پیشنهادهای Figure (٣,٣٠١)
بلبشو، شیر تو شیر، lots of trouble all of a sudden
توقف بین دو مسیر در مسافرت های هوایی ( also called a connection ) Stop bewteen flights توقف کوتاه در طول سفر Any brief stop in a journey Flights ...
راه اندازی و بهره برداری
خود را برای تحمل سختی ها و مشکلات احتمالی آماده کردن Brace پیه چیزی را به تن مالیدن جانئوی یاغلا ( به ترکی ) To prepare yourself mentally or emoti ...
داروی بی حسی a substance that induces insensitivity to pain.
برنامه سفر، A detailed plan for a journey, including a list of places to be visited, and often other information such as the dates, places of reside ...
ضربه، بار، فشار، سختی the burden of something - 1 the main force/ impact of a blow, attack, . . - 2
فهرست نهایی ( کسانی که متقاضی شغل یا منسبی یا جایزه ای هستند و بعد از حذف گزینه های نا متناسب و باقی ماندن اسامی شایسته حاصل میشود ) .
To reassure اطمینان خاطر دادن آرامش خاطر دادن خیال کسی را راحت کردن To make someone feel relaxed، calm or comfortable He learned effective commun ...
• ابایی نداشتن ( از گفتن حرفی یا انجام کاری ) • صراحتاّ، با قطعیت و با اطمینان خاطر بیان کردن
صدمه, آسیب, زیان کم لطفی ؟؟؟ بی مهری unkindness Disfavor Ill turn Injustice It's a disservice to true art
اون ته دلت/قلبت جایی که احساساتی مثل هیجان، ترس، استرس و یا نگرانی رو حس می کنید Part of the body by which you feel fear or nervousness
۱ - محل اقامت موقتی a temporary place to stay or live ۲ - اقامت accommodation A fee for board and lodging : هزینه خورد و خوراک و اقامت Airfare an ...
کهن، قدیمی، باستانی، دیرین Ancient, very old, aged , existed for ages Age - old traditions and costumes
تمایل, کشش یا علاقه طبیعی A natural liking , attraction ارتباط، خویشی، همبستگی the cultural affinity for masks helped explain some of this succes ...
۱ - سرنوشت ساز Determining حیاتی vital تعیین کننده deciding ۲ - مصمم، قطعی، محکم Confident, determined firm, resolute • . That was a decisive ...
راس ساعت، سر ساعت exactly on time I leave for school at six on the dot at early morning من صبح زود سر ساعت ( رأس ساعت ۷ ) میرم سر کار.
:Sass back - با پررویی و گستاخی حاضر جوابی کردن ( در مورد کودکان ) - جواب قیترماخ ( ترکی ) To talk back rudely • . They sass back to their par ...
ترفند، تاکتیک، حیله ای که برای پنهان کردن حقیقت، گول زدن استفاده میشود. They set up a smokescreen of lies and deceits behind which he made all thei ...
انحراف ناگهانی از موضوع an abrupt change of course diverging from an original purpose or course : IRRELEVANT tangent remarks The non - mathematical ...
۱ - خیلی حرف زدن و پرت و پلا گفتن - babble - to talk at length over trivial stuff ۲ - مردد بودن، تردید داشتن، این پا و آن پا کردن - To be indeci ...
گنده گ*زی، شجاعت، تهور یا جسارت نمایشی/ ظاهری، لاف زدن A showy/false bravery
Verb: انجام کاری یا رسیدن به موفقیتی بدون زحمت یا تلاش To do something without effort To succeed without putting People with advocate personali ...
شبح، ghost , spirit a spirit of a dead person believed by some to visit the living as a pale, almost transparent form of a person, animal, or other ...
۱ - آدم ناخوشایند، کسی که کنار اومدن باهاش سخته، غیر قابل اعتماد، عجیب، غیر عادی، unpleasant, dishonest, hard to deal with, of low character ۲ - اثر ...
از ( شخصیت یا منش ) کسی بعید بودن، opposite: in character Very unlike the way someone would behave
شتاب دادن , تسریع کردن Speed up He promised to expedite distribution of drugs to those who need them.
توهین آمیز اهانت آمیز Disparaging Pejorative Insulting and disrespectful Unkind and demeaning Red coat is a derogatory term for an English
۱ - Extremely Mighty lot: بسیار زیاد A mighty cute baby ۲ - توانا, قدرتمند، پرقدرت powerful, strong Mighty king A mighty wind باد بسیار شدید Mi ...
آنچه ( نیروی بازدارنده درونی ) که دست و پای آدم رو می بنده و مانع از انجام کاری یا اتفاق افتادن چیزی میشه. بعضی از آنها جنبه منفی داشته و برخی نیز کم ...
- وقتی چیزی چنان بیش از حد فراهم میشه که دل آدمو پس میزنه و دیگه از انجام اون یا داشتن اون لذتی نمی بره - سیراب - دلزده • Indifferent • Unconcerned ...
( ناخواسته ) از دهان پراندن، بی اختیار بیان کردن، If you blurt something out, you're speaking abruptly unexpectedly and without thinking about what ...
۱ - رفتن، عازم شدن، to leave ۲ - شروع کردن to start, to get started I just want to get rolling
- مقدس مآب - کسی که مقدس بودن خود را به رخ دیگران می کشد - یعنی کسی که حساسیت های بزرگ تر و بیشتر از خدا و پیغمبر دارد ک
معیار/شاخص تصمیم گیری یا قضاوت A standard for judging
کسی که در مسابقه بعد از نفر اول قرار می گیرد Winner: قهرمان First runner - up : نائب قهرمان Second runner - up: نفر سوم Loser: غیر از نفر اول تا س ...
۱ - رشد کردن، به بالندگی و شکوفایی رسیدن grow, succeed ۲ - thrive on = لذت بردن/ بهتر یا موفق تر عمل کردن یا عملکرد بهتری داشتن در شرایط یا موقعیت خ ...
متعاقب، پی آمد
۱ - جای خود را به دیگری دادن، ( با خواست و اراده خود ) کنار کشیدن و فرصت و قدرت را به دیگران دادن ، میدان را برای دیگری خالی کردن، اختیارات، قدرت، نف ...
کسی که بدون پرداخت هیچ هزینه ای از کالاها، منابع و خدمات عمومی استفاده میکنه. مفت خور فرصت طلب؟؟ سودجو؟؟ سوءاستفاده گر؟؟ کسی از دیگران سواری مجانی ...
تعلق وابستگی Religious affiliation : تعلق یا وابستگی مذهبی
قسمت سایبان کلاه the flat peice of a cab which protects eyes from the sun آفتاب گیر داخل خودرو
موجود اما نا آشکار / ناپیدا/ پنهان، نهفته، ناشکوفا، ناشکفته، بروز نیافته A Latent latent : استعداد بالقوه/بروز نیافته، استعداد شکوفا نشده، استعداد ...
کسی که احساس خودش نسبت به جنسیت بدو تولدش مطابقت داره people whose gender identity matches their sex assigned at birth
۱ - حین انجام وظیفه performing duties Being on duty ۲ - از نظر زمانی در مضیقه بودن، کم بودن وقت، وقت نداشتن To have a limited amount of time to ...
سرگیجه When feel like you or everything around you is spinning A feeling of being lightheaded, woozy, dizziness or unbalanced. A vertigo attack I ...
کار شاق A feat is an exemplary, even bold achievement, often an act of great courage or skill. Getting your cat to wear a leash was quite a feat
بی خانمان آس و پاس
برو پی کارت، گم شو، بزن به چاک Go away Get lost Beat it Take a hike Run along Pop along Get the hell out of here Leave me f*** alone Drop dead : خفه ...
تحقق ببخشیدن، عملی کردن، به سرنجام رساندن to do something successfully She was determined to make a go of her programming business.