تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

۱ - نادیده گرفتن، طفره رفتن Skirt = avoid talking about something unpleasant Ignore unpleasant facts avoid considering something important ۲ - سرپوش ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

- ناپاک کردن، طهارت چیزی را از بین بردن، نجس کردن Impure, maculate - بی حرمتی کردن ( به مقدسات ) - آلوده کردن، befoul, pollute, to make dirty - ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

همون معادل ضرب المثل فارسی : عجله کار شیطونه Doing things too quickly results in poor endings

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

بین دو دیدگاه یا موقعیت متضاد در نوسان بودن the country was teetering on the edge of second wave of economic recession. “I just keep teetering con ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

The formation or use of words such as buzz or murmur that imitate the sounds associated with the objects or actions they refer to.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

لب و لوچه آویزان an unhappy or disappointed expression. "if you go to the party, don't spoil your Uncle's evening with a long face

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

شغل دوم Something other than your main job that brings in cash working two jobs If you are making money you are hustling A job with no taxes, tax fr ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

فرهیخته

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

شرح دادن set forth, describe با جزئیات توضیح دادن explain in details بیان کردن state ارائه دادن present تفسیر کردن چیزی که گنگ یا مشکل است interpr ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

شنگول ?Jolly

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

محصول فکری، نتیجه اندیشه و تفکر یک فرد

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

کاستن reduce کمتر خوردن و آشامیدن برای حفظ سلامتی • This will considerably cut down on the friction . and hurt you experience

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

تیغ زدن، سر کیسه کردن، a fraud or swindle, especially something that is grossly overpriced. پول را دور انداختن "designer label clothes are just ex ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

سنت گرا، سنتی A group of people who prefer traditional ideas and doing things like the way they use d to be done. something close to old - fashioned ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٩

و الی ماشالا و تکرار و تکرار

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

تک، بینظیر، بی همتا، چیزی یا کسی که فقط یه دونه ازش هست •Unique • With no equal • Single My one and only mother مامان بی همتای/یک یدونه ی من My ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

سرافرازانه، با سربلندی, شجاعانه The soldirs decided to go out in a blaze of glory and fight to the last man.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

( mainly british ) قبل از انجام چیزی آن را به دقت ارزیابی کردن To carefully examine beforehand

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

نقض قانون یا حق و حقوق Breach of law law violation Copyright infringement

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

کانون focus مرکز center ۱ - محل/ نقطه/ سایت/کانون انفجار بمب اتم یا سایر بمب های بزرگ و مخرب و موشک the site of a nuclear explosion ۲ - محل/کان ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

۱ - گیر آوردن، پیدا کرد، یافتن obtain •The fans couldn't get hold of the game's tickets •Eventually the committee managed to get hold . of the min ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

بیگاری, حمالی، کار سخت و طاقت فرسا Hard monotonous routine work hard, mindless, backbreaking work. The drudgery of teaching art in far distant rur ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

بی حال، رنگ پریده، ضعیف ، کم نور Faint, weak, pale, sick, unanimated lacking vitality as from weariness or illness or unhappiness He thought a wa ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

۱ - مجمع، نشست، همایش، گردهمایی، Meeting ۲ - سبک، سیاق، متد، method، rule, costume, practice ۳ - معاهده، کنوانسیون an agreement between countries ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

بازگشت به موضع یا شرایط قبلی To quickly return to previous condition To make a quick recovery They want to snap back the U. N's previous sanctions.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

ریز و درشت چم و خم جزئیات Ins and outs

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

موشکافی کردن مداقه کردن به بحر/عمق/جزئیات مسائل پرداختن موشکافانه بررسی کردن • Scrutinize • to examine information/ data deeply by moving from ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

Especially Particularly In particular Notably

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

لب کلام ، عصاره، A conclusion based on presented facts or information.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

( بویژه چیزی که خیلی خسته کننده، ملال آور و اعصاب خورد کن باشه ) دائما هر روز مدام همواره همیشه ی خدا مکررا But they still have an enormous ca ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

دزدکی/ مخفیانه نگاه کردن دزدکی سرک کشیدن To secretly look around in order to find out information about other people's private affairs

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٠

??What's the catch جریان چیه؟ قضیه چی؟ وقتی یه چیزی مشکوک میزنه میگیم.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

رذل، کثافت، عوضی، پست فطرت، بیشعور، آشغال، ( وای. . چقدر فحش دادم! ) Bastard, scumbag A person of no morals A person whose behavior is offensive to ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

سوا کردن، کنار گذاشتن، انتخاب کردن، to pick a. to choose/pick someone or something from a group for special attention b. To choose/pick and focus on ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

۱ - چراغ فانوس دریایی The bright rotating light on the top of a lighthouse ( pharos ) is called beacon ۲ - آتشی که بر بالای تپه ای برای علامت، راهنم ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

۱ - فرا گرفتن آکنده شدن لبریز شدن متاثر شدن/ کردن غرق در چیزی شدن To affect greatly, suddenly, thoroughly, strongly, and profoundly Overflow Over ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

I got carried away کنترلم رو از دست دادم. Things got a little carried away there اونجا اوضاع یکم از کنترل خارج شد

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

بهت زده شوکه بسیار متعجب

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

۱ ) فعل: الف - به تعویق انداختن ( american English ) =to postpone ب - مطرح کردن، به جریان انداختن ( British English ) to present for discussion ۲ ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

مسئولیت، تعهد، وظیفه، بار Obligation Responsibility Burden Load We put or responsibility on someone or their shoulders The onus is on the world ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

Crazy

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

از پا درآوردن, خسته کردن، انرژی آدمو گرفتن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

پس گردن Nape

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

چیزی که خیلیا دنبالشن ولی دست هر کسی بهش نمیرسه. Happiness is the most sought after emotion

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

انجام کاری که باعث شود نام کسی در یادها بماند یا مشهور شود، شهرت یافتن، شهره شدن، نام خود را بر زبانها انداختن، نامدار شدن To become distinguished ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٠

مسلط تسلط A commanding position: موقعیتی که از طریقش تسلط و احاطه دارید به بقیه ی نقاط

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

خنثی کردن neutralize شستن و بردن wipe out The costs cancelled out the benefits

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

۱ - کلاس پیشرفته که توسط استاد برجسته ( مثلا موسیقی ) برای دانش جویان مستعد برگزار می شود She spent the remainder of her life teaching master class ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

حیرت آور، متحیر کننده، بهت آور، مبهوت کننده، غیر قابل فهم و تصور، something very confusing, puzzling or hard to comprehend. A mind boggling crossw ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

۱ - مار افعی ۲ - آدم بدطینت و شریر