poster child

جمله های نمونه

1. Zidane has become the poster child for a whole generation of French-born youths of North African extraction.
[ترجمه گوگل]زیدان تبدیل به فرزند پوستر یک نسل کامل از جوانان فرانسوی الاصل شمال آفریقا شده است
[ترجمه ترگمان]زیدان به عنوان نمونه کامل یک نسل از جوانان متولد فرانسه در شمال آفریقا، به تصویر کشیده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Dillon is the poster child for wasted talent.
[ترجمه گوگل]دیلون فرزند پوستر استعدادهای بیهوده است
[ترجمه ترگمان]دیلان بچه poster که استعدادش رو از دست داده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Doctors call Howley their poster child.
[ترجمه گوگل]پزشکان هاولی را فرزند پوستر خود می نامند
[ترجمه ترگمان] دکترها بهش میگن بچه poster
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The 1947 poster child, Nancy Drury from Louisville, Kentucky, was a victim of the 194epidemic.
[ترجمه گوگل]کودک پوستر سال 1947، نانسی دروری از لوئیزویل، کنتاکی، قربانی اپیدمی سال 194 بود
[ترجمه ترگمان]در سال ۱۹۴۷، نانسی Drury از لویی ویل، کنتاکی، قربانی این بیماری همه گیر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Open and competitive markets made Britain the poster child for globalisation in the rich world.
[ترجمه گوگل]بازارهای باز و رقابتی، بریتانیا را به فرزند پوستر جهانی شدن در جهان ثروتمند تبدیل کرد
[ترجمه ترگمان]بازارهای آزاد و رقابتی، پوستر کودک را برای جهانی شدن در جهان غنی به ارمغان آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Gooding is widely regarded as the poster child for squandering Oscar opportunities.
[ترجمه گوگل]گودینگ به طور گسترده به عنوان فرزند پوستری برای هدر دادن فرصت های اسکار در نظر گرفته می شود
[ترجمه ترگمان]Gooding به طور گسترده به عنوان پوستر کودک برای squandering فرصت های اسکار در نظر گرفته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It was the poster child and cover Kitagawa such craft cards and membership cards.
[ترجمه گوگل]این پوستر کودک و جلد کیتاگاوا از جمله کارت های صنایع دستی و کارت های عضویت بود
[ترجمه ترگمان]این یک پوستر و سرپوش گذاشتن بر روی کارت های اعتباری و کارت های عضویت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The current national poster child is a tiny, freckle-faced redhead.
[ترجمه گوگل]کودک پوستر ملی کنونی یک مو قرمز کوچک با صورت کک و مک است
[ترجمه ترگمان]کودک پوستر فعلی یک جوان مو قرمز با صورت کک مکی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Each crisis has its poster child – from Thailand, to dotcom, to subprime.
[ترجمه گوگل]هر بحرانی فرزند پوستر خود را دارد - از تایلند گرفته تا دات کام و ساب پرایم
[ترجمه ترگمان]هر بحران، پوستر خود را از تایلند به dotcom تا subprime دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He is the poster child for incompetent government.
[ترجمه گوگل]او فرزند پوستر دولت نالایق است
[ترجمه ترگمان]او یک بچه پوستر برای دولت نالایق است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. You are the Marine Corps poster child here.
[ترجمه گوگل]شما بچه پوستر تفنگداران دریایی اینجا هستید
[ترجمه ترگمان]تو یه بچه پوستر نیروی دریایی اینجا هستی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She was the poster child for muscular dystrophy.
[ترجمه گوگل]او پوستر دیستروفی عضلانی بود
[ترجمه ترگمان]اون یه بچه پوستری برای dystrophy عضلانی بوده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. But BYD was the earliest and has emerged as China's poster child for new - energy vehicles.
[ترجمه گوگل]اما BYD اولین بود و به عنوان فرزند پوستر چین برای وسایل نقلیه انرژی جدید ظاهر شد
[ترجمه ترگمان]اما BYD اولین کسی بود که به عنوان بزرگ ترین فرزند چین برای وسایل نقلیه جدید انرژی ظاهر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The prospect of a hung Parliament so rattled currency markets last year that the pound briefly fell against that poster child of skyrocketing inflation, the Zimbabwean dollar.
[ترجمه گوگل]چشم انداز مجلس معلق آنچنان بازارهای ارز را در سال گذشته متلاطم کرد که پوند برای مدت کوتاهی در برابر آن تورم سرسام آور، دلار زیمبابوه، کاهش یافت
[ترجمه ترگمان]دورنمای یک پارلمان معلق در سال گذشته بازارهای ارز را به شدت تحت تاثیر قرار داد که پوند به طور مختصر در مقابل آن پوستر رشد ناگهانی تورم، دلار زیمباوه سقوط کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• person who is considered a perfect representative of a cause or movement

پیشنهاد کاربران

نمونه بارز
نمونه بارز
نمونه عینی
شخصی ( فرد بالغ، نه کودک ) که نمونه عینی، بارز و کامل یک عقیده، نظر، پدیده یا ویژگی هست.
در مفهوم منفی و به صورت کنایه آمیز، یعنی کودکی که بیماری دارد و برای تهیه پول برای مبارزه با بیماری، تصاویرش منتشر می شود. یعنی توسل به هر حربه ای برای پیشبرد هدف.
آیینۀ تمام نمای چیزی
شاخص
فرد نمونه

بپرس