تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

زیرک، قابل، زرنگ، با کیاست، کارآمد، کارا , خلاق، مبتکر، کاردان، پر از فکر و ایده برای حل مشکلات، Ingenious, a person who is good at problem solving ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

۱ ) - به حساب چیزی گذاشتن - ربط دادن to link , to attribute - محسوب کردن To consider - قلمداد کردن to regard . I chalked those behaviors up t ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

بی اجازه و سر زده وارد شدن To enter abruplty or rudely Who asked you to barge into our conversation

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

نهادینه کردن ( با آموزش, تمرین و تکرار ) instilling ( establishing and idea firmly in someone's mind ) /implanting of knowledge or values in someon ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

معمولا در مورد چیزهای کسل کننده، ملال آور : هر روز خدا بار ها و بار ها

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

۱ - کسی که زندگی رو خیلی سخت گرفته A person who overly controls everything can't relax and enjoy life ۲ - قدیمی مسلک، متعصب conservative، Straight l ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

۱ - در آشپزی به غذای شور یا تند گفته میشود که در مقابل آن غذای شیرین قرار میکیرد. In the world of cusine the term savory is used to refer to salty o ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

۱ - در معرض خطر ، in danger of being lost There's nothing at stake= you have nothing to lose Their honor is at stake. Everything is at stake, her c ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

گربه را دم حجله کشتن، در نطفه خفه کردن stopping a poor behavior or activity when it first starts

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

۱ - یهویی مردن ۲ - گمشو، خفه شو، برو بمیر , لال مونی بگیر ، نمیخوام صداتو بشنوم slang: go away, be quiet ۳ - برای تاکید روی چیزی که خوشگل، جذاب و جا ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٩

شخص یا چیزی که دقیقا همان جایگاه یا عملکرد فرد دیگر را دارد منتها در مکان یا موقعیتی دیگر - مثلا همتای رئیس جمهور کسی است که خود رئیس جمهور است اما ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

محروم شدن از امتیاز یا حقی I forgeited his sympathy by my refusal to sign the agreement

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

تبیین کردن، تمییز دادن ، با جزئیات توصیف کردن، معین کردن describe in vivid detail

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

گرمای طاقت فرسا، گرمای خیلی شدید Oppressivey, extremely and uncomfortably hot

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

بعد دیگری از شخصیت انسان که پنهان از دید سایر مردم است.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢١

۱ - خوابیدن he turned in early ۲ - تحویل دادن، deliver, hand over I just turned in my last assignment for world history.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢١

به همسری گرفتن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

فیصله دادن قال قضیه رو کندن یه بارکی تموم کردن When it comes to cutting out a bad habit or a vice, some people tend to go cold turkey and get it ov ...

پیشنهاد
١٨

SUV Sport Utility Vehicle

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢١

پولدار، متمول، ثروتمند, rich Affluent young people

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢١

Very informal and kids slang مال من! مال منه!! To call dibs To have dibs on To call shotgun ادعای مالکیت, کنترل یا تقسیم چیزی را داشتن To c ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢١

Economic basket case آشفته از نظر اقتصادی درب و داغون This worn out term is now used for contries and currencies rather than people in the newspap ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢١

وسطای ( صحبت، کار، کلاس، فیلم، ناهار، . . ) In the middle of an event Halfway through our meal, the couple started Face Timing with their grandchil ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢١

اشکال/نقص فنی کوچک/ مختصر A glitch is a problem or malfunction, usually a temporary one, in a system or machine.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

دارای بار منفی: ۱ - مملو ، آکنده، پر ، سرشار از ( چیز های منفی ) Fraught with ambiguity/peril/tention/difficulty/distress/complications/danger ۲ ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

کسی یا حیوانی که در جستجوی آذوقه است Hunter

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

جیغ بنفش ؛ ) A sharp high pitched cry/screm/howl

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

کنترل کردن، مهار کردن To check To control

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

با این حال با این وجود

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

در کمترین حد ممکن، As low as possible He is doing his best to perform above the bear minimum Try to keep costs at a bare minimum.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٩

دمدمی مزاج، کسی که فکرش و نظرش سریع عوض میشود. کسی که در تصمیماتش ثابت قدم نیست، کسی که تصمیماتش قابل پیش بینی و قابل اتکا نیست، ( هفته خیال، در ترکی ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٩

۱ - پرت بودن حواس ۲ - منگ بودن در اثر مواد مخدر/بیخوابی /خستگی مفرط I'm spacing out حواسم جای دیگه است فکرم جای دیگه است حواسم پرته! فکرم درگی ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

معمولا در روابط: کسی رو بازی دادن و دنبال خود کشاندن از طریق ابراز علاقه و امیدوار کردن بدون اینکه علاقه ای در کار باشه و بعدش طرف رو همینطوری ول کرد ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

یهویی تکان خوردن to shake or move with a sharp, abrupt, rough or jetky move یکه خوردن، شوکه شدن to be shocked, surprised or disappointed suddenly ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

مسئله، مورد، نکته، قضیه, نگرانی موردی که هست اینه که. . مسئله اینه که. . . نکته ای که هست اینه که. . . Caveats are usually issued

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

مد زودگذر چیری که برای مدت کوتاهی رواج پیدا میکنه و مد میشه Temprarily in fashion

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

متوالی ، بی وقفه، پی در پی، پشت سر هم Continuously Seemingly without end Back to back She could play piano for hours on end

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

پیچ و تاب خوردن The river meandered gently

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

وارد صحبت/بحث دیگران شدن و نظر خود را بیان کردن، در بحث مشارکت کردن تطابق داشتن، هماهنگ و موزون بودن To add or offer your opinion to a conversation ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٩

قوت عمده مردم یک منطقه یا کشور a necessary commodity for which demand is constant

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٩

آب زیر کاه، مکار، دغل باز، حیله گر , موذی A dishonest person who lies to trick other people, who goes for underhand tactics to get his own way He wa ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٨

بیشترین لطمه را دیدن، متحمل بیشترین ضربه/ فشار/ لطمه/ آسیب شدن To suffer the worst part of an unpleasant or problematic situation. Kids and women al ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٧

مستلزم بودن ، necessitate ?What does success entails موفقیت مستلزم چیست؟ چه چیزی برای موفقیت لازم است؟

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٩

غیر متعارف و غیر اخلاقی ناشایست deviating from what is considered moral or right or proper or good خودسرانه، با بی مبالاتی، بی ملاحظه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٩

در کمال تأسف

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٩

گرفتار کردن دچار کردن درگیر کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٩

گل سرسبد، مهمترین، بهترین، اوجِ چیزی a crowning event or achievement is the best and most important one. the best and most notable aspect of someth ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٩

از سر خود باز کردن، باشدان الماخ to get rid of or pass off usually by deception They tried to pawn off a rebuilt computer as new.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٨

کار برجسته، خارق العاده، کار ارزشمند، دستاورد A noble or out of ordinary deed

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٨

1 - خردمند، داننده، دانا، فهیم، دارای شعور Shrewd, knowledgeable, with good judgment, with common sense, well informed, perceptive, I don't think y ...