resourceful

/riˈsɔːrsfəl//rɪˈzɔːsfəl/

معنی: زیرک، کاردان
معانی دیگر: مبتکر، چاره جو، خوش فکر، خوش قریحه، پر مایه و مبتکر

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: resourcefully (adv.), resourcefulness (n.)
• : تعریف: capable of dealing with difficult situations quickly and imaginatively.
مترادف: adroit, imaginative, ingenious, inventive
مشابه: able, adept, capable, clever, competent, deft, dextrous, effectual, enterprising, innovative, originative, skillful

- Being resourceful, they found a way to construct a raft to take them down the river.
[ترجمه گوگل] آنها با تدبیر، راهی برای ساختن یک قایق برای پایین آوردن آنها از رودخانه پیدا کردند
[ترجمه ترگمان] یک راهی پیدا کردند که یک کلک بسازند تا آن ها را از رودخانه ببرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. He is very clever and endlessly resourceful.
[ترجمه گوگل]او بسیار باهوش و بی نهایت مدبر است
[ترجمه ترگمان]او بسیار زیرک و بی نهایت زیرک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He was amazingly inventive and resourceful, and played a major role in my career.
[ترجمه گوگل]او به طرز شگفت انگیزی مبتکر و مدبر بود و نقش مهمی در حرفه من داشت
[ترجمه ترگمان]او به طرز شگفت انگیزی مبتکر و مبتکر بود و نقش مهمی در کار من ایفا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. What is immediately striking is how resourceful the children are.
[ترجمه گوگل]چیزی که بلافاصله قابل توجه است این است که بچه ها چقدر باهوش هستند
[ترجمه ترگمان]چیزی که به سرعت قابل توجه است این است که کودکان چقدر مشتاق هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. These women were strong, resourceful and courageous.
[ترجمه گوگل]این زنان قوی، مدبر و شجاع بودند
[ترجمه ترگمان]این زنان قوی، کاردان و شجاع بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Her son is resourceful enough to mix well with all knids of people.
[ترجمه گوگل]پسرش به اندازه کافی باهوش است که با همه افراد به خوبی ترکیب شود
[ترجمه ترگمان]پسر او به اندازه کافی resourceful است که با همه knids مردم بخوبی آشنا شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She is now divorced and, in her usual resourceful way, has started her own business.
[ترجمه گوگل]او اکنون طلاق گرفته است و به روش معمولی مدبرانه خود، کسب و کار خود را راه اندازی کرده است
[ترجمه ترگمان]او اکنون طلاق گرفته است و در راه usual، کار خود را آغاز کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The resourceful youngster has overhauled the yacht and drummed up sponsors largely by himself.
[ترجمه گوگل]این جوان باتدبیر قایق بادبانی را تعمیرات اساسی کرده است و حامیان مالی را تا حد زیادی توسط خودش جذب کرده است
[ترجمه ترگمان]این جوان کاردان، قایق بادبانی را تعمیر کرده و تا حد زیادی از حمایت مالی برخوردار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She's a very resourceful manager.
[ترجمه گوگل]او یک مدیر بسیار مدبر است
[ترجمه ترگمان]اون مدیر خیلی خوبیه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. They were a resourceful and talented people.
[ترجمه گوگل]آنها مردمی مدبر و با استعداد بودند
[ترجمه ترگمان]آن ها مردمی کاردان و با استعداد بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. In both plays the actors are fine and resourceful.
[ترجمه گوگل]در هر دو نمایشنامه بازیگران خوب و مدبر هستند
[ترجمه ترگمان]در هر دو نمایشنامه، بازیگران ظریف و کاردان اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. And Ariadne herself personifies the passively courageous, endlessly resourceful, and lovingly restorative element in every psyche.
[ترجمه گوگل]و آریادنه خود عنصری منفعلانه شجاع، بی‌پایان مدبر و محبت‌آمیز ترمیم‌کننده را در هر روانی به تصویر می‌کشد
[ترجمه ترگمان]و خود بازیگری در حالی که خود را در هر روح و روح به عشق و محبت تبدیل کرده بود، خود را با شهامت و بی باکی دیوانه وار جذب می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I think your highwayman is a cunning and resourceful villain.
[ترجمه گوگل]به نظر من بزرگراه شما یک شرور حیله گر و مدبر است
[ترجمه ترگمان]من فکر می کنم دزد your یک تبهکار زرنگ و زرنگ است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The resourceful doctor immediately asked the railway staff to use the new electric telegraph to contact the police at Bishops Road terminus.
[ترجمه گوگل]دکتر ماهر بلافاصله از کارکنان راه آهن خواست که از تلگراف برقی جدید برای تماس با پلیس در پایانه جاده بیشاپز استفاده کنند
[ترجمه ترگمان]پزشک ماهر فورا از کارکنان راه آهن خواست تا از کابل برق جدید برای تماس با پلیس در پایانه جاده اسقف ها استفاده کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. There's nothing more dangerous than a resourceful idiot. Scott Adams
[ترجمه گوگل]هیچ چیز خطرناک تر از یک احمق مدبر نیست اسکات آدامز
[ترجمه ترگمان]هیچ چیز خطرناک تر از یک احمق زرنگ نیست اسکات آدامز
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

زیرک (صفت)
brilliant, clever, sharp, nifty, parlous, smart, acute, keen, alert, shrewd, nimble, cunning, adroit, agile, versatile, insinuating, astute, designing, sagacious, subtile, subtle, knowledgeable, gash, perspicacious, canny, wily, resourceful, elusive

کاردان (صفت)
deft, knowing, resourceful

انگلیسی به انگلیسی

• enterprising, able to deal effectively with various situations
someone who is resourceful is good at finding ways of dealing with problems.

پیشنهاد کاربران

زیرک، کاردان
شخصی باهوش در استفاده از منابعی که در اختیار دارد
مدبر
پر محتوا
حلال مشکلات
کاردان، مبتکر
خوش فکر و ایده پرداز
قابل ارجاع ( محل رجوع قابل اطمینان )
زیرک، قابل، زرنگ، با کیاست، کارآمد، کارا , خلاق، مبتکر، کاردان، پر از فکر و ایده برای حل مشکلات،
Ingenious, a person who is good at problem solving
A person who comes up with solutions for solving problems
فردی که آماده ی مقابله با هر شرایطی را دارد
کاردان
غنی
آگاه . عالم
خوش فکر و خلاق
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس