به ترکی ) To prepare yourself mentally or emoti ...
دمپایی انگشتی تغیرر ناکهانی در مسیر یا عقیده و نظر A sudden reversal in stanse, attitude or direction
راز و نیاز کردن، باب دل را گشودن share one's intimate thoughts or feelings with ( someone ) , especially on a spiritual level. "the purpose of pray ...
تا حدی، تا حدودی از یه جهت ، از جهتی از یه منظری یه جورایی - To a limited extent or degree - In one aspect She is married in case you are wonde ...
۱ - چراغ فانوس دریایی The bright rotating light on the top of a lighthouse ( pharos ) is called beacon ۲ - آتشی که بر بالای تپه ای برای علامت، راهنم ...
۱ - در علوم: تصعید ۲ - روانشناسی: والایش to transform/channel/direct unwanted impulses/desires/urges into something that is less harmful/damaging ...
شرایط را سنجیدن، ارزیابی کردن to think carefully about a situation or event and form an opinion about it, and form an opinion about it so that you c ...
باز کردن ( بویژه در بطری ) 1. ( To open something. especially a bottle or can of drink ) We cracked open a bottle of wine to celebrate finishing ou ...
محفظه اتاقک حصار فضای بسته فضای محصور ضمیمه ، پیوست
در مبارزه ی انتخاباتی شرکت کردن Campaign to
۱ - گیر آوردن، پیدا کرد، یافتن obtain •The fans couldn't get hold of the game's tickets •Eventually the committee managed to get hold . of the min ...
( بویژه چیزی که خیلی خسته کننده، ملال آور و اعصاب خورد کن باشه ) دائما هر روز مدام همواره همیشه ی خدا مکررا But they still have an enormous ca ...
بازگشت به موضع یا شرایط قبلی To quickly return to previous condition To make a quick recovery They want to snap back the U. N's previous sanctions.
ابری و گرفته، پوشیده از ابرهای سیاه An overcast sky نوعی دوخت که از ریش ریش شدن لبه پارچه جدوگیری می کند Long slanting stitches cloudy' implies ...
صدای ضربه سنگین، تلپ A dull heavy sound From above them came anotger thud, and a . faint cry of rage
بلبشو، شیر تو شیر، lots of trouble all of a sudden
سرگیجه When feel like you or everything around you is spinning A feeling of being lightheaded, woozy, dizziness or unbalanced. A vertigo attack I ...
کسی که احساس خودش نسبت به جنسیت بدو تولدش مطابقت داره people whose gender identity matches their sex assigned at birth
۱ - عصای پزشکی a wooden or metal staff that fits under the armpit and reaches to the ground; used by disabled person while walking As the night went ...
۱ - لکه، آلودگی که روی سطح چیزی مالیده شده. ۲ - لکه اندود کردن، کثیف کردن از طریق مالیدن چیزی Smear or blur something in a messy way There was a ...
مثلا وقتی میگیم: �من دنبال یه چیزی میگردم بذارم زیر این قابلمه و طرف مقابلم میگه�: *ببین این خوبه؟ *ببین این به درد میخوره؟ * این کارت رو راه میندازه ...
روحیه رو خراب کردن، دپرس کردن، ناراحت کردن، ناامید کردن To make upset, annoyed or disappointed Nowadays I dont watch news. It makes me bummed out
جر و بحث/دعوا/ مشاجره/بگو مگو کردن سر موضوعات کم اهمیت to argue over petty and trivial matters Bickering between siblings is not unusual.
حرف منافی اخلاق/غیر اخلاقی/ وقیح/قبیح ، مستهجن/کریه/ زشت و زننده، ( یامان به ترکی ) Dirty words or phrases, swear words, the quality of being lewd, ...
آخرین زور خود را زدن A desperate final attempt/effort, an effort or attempt that is made at the end of a series of failures to solve a problem, and ...
کسی که همیشه آیه یأس میخونه آدم منفی بافی که همیشه حرف از شکست و ناامیدی میزنه. A negative and cynical person who always says "no"
بلبشو ، سر و صدا، غوغا، همهمه، هیاهو A state of noisy confusion Tumultuous: پر از تشنج/ درگیری
طنزی که گوینده آن قیافه ای خشک و سرد بر چهره دارد ( خود گوینده طنز به هیچ عنوان احساسات خود را بروز نمی دهد و نمی خندد ) . Something humorous is bei ...
۱ - پرتگاه A cliff with an overhanging edge ۲ - مهلکه، موقعیتی که جان آدمی را به خطر می اندازد یا شکست او بسیار محتمل است on the edge of a precipice ...
۱ - بلدرچین ۲ - ( فعل ) عقب کشیدن ( ناشی از ترس ) ، جا خالی دادن، جا خوردن، از جا جهیدن ناشی از ترس To draw back out of fear • His heart quailed
۱ - کندوی عسل a dome or boxlike structure which provides a natural habitant for bees ۲ - محل خیلی شلوغ، پر تردد و پر از فعالیت a busy place This com ...
کسی را در جریان جزئیات، اطلاعات یااخبار قرار دادن ( very informal ) to inform someone, keep someone posted To provide someone with information, d ...
To reassure اطمینان خاطر دادن آرامش خاطر دادن خیال کسی را راحت کردن To make someone feel relaxed، calm or comfortable He learned effective commun ...