تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

پرتاب کردن She picked up one of the chairs and flung it hard at the window انداختن • she flung herself into his arms He flung his coat on his shou ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بنام مشهور A well - known, famous person or thing by the public /many people People with significant fame

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

افراطی افراط گرا افراط گر

پیشنهاد
٢

روی پای خود ایستادن Shift for yourself

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

روی پای خود ایستادن to provide all of your needs without any help from others To stand on your own The firstborn son should inherit his father's ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

۱ - ذخیره کردن، کنار گذاشتن برای مصرف آینده Store, Save، Put aside for future use ۲ - قسمتی از شانه جاده بصورت تو رفتگی برای توقف موقت خودرو

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

جوانک ( مذکر )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

کاپتان قایق یا کشتی کوچک

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

To give a side eye چپ چپ نگاه کردن I am giving the side eye to anyone who wants to visit or consider living on this dry, dust, ball. . . . . . . ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

مهمترین اثر یا شاهکار ادبی یا هنری نویسنده یا هنرمندی A literary or artisticr masterpiece of a writer or an artist

پیشنهاد
٠

گران قیمت، ارزشمند، با ارزش valuable مهم important به دردبخور useful He had on his sled a bunch of beautifully cured otter skins, worth their weigh ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

جوش دردناک چرکین به ترکی: چیبان

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

Greedy Beyond the dreams of avarice ثروتمند فراتر از حد تصور wealthy beyond imagination

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٣

Visceral feelings حس درونی احساسات و عواطفی که بسیار عمیق و درونی هستند و نتیجه تفکر ما نیستند و ما کنترلی رو اونها نداریم

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

زود به دلم نشست فورا ازش خوشم اومد I took to him immediately

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

گوینده ی خبر

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

مانع، سد، Hindrance Snag Hiccup Impediment Obstacle Barrier

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

A situation in which someone believes that they are learning something, but in fact they are learning something different

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١١

Verb: انجام کاری یا رسیدن به موفقیتی بدون زحمت یا تلاش To do something without effort To succeed without putting People with advocate personali ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

To interest someone To arouse someone's passion To excite

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

Debates over crime reduction are often binary, pitting the police against alternative approaches.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

۱ - به کسی خوردن/چیزی گیر کردن و افتادن to bump into sb/sth and stuble or fall ۲ - تحت تاثیر مواد مخدر بودن ، نشئه بودن to be under the influence of ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

به شدت انتقاد کردن to sensure/scriticise severly زدن beat سرزنش کردن to scold violently

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

پرونده های در حال رسیدگی/ در دست اقدام

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

انصراف دادن کنار کشیدن کناره گیری کردن Withdraw Give up Stop taking part Decide not to do Retire

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

چیزی نیست مهم نیست بی خیال

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

• Something that is complete in itself and has all that is needed • Independent • Self contained

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

• واژگون سازی ، the cat tipped the vase • سرنگون سازی ( رژیم، حکومت ) • The president was tipped انعام

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

- مقدس مآب - کسی که مقدس بودن خود را به رخ دیگران می کشد - یعنی کسی که حساسیت های بزرگ تر و بیشتر از خدا و پیغمبر دارد ک

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٣

نافرجام؟؟

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

بی ربط نامربوط

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

گویا واضح آشکار Telling details

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

گرفته دلخور مغبون تسئب، مسمئرخلی ( به ترکی ) ?Who's that glum - looking fellow by the stove

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

در درجه دوم اهمیت ؟ در اولویت دوم؟ Secondary

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

بی پایان endless به شکل ملالت آوری طولانی Boring, annoying, monotonous Life is a complex mixture of ephemeral and interminable things,

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

یکی از حالات صورت که در اون لب ها رو میبریم به سمت داخل و معمولا نشانه خشم فرو برده شده هست A face expression in which the lips are pulled inward as ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

نگران نباش. . خیلیا مثل تواَن خجالت نکش، ناراحت نباش چون تنها تو نیستی ( که اینطوری هستی، این مشکل رو داری، اینطور فکر میکنی ) You have the same p ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

بچه شیطون/ناقلا

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

زودباور، ساده لوح، پخمه /A simple, naive, guillable person who willingly/readily accepts things without considering facts Credulous journalists w ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

کنار گذاشتن از رده خارج کردن منسوخ کردن از شر چیزی خلاص شدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

چیزی که نباید میشد شده اولان اولوب!!

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٩

اشتباه خود را پذیرفتن به اشتباه خود اعتراف کردن Confess Admit I learnt from that painfull experince that it's . always best to own up Own up to ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٩

با این حال با این وجود

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

آسلی به ترکی در انتظار

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٩

۱ - Extremely Mighty lot: بسیار زیاد A mighty cute baby ۲ - توانا, قدرتمند، پرقدرت powerful, strong Mighty king A mighty wind باد بسیار شدید Mi ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

و الی ماشالا و تکرار و تکرار

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

جسارت تهور بی باکی Audacity to age

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

سرسری الکی همینطوری با بی ملاحظه گی Haphazard Stop living a half - assed life and enjoy an . extraordinary existence

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

حسن ختام ( برنامه )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

معمولا به شکل منفی: فرصت نکردن/وقت نکردن برای انجام کاری که قصدش رو داری He always wanted to publish his first novel, but . he never got around t ...