brainchild

/ˈbreɪnˌt͡ʃaɪld//ˈbreɪnt͡ʃaɪld/

رجوع شود به: brainpan، (عامیانه) محصول فکری (کسی)، اندیش زاد، زاییده افکار، تصوری، خیالی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: brainchildren
• : تعریف: someone's original idea, plan, or invention.

جمله های نمونه

1. this project was the brainchild of my father
این طرح محصول فکر (نتیجه ی تخیلات) پدرم بود.

2. The record was the brainchild of rock star Bob Geldof.
[ترجمه گوگل]این رکورد زاییده فکر باب گلدوف ستاره راک بود
[ترجمه ترگمان]این پرونده زاییده فکر باب Geldof ستاره راک بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The festival was the brainchild of Reeves.
[ترجمه گوگل]این جشنواره زاییده فکر ریوز بود
[ترجمه ترگمان]این جشنواره زاییده افکار ریوز بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The project was the brainchild of one of the students.
[ترجمه گوگل]این پروژه زاییده فکر یکی از دانش آموزان بود
[ترجمه ترگمان]این پروژه زاییده فکر یکی از دانشجویان بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The TV programme was the brainchild of the producer.
[ترجمه گوگل]برنامه تلویزیونی زاییده فکر تهیه کننده بود
[ترجمه ترگمان]این برنامه تلویزیونی زاییده فکر تولید کننده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. It's all the brainchild of Oxford University rugby coach Lynn Evans.
[ترجمه گوگل]همه اینها زاییده فکر مربی راگبی دانشگاه آکسفورد لین ایوانز است
[ترجمه ترگمان]این فکر زاییده فکر مربی راگبی دانشگاه آکسفورد لین اوانز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The series was the brainchild of publisher Allen Lane and architectural historian Nikolaus Pevsner and the first volume appeared in 195
[ترجمه گوگل]این مجموعه زاییده فکر ناشر آلن لین و مورخ معماری نیکولاس پیوسنر بود و جلد اول آن در سال 195 منتشر شد
[ترجمه ترگمان]این مجموعه زاییده افکار ناشر خانم الن لین و نیکولاس Pevsner بود که اولین جلد این مجموعه در سال ۱۹۵ میلادی ظاهر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A new game, the brainchild of Andrew Wilson, was launched in 199
[ترجمه گوگل]یک بازی جدید، زاییده فکر اندرو ویلسون، در سال 199 عرضه شد
[ترجمه ترگمان]بازی جدیدی که زاییده افکار اندرو ویلسون بود در سال ۱۹۹ شروع شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. This approach to grammatical analysis is largely the brainchild of Chomsky.
[ترجمه گوگل]این رویکرد به تحلیل گرامری عمدتاً زاییده فکر چامسکی است
[ترجمه ترگمان]این رویکرد برای تجزیه و تحلیل گرامری تا حد زیادی زاییده فکر چامسکی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The musical is the brainchild of Anthony and Rosalie Calabrese, who together wrote the book, music and lyrics.
[ترجمه گوگل]این موزیکال زاییده افکار آنتونی و روزالی کالابرز است که با هم کتاب، موسیقی و اشعار را نوشتند
[ترجمه ترگمان]این موسیقی زاییده افکار آنتونی و رز الی calabrese است که با هم کتاب، موسیقی و ترانه را نوشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It was the brainchild of Eric Kaye who lives in the area and had already published a history of the airfield.
[ترجمه گوگل]این زاییده فکر اریک کی بود که در این منطقه زندگی می کند و قبلاً تاریخچه ای از فرودگاه را منتشر کرده بود
[ترجمه ترگمان]این زاییده فکر اریک کی بود که در منطقه زندگی می کند و قبلا سابقه فرودگاه را منتشر کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Pavilions of Splendour is the brainchild of Gwyn Headley who says the idea was born from a growing demand for unusual properties.
[ترجمه گوگل]Pavilions of Splendor زاییده فکر گوین هدلی است که می گوید این ایده از تقاضای فزاینده برای املاک غیرعادی متولد شده است
[ترجمه ترگمان]Pavilions of Splendour زاییده فکر of Headley است که می گوید این ایده از تقاضا رو به رشد برای ویژگی های غیر معمول زاده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The new computer system is the brainchild of our systems manager.
[ترجمه گوگل]سیستم کامپیوتری جدید زاییده فکر مدیر سیستم ما است
[ترجمه ترگمان]سیستم جدید کامپیوتر زاییده فکر مدیر سیستم ما است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The personal computer was the brainchild of a man named Steve Jobs.
[ترجمه گوگل]کامپیوتر شخصی زاییده فکر مردی به نام استیو جابز بود
[ترجمه ترگمان]کامپیوتر شخصی زاییده فکر مردی به نام (استیو جابز)بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• product of one's thought, invention, original idea
someone's brainchild is an idea or invention that they have thought up or created.

پیشنهاد کاربران

محصول فکر و اندیشه
مثال؛
The new smartphone was the brainchild of a team of engineers and designers.
In a discussion about successful startups, someone might mention, “That company was the brainchild of a young entrepreneur. ”
...
[مشاهده متن کامل]

A person talking about a unique project might say, “This art installation is my brainchild, the result of months of planning and collaboration. ”

اندیش زاد
زاییده فکر
an idea, plan, organization etc that someone has thought of without any help from anyone else
ایده بدون کمک خرد جمعی , ایده و تفکر بدون کمک از کسی
ساخته ی ذهن
محصول فکری، نتیجه اندیشه و تفکر یک فرد
ایده اصلی

بپرس