پیشنهادهای Figure (٣,٣٥٢)
زیرک، قابل، زرنگ، با کیاست، کارآمد، کارا , خلاق، مبتکر، کاردان، پر از فکر و ایده برای حل مشکلات، Ingenious, a person who is good at problem solving ...
۱ ) - به حساب چیزی گذاشتن - ربط دادن to link , to attribute - محسوب کردن To consider - قلمداد کردن to regard . I chalked those behaviors up t ...
بی اجازه و سر زده وارد شدن To enter abruplty or rudely Who asked you to barge into our conversation
نهادینه کردن ( با آموزش, تمرین و تکرار ) instilling ( establishing and idea firmly in someone's mind ) /implanting of knowledge or values in someon ...
معمولا در مورد چیزهای کسل کننده، ملال آور : هر روز خدا بار ها و بار ها
۱ - کسی که زندگی رو خیلی سخت گرفته A person who overly controls everything can't relax and enjoy life ۲ - قدیمی مسلک، متعصب conservative، Straight l ...
۱ - در آشپزی به غذای شور یا تند گفته میشود که در مقابل آن غذای شیرین قرار میکیرد. In the world of cusine the term savory is used to refer to salty o ...
۱ - در معرض خطر ، in danger of being lost There's nothing at stake= you have nothing to lose Their honor is at stake. Everything is at stake, her c ...
گربه را دم حجله کشتن، در نطفه خفه کردن stopping a poor behavior or activity when it first starts
۱ - یهویی مردن ۲ - گمشو، خفه شو، برو بمیر , لال مونی بگیر ، نمیخوام صداتو بشنوم slang: go away, be quiet ۳ - برای تاکید روی چیزی که خوشگل، جذاب و جا ...
شخص یا چیزی که دقیقا همان جایگاه یا عملکرد فرد دیگر را دارد منتها در مکان یا موقعیتی دیگر - مثلا همتای رئیس جمهور کسی است که خود رئیس جمهور است اما ...
محروم شدن از امتیاز یا حقی I forgeited his sympathy by my refusal to sign the agreement
تبیین کردن، تمییز دادن ، با جزئیات توصیف کردن، معین کردن describe in vivid detail
گرمای طاقت فرسا، گرمای خیلی شدید Oppressivey, extremely and uncomfortably hot
بعد دیگری از شخصیت انسان که پنهان از دید سایر مردم است.
۱ - خوابیدن he turned in early ۲ - تحویل دادن، deliver, hand over I just turned in my last assignment for world history.
به همسری گرفتن
فیصله دادن قال قضیه رو کندن یه بارکی تموم کردن When it comes to cutting out a bad habit or a vice, some people tend to go cold turkey and get it ov ...
SUV Sport Utility Vehicle
پولدار، متمول، ثروتمند, rich Affluent young people
Very informal and kids slang مال من! مال منه!! To call dibs To have dibs on To call shotgun ادعای مالکیت, کنترل یا تقسیم چیزی را داشتن To c ...
Economic basket case آشفته از نظر اقتصادی درب و داغون This worn out term is now used for contries and currencies rather than people in the newspap ...
وسطای ( صحبت، کار، کلاس، فیلم، ناهار، . . ) In the middle of an event Halfway through our meal, the couple started Face Timing with their grandchil ...
اشکال/نقص فنی کوچک/ مختصر A glitch is a problem or malfunction, usually a temporary one, in a system or machine.
دارای بار منفی: ۱ - مملو ، آکنده، پر ، سرشار از ( چیز های منفی ) Fraught with ambiguity/peril/tention/difficulty/distress/complications/danger ۲ ...
کسی یا حیوانی که در جستجوی آذوقه است Hunter
جیغ بنفش ؛ ) A sharp high pitched cry/screm/howl
کنترل کردن، مهار کردن To check To control
با این حال با این وجود
در کمترین حد ممکن، As low as possible He is doing his best to perform above the bear minimum Try to keep costs at a bare minimum.
دمدمی مزاج، کسی که فکرش و نظرش سریع عوض میشود. کسی که در تصمیماتش ثابت قدم نیست، کسی که تصمیماتش قابل پیش بینی و قابل اتکا نیست، ( هفته خیال، در ترکی ...
۱ - پرت بودن حواس ۲ - منگ بودن در اثر مواد مخدر/بیخوابی /خستگی مفرط I'm spacing out حواسم جای دیگه است فکرم جای دیگه است حواسم پرته! فکرم درگی ...
معمولا در روابط: کسی رو بازی دادن و دنبال خود کشاندن از طریق ابراز علاقه و امیدوار کردن بدون اینکه علاقه ای در کار باشه و بعدش طرف رو همینطوری ول کرد ...
یهویی تکان خوردن to shake or move with a sharp, abrupt, rough or jetky move یکه خوردن، شوکه شدن to be shocked, surprised or disappointed suddenly ...
مسئله، مورد، نکته، قضیه, نگرانی موردی که هست اینه که. . مسئله اینه که. . . نکته ای که هست اینه که. . . Caveats are usually issued
مد زودگذر چیری که برای مدت کوتاهی رواج پیدا میکنه و مد میشه Temprarily in fashion
متوالی ، بی وقفه، پی در پی، پشت سر هم Continuously Seemingly without end Back to back She could play piano for hours on end
پیچ و تاب خوردن The river meandered gently
وارد صحبت/بحث دیگران شدن و نظر خود را بیان کردن، در بحث مشارکت کردن تطابق داشتن، هماهنگ و موزون بودن To add or offer your opinion to a conversation ...
قوت عمده مردم یک منطقه یا کشور a necessary commodity for which demand is constant
آب زیر کاه، مکار، دغل باز، حیله گر , موذی A dishonest person who lies to trick other people, who goes for underhand tactics to get his own way He wa ...
بیشترین لطمه را دیدن، متحمل بیشترین ضربه/ فشار/ لطمه/ آسیب شدن To suffer the worst part of an unpleasant or problematic situation. Kids and women al ...
مستلزم بودن ، necessitate ?What does success entails موفقیت مستلزم چیست؟ چه چیزی برای موفقیت لازم است؟
غیر متعارف و غیر اخلاقی ناشایست deviating from what is considered moral or right or proper or good خودسرانه، با بی مبالاتی، بی ملاحظه
در کمال تأسف
گرفتار کردن دچار کردن درگیر کردن
گل سرسبد، مهمترین، بهترین، اوجِ چیزی a crowning event or achievement is the best and most important one. the best and most notable aspect of someth ...
از سر خود باز کردن، باشدان الماخ to get rid of or pass off usually by deception They tried to pawn off a rebuilt computer as new.
کار برجسته، خارق العاده، کار ارزشمند، دستاورد A noble or out of ordinary deed
1 - خردمند، داننده، دانا، فهیم، دارای شعور Shrewd, knowledgeable, with good judgment, with common sense, well informed, perceptive, I don't think y ...