feckless

/ˈfekləs//ˈfeklɪs/

معنی: سست، بی اثر
معانی دیگر: کم توان، ضعیف، بی خاصیت

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: fecklessly (adv.), fecklessness (n.)
(1) تعریف: weak or incompetent; ineffective.
متضاد: effective, efficient
مشابه: feeble

- His feckless efforts at appeasing her only served to anger her more.
[ترجمه گوگل] تلاش های بیهوده او برای راضی کردن او فقط باعث عصبانیت بیشتر او شد
[ترجمه ترگمان] تلاش ضعیف او برای آرام کردن او فقط باعث عصبانیت او می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: worthless or irresponsible.
متضاد: responsible

- That silly girl has gotten herself involved with some feckless youth.
[ترجمه آتوسا] آن دختر احمق خودش را گرفتار تعدادی جوان بی خاصیت کرده است.
|
[ترجمه گوگل] آن دختر احمق خود را درگیر جوانی بی عیب کرده است
[ترجمه ترگمان] این دختر احمق خودش را با بعضی از جوانی اش درگیر کرده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. He regarded the young man as feckless and irresponsible.
[ترجمه گوگل]او مرد جوان را فردی بی عیب و بی مسئولیت می دانست
[ترجمه ترگمان]او مرد جوان را از feckless و بی مسئولیت می دانست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Her husband was a charming, but lazy and feckless man.
[ترجمه گوگل]شوهرش مردی جذاب، اما تنبل و بی عیب بود
[ترجمه ترگمان]شوهرش مرد جذابی بود اما تنبل و feckless بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He was portrayed as a feckless drunk.
[ترجمه گوگل]او را به عنوان یک مستی بی عیب به تصویر کشیدند
[ترجمه ترگمان]او به عنوان یک مست ضعیف و ضعیف به تصویر کشیده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Doubtless, some are feckless individuals who could do better but simply don't trouble.
[ترجمه گوگل]بدون شک، برخی افراد بی عیب و نقصی هستند که می توانند بهتر عمل کنند اما به سادگی مشکلی ندارند
[ترجمه ترگمان]بدون شک برخی افراد ضعیف و ضعیف هستند که می توانند بهتر عمل کنند اما به سادگی دچار مشکل نشوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Glasser still stands in awe of this formidable, feckless man.
[ترجمه گوگل]گلاسر هنوز در هیبت این مرد مهیب و بی عیب ایستاده است
[ترجمه ترگمان]Glasser هنوز در برابر این مرد مدهش و بی اثر ایستادگی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She's matched with a somewhat feckless husband and has the sole responsibility for a large family.
[ترجمه گوگل]او با یک شوهر تا حدودی بی عیب همسان شده است و مسئولیت یک خانواده بزرگ را به عهده دارد
[ترجمه ترگمان]او با همسر کمی ضعیف و ضعیف همخوانی دارد و تنها مسیولیت یک خانواده بزرگ را دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Italian prime minister Silvio Berlusconi was "feckless, vain, and ineffective as a modern European leader", according to Elizabeth Dibble, US charge d'affaires in Rome.
[ترجمه گوگل]به گفته الیزابت دیبل، کاردار ایالات متحده در رم، سیلویو برلوسکونی، نخست وزیر ایتالیا، "به عنوان یک رهبر مدرن اروپایی بی عیب، بیهوده و ناکارآمد بود "
[ترجمه ترگمان]به گفته الیزابت dibble، کاردار آمریکا در رم، نخست وزیر ایتالیا سیلویو برلوسکونی \"ضعیف، خودپسند، و بی اثر\" بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Despite Republican attempts to paint them as feckless or job-shy, they are usually anything but.
[ترجمه گوگل]علی‌رغم تلاش‌های جمهوری‌خواهان برای ترسیم آن‌ها به‌عنوان بی‌حوصله یا خجالتی، آنها معمولاً چیزی غیر از این هستند
[ترجمه ترگمان]علی رغم تلاش های جمهوریخواهان برای کشیدن آن ها به عنوان ضعیف و یا خجالتی، معمولا چیزی جز این وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. FROM feckless fathers and teenaged mothers to so-called feral kids, the media seems to take a voyeuristic pleasure in documenting the lives of the "underclass".
[ترجمه گوگل]به نظر می‌رسد رسانه‌ها از پدران و مادران نوجوان گرفته تا بچه‌های وحشی لذتی فضولانه از مستندسازی زندگی «طبقه‌ی فرودست» می‌برند
[ترجمه ترگمان]از پدران ضعیف و مادران نوجوان تا به اصطلاح کودکان وحشی، رسانه ها به نظر می رسد که لذت بردن از زندگی \"طبقه پایین\" لذت می برند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The feckless Yukio Hatoyama, who stepped down on June 2 nd a grand total of 259 days.
[ترجمه گوگل]یوکیو هاتویاما بی عیب، که در 2 ژوئن در مجموع 259 روز از قدرت کنار رفت
[ترجمه ترگمان]The هاتویاما، که در ۲ ژوئن در مجموع ۲۵۹ روز کاهش پیدا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. German banks lent hand over fist to feckless foreign borrowers.
[ترجمه گوگل]بانک‌های آلمانی به وام‌گیرندگان بی‌عیب خارجی دست دادند
[ترجمه ترگمان]بانک های آلمانی مشت خود را به وام گیرندگان خارجی ضعیف دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The norms of domestic life it set forth drew a clear ideological boundary between rational members of society and the feckless.
[ترجمه گوگل]هنجارهای زندگی خانگی که بیان کرد، مرز ایدئولوژیکی روشنی را بین اعضای منطقی جامعه و افراد بی عیب ترسیم کرد
[ترجمه ترگمان]قواعد زندگی خانوادگی یک مرز ایدئولوژیک روشن بین اعضای منطقی جامعه و ضعیف را به خود جلب کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I attempted to explain the semiotics of George of the Jungle, feckless would-be Tarzan, for ever crashing into the nearest tree.
[ترجمه گوگل]من سعی کردم نشانه‌شناسی جورج جنگل، تارزان بی‌عیب، را توضیح دهم تا همیشه به نزدیک‌ترین درخت برخورد کند
[ترجمه ترگمان]من سعی کردم به semiotics جرج از جنگل، که چون همیشه در نزدیک ترین درخت برخورد کرده بود، توضیح دهم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The spending may have been great but it was not being devoted to thousands upon thousands of undeserving and feckless claimants.
[ترجمه گوگل]ممکن است هزینه‌ها زیاد بوده باشد، اما به هزاران هزار مدعی نالایق و بی‌عیب اختصاص داده نشده است
[ترجمه ترگمان]مخارج ممکن است عالی بوده باشد، اما به هزاران نفر از کسانی که استحقاقش را دارند و feckless ضعیف و ضعیف اختصاص داده شده است، اختصاص ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سست (صفت)
doddered, effeminate, flaggy, weak, feeble, torpid, asthenic, loose, frail, flimsy, slack, atonic, slow, insecure, sleazy, floppy, lax, idle, lazy, indolent, slothful, groggy, remiss, washy, wishy-washy, inactive, slumberous, slumbery, feckless, flabby, flaccid, languid, slumbrous, lethargic, shaky, rickety, rattletrap, wonky, supine, tottery

بی اثر (صفت)
ineffective, ineffectual, futile, indifferent, trackless, inefficacious, inactive, feckless, nugatory, null-and-void, traceless

انگلیسی به انگلیسی

• feeble, weak; apathetic, indifferent; ineffective
a feckless person lacks strength of character, and cannot run their life properly; a literary word.

پیشنهاد کاربران

بپرس