اثرگذاری و پیامد انگلیسی بر زبان پارسی
درود بر دوستان گرامی
می خواستم دیدگاههای دوستان را درباره آموزش بی رویه انگلیسی و پیامدهای منفی آن برزبان پارسی را بدانم، آیا این ریشه در بیماری فرهنگی یا کمبود تربیتی یا بی بنیِگی آموزشی ما و فرزندان ما دارد؟
این بیماری و کمبود و خودکوچک بینی از کجا سرچشمه گرفته و آیا ریشه تاریخی هم دارد؟
درمان این بیماری و درد چیست؟
با سپاس از پاسخهایتان
١٧ پاسخ
اولین و مؤثرترین عاملی که میتوانداز آسیب به یک زبان پیشگیری نماید و آن را ارتقا ببخشد خود گویشوران آن زبان هستند. کافی است سری به فضای مجازی بزنید تا ببینید با زبان ستمدیده فارسی چه کرده اند و چه میکنند. مانند گوشت قربانی به میان افکنده و هرکس تکه ای از آن را با دست یا چنگال یا دندان بر میکنَد. زبان پارسی امانتی است در دست ما و ما مجاز نیستیم هر بلایی که میخواهیم بر سرش بیاوریم. و چه انتظاری میتوان داشت؟ تا وقتی که سامانه آموزشی ما آنقدر فشل و ناتوان است که یک فرد دیپلمه پس از دوازده سال دانشآموزی هنوز نمیتواند یک خط شعر فارسی را روان و بدون غلط بخواند؛ تا وقتی که مترجمان ما انقدر به زبان فارسی مسلط نیستند که واژه مرکب زیبا و رسای «دلاور» را با ترکیب بدترکیب «شجاع قلب» جایگزین میکنند که هر وقت میشنوم رعشه میگیرم؛ واقعا چه انتظاری میتوان داشت؟
۲/ هنگامی که پدیده نوینی از نظر علمی و یا فناوری وارد کشور میشود، کارشناسان فرهنگستان زبان باید بدون فوت وقت و به نحوی مؤثر برای آن معادل یابی و معادل سازی کنند. هر موقع که چنین بوده معادلها جاافتاده و رواج یافته است نظیر هواپیما و بلندگو و ... ولی هرگاه در معادل سازی تعلل ورزیده ایم دیگر نتوانستهایم آن را عوض کنیم نظیر تلفن و تلویزیون و تلگراف و...
۳/ تا همین جا هم که زبان پارسی به حیات و تکامل خود ادامه میدهد مرهون و مدیون حکیم توس هستیم که روانش شاد و خدایش بیامرزاد.
به گفته استاد شفیعی کدکنی:
ای شعر پارسی که بدین روزت اوفکند؟
کاندر تو کس نظر نکند جز به ریشخند
ای خفته خوار بر ورق روزنامهها
زار و زبون، ذلیل و زمینگیر و مستمند
نه شور و حال و عاطفه، نه جادوی کلام
نی رمزی از زمانه و نی پارهای ز پند
نه رقص واژهها، نه سماع خوش حروف
نه پیچ و تاب معنی، بر لفظ چون سمند
یا رب کجا شد آن فر و فرمانرواییات
از ناف نیل تا لبه ی رود هیرمند
یا رب چه بود آنکه دل شرق میتپید
با هر سرود دلکشت، از دجله تا زرند
فردوسیات به صخرهی سُتوار واژهها
معمار باستانی آن کاخ سربلند
ملّاح چین، سرودهی سعدی، ترانه داشت
آواز برکشیده برآن نیلگون پرند
روزی که پایکوبان، رومی فکنده بود
صید ستارگان را در کهکشان کمند
از شوق هر سرودهی حافظ به مُلک فارس
نبض زمانه میزد، از روم تا خُجند
فرسنگهای فاصله، از مصر تا به چین
کوته شدی به معجز یک مصرع بلند
اکنون میان شاعر و فرزند و همسرش
پیوند بر قرار نیاری به چون و چند
زیبد کزین ترقّی معکوس در زمان
از بهر چشم زخم، بر آتش نهی سپند!
کاین گونه ناتوان شدی اندر لباس نثر
بی قربتر ز پشگل گاوان و گوسپند
جیغ بنفش آمد و گوش زمانه را
آکند از مزخرف و آ زُرد زین گزند
جای بهار و ایرج و پروین جاودان
جای فروغ و سهراب؛ امیّدِ ارجمند،
بگرفت یافههای گروهی گزافه گوی
کلپتره های* جمعی در جهل خود به بند
آبشخور تو بود، هماره ضمیر خلق
از روزگار گاهان وز روزگار زند
واکنون سخنورانت یک سطر خویش را
در یاد خود ندارند از زهر تا به قند
در حیرتم ز خاتمهی شومت ای عزیز!
ای شعر پارسی که بدین روزت اوفکند؟!
*سخنان بیهوده و زبون و بی معنی
وقتی استادی چون شفیعی کدکنی چنین مینالد حال ما معلوم است. والسلام.
درود بر سرور بزرگوار /مهدی کشاورز/.
به گمانم بزرگترین چرایی این گسترش بکار بردن از واژگان انگلیسی،چشم و هم چشمی است.
به گمانم در 200/300 سال پیش،آنهایی که به بیرون از کشور می رفتند برای آموزش،زبان انگلیسی را نیز می آموختند و سپس هنگامی که به ایران می آمدند،یا به شیوه ناخودآگاه یا خودآگاه،واژگان انگلیسی بسیاری را می گفتند و زادآوران(مادر و پدر) آن نیز به دیگران چنین می گفتند:{ببینید دخترم/پسرم چه فرنگ/فرهنگ دیده است!}
مردم آن دوره هم می دیدند که {با سواد} ها از واژگان {انگلیسی} بسیاری بکار می برند،کم کم رواگمند(=رایج) شدند و سپس این است که می بینیم.
پرسش دیگر این است که چرا اکنون دوباره خیزش بکار بردن از واژگان انگلیسی را داریم؟
باز هم همان پدیده گذشته.بچه هایی که به {کلاس زبان/آموزشگاه زبان} می روند برای فراگیری این زبانها و چشم و هم چشمی و ...
ولی امروزه بسیار تند تر از آن زمان این واژگان گسترش می یابند.
چِگونه؟ با برنامه هایی همچون {اینستاگرام/فیسبوک....} که بیشتر مردم به آسانی با هم گفتگو می کنند،این واژگان به شیوه آشکار گسترش می یابند.
چرایی های دیگر هم هستند:
1-هنگامی که چیز نو و تازه ای در دنیا پدید می آید(دانش/ابزار....}،چون که فرهنگستان ها و نهاد ها در این باره کم کاری می کنند،همآن واژه انگلیسی در نخست به ایران می آید و هنگامی که فرهنگستان می خواهد از خواب بیدار شود،کار از کار گذشته است!
2-برخی ها هستند که گویا دشمن خونی واژگان پارسی هستند! اگر به آنها گفته شود به جای بهمان واژه از این واژه پارسی بکار ببرید،آنچنان جوش می آورند و ریشخند می زنند! و شوربختانه،اینها همان هایی هستند که دوستان زیادی دارند و آن دوستان هم بی آنکه مَنِش و اندیشه ای داشته باشند،کار او را دنبال می کنند و اینگونه است که واژگان پارسی گسترش نمی یابند.
3-شوربختانه برخی ها هم در این میانکاسبی و بازار راه انداختند و آموزشگاه های زبانی را دارند که به گسترش بیشتر این یاری می رساند.(شوربختانه)
4-فرهنگ ما ایرانی ها به گمانم آمیخته شده است با {چشم و هم چشمی} و کورکورانه پیروی کردن دیگران.جوانان ما این فرهنگ را بسیار دارند.
5-فرهنگ ما {دگرگونی/تغییر} را دوست ندارد.اگر برویم و بگوییم که بیاید بکار بردن واژگان بیگانه را جلو گیریم،چیزی جز دلسردی به ما نمی دهند!( همین پدیده نیز برای من رخ داد و من آن اندازه جوش آورده بودم که می خواستم یارو را به مرگ برسانم(اگر در تلگرام نبود!))
همه این پدیده ها و همچنین پدیده های دیگر،دست به دست هم داده اند،و این شده است که می بینیم.نهاد ها خواب،مردم خود را زده اند به خواب،و اگر خواستی بیدارشان کنی،جوش می آورند یا خود را به خواب می زنند!
بِدرود!
باید که کوشید و کوشید و همچنان کوشید
و از ریشخند لوده ها و هرزِگان نهراسید و از کوشش فراوان خسته نشد.
آرزوی خوشکامی و خوشنامی برای دوست ارجمند و بزرگوارم سرور نقدی و همه ی دلسوزان پارسی
با سلام بنظر بنده باید ابتدا نگران جایگاه اصلی زبان فارسیباشیم که اصلا رعایت نمی شود.هیچ کوشش چشمگیری برای بالا بردن فرهنگ مردم در این خصوص نمی شود. حکومت هیچگونه برنامه ای برای این کار ندارد. فرهنگستان و از روی شکم شیر هر از گاهی کلمه ای پیشنهاد می دهد و توکل بر خدا منتظر می نشیند که مردم خودشان کلمه را پیدا کنند و بکار ببرند!
نکته بعد زبان نسل جدید در نوشتار و گفتار است . البته اینها همه از قبل بوده ولی شیکه های اجتماعی بسرعت در حال گسترش این مدل نوشتن و گفتن هستند. نسل جدید اعتقاد خاصی به هچسبان آخر ندارد! مثلا واژه"برنامه" بصورت "برنام" برنامع" و ... نوشته می شود!
هیچ برنامه ای برای پیشبرد گسترش کتابخوانی دیده نمی شود.نسل جدید با کتاب و کتابخوانی بیگانه است و مقصر اصلی حکومت است. آموزشهای دوره کرونا کاملا آبکی بود. بتازگی در یکی از روزنامه ها آماری بود که می گفت بچه های کلاس پنجم و ششم یا اصلا خواندن بلد نیستند و یا آشنایی ایشان بسیار فاجعه بار است. گاهی دانش آموز کلمه را در کتاب خود می خواند ولی همان کلمه را در روزنامه نمی تواند بخواند.کلمه استاندارد را می خواند ولی اگر پیچشی درآن بیفتد عاجز می شود. مثلا واژه"ماه"را می خواند ولی از خواند واژه من درآوردی "ماهخودمون"(که البته من درآوردی و دیکته غلطی دارد )عاجز است. اینجا منظور فقط ضعف روخوانی است و صد البته این شکل نوشتن خود مورد سرزنش است.
آموزش زبان های خارجه در همه دنیا رایج است و چون انگلیسی زبان بین المللی است اتفاقا چاره دیگری نیست. اگر زبان نیاموزیم از دنیا عقب می افتیم . ما فارسی زبانان یا مولد نیستیم یا اگر باشیم حکومت ما دنبال درشت نامیی و حتا تبلیغ آن نیست. هرچه هست به زبان انگلیسی است. پس بجای ترس از گسترش زبان آموزی باید از تنبلی خود و مسوولین مان در عرصه های فرهنگی بترسیم!
درود به سرور آزاد و سپاس از پاسختان
درد ما آموزش زبان بیگانه نیست، بی جنبه بودن مان است که آزاردهنده است! اینکه یارو برای نمونه آموزش انگلیسی دیده، حالا سخن گفتنش پر شده از واژه های انگلیسی، نام کالاها و فروشگاهها انگلیسی، مسئولان کشور، مجریان و مهمانان در برنامه های صداسیما دارای ادای انگلیسی دانی و. . اینها درد است،
برای همین پرسیدم این بیماری و کمبود و خودکوچک بینی از کجا سرچشمه گرفته؟
من میگم حتا هیچ دلیلی نداره گزارش های پزشکی و تشخیصی به انگلیسی باشد و دلیل کلیشه ای که در این زمینه آورده می شودهرگز پذیرفتنی نیست.
به کاربران آبادیس! با درود و مانده نباشید در فرستاده پیشین که در پایان اینجا خواهم گذاشت، واژه ی برکناری (حذف) آمده. این به چه چَمی (معنا) است؟ با سپاس!
نوشته پیشین:
برای گرامی رامگاما آموزگار!
گرامی زبان را می سازند. نو آفرینی ( اختراع ) پدیده ایست که پیشتر نبوده ولی کسی آنرا نوآور شده، مانند زبان اسپرانتو Esperanto
آیا هرآنچه که در دانشگاه به دانشجویان می آموزانند همه راست و درست است؟ اگر پاسخ آری است، پس با داشتن این همه پزشک و استاد و فَراستا ( پروفسور ) و پژوهشگر و کاردان و کارگردان و سیاستمداران و رهبران و شاهان و شهبانو ها و رییس جمهورها و دیکتاتورهای بد که ۹۹٪ آنها دانشگاه رفته استند، چرا تو خوشبخت نیستی؟
((حذف))
سلام. اولاً متأسفانه متوجه حرفهای شما نشدم به جز جمله آخر. تو از کجا میدونی من خوشبخت هستم یا نیستم؟ وقتی خودت خوشبخت نیستی دلیل نمی شود که دیگران هم خوشبخت نباشند. استنباط جالبی است.
به کاربران آبادیس! با درود و مانده نباشید در فرستاده پیشین که در پایان اینجا خواهم گذاشت، واژه ی برکناری (حذف) آمده. این به چه چَمی (معنا) است؟ با سپاس!
نوشته پیشین:
برای گرامی رامگاما آموزگار!
گرامی زبان را می سازند. نو آفرینی ( اختراع ) پدیده ایست که پیشتر نبوده ولی کسی آنرا نوآور شده، مانند زبان اسپرانتو Esperanto
آیا هرآنچه که در دانشگاه به دانشجویان می آموزانند همه راست و درست است؟ اگر پاسخ آری است، پس با داشتن این همه پزشک و استاد و فَراستا ( پروفسور ) و پژوهشگر و کاردان و کارگردان و سیاستمداران و رهبران و شاهان و شهبانو ها و رییس جمهورها و دیکتاتورهای بد که ۹۹٪ آنها دانشگاه رفته استند، چرا تو خوشبخت نیستی؟
((حذف))
رولاند گرامی!
زبان فارسی همین است که تو خود در بالا نوشته و به همان گونه « حرف میزنی». این زبان پارسی است که پس از تازش تازیان اگر کسی پارسی سخن میگفت زبانش را می بریدن و بر درختی آویزان میکردن تا دیگر پارسی زبانان ببینند و پارسی سخن نگویند. تازیان چون وات (حرف) « پ ، چ، ژ و گ » نداشته و ندارند، پارسی را فارسی گفتند. گذشته از بریدن زبانها، نَسک (کتاب) خانه ها را هم سوزاندن ولی باز نتوانستند بنیاد زبان پارسی را برکنند چون بودند کسانی که نوشته های پارسی را در سینه و یادمان خود و یا در جاهایی بدور از دست تازیان پنهان و نگهداری کردن که پس از ۴۰۰ سال بزرگمردی چون پردیسی (فردوسی) توانست شاهنامه را بنویسد.
بنویسد.
فارسی زبان راستین و بنیادین ایرانیان نیست. بهتر است بگوییم زبان فارسی تنها ۱۵٪ واژه های پارسی دارد. دیگر واژه ها بیشتر آرامی (به گویش عربی) سپس مغولی و ۱۰٪ هم واژه های اروپایی فرانسوی و انگلیسی و روسی و آلمانی است.
پس از تازیان، هنگامی که ایران دوباره بدست ایرانیان فارسی زبان افتاد، بودند کسان و بزرگانی که میخواستند دوباره فارسی را برکنار و دوباره پارسی سخن گویند ولی شوربختانه این مردم نه تنها زبان راستین خود را از دست داده، وانکه (بلکه) فرهنگ بنیادین خود را هم فراموش کرده و هنوز هم با « سلام و انشالله و ماشالله» می خواهند به آزادی و آسایش و آرامش برسند. ۱۴۰۰ سال است که در انجام چرخش به دور خوداند و هنوز نمی دانند که زندگی تنها زنده ماندن نیست.
خوشبختی و نیک منشی یک مردم بسته به زبان و فرهنگ آن مردم دارد.
در ایران امروز چند در سد (صد) مردم خوشبخت و نیک منش اَستند؟
هر زبانی نیازمند به پشتیبانی یک فرهنگ اَشآ (راستی) و نیک است. همانگونه که هر دانشی به تنهایی نمی تواند به سود این جهان و جانداران و جانوران باشد. پس اینجا خرد است که می تواند دانش را پشتیبان باشد.
در جهان ما، این همه استاد و فَراستاد و پزشک و دانشمند و پژوهشگر و کاردان و کارگردان و شاهان و شهبانوها و رهبر های «سیاسی» و دینی داریم و باز این همه جنگ و دشمنی و کلاهبرداری و چه و چه برای چیست؟ آیا اینهایی که خود را سرپرست مردم خود میدانند چون به باور خود دانش آنها از مردم بیشتر است، آیا با خرد هم آشنایی دارند؟
به نام خداوند جان و خرد
من آنچه را که میخواهم بگویم نخست می اندیشم که چگونه بگویم تا شنونده سخن مرا بدرستی و راستی دریابد. چگونه گفتنم تنها پس و پیش کردن واژه ها نیست، وآنکه برای شناخت واژه ها و چم (معنی) راستین آنهاست.
زبان انگلیسی اگر امروز جهانی است، برای زور و نیرنگ و آگهی (تبلیغ) های انگلیسی ها بوده که مردم جهان هم ناآگاهانه آنرا پذیرفته و در بیشتر زمینه ها بکار می برند.
زبان انگلیسی یک زبان من درآوردی است که بیشترین واژه هایش آلمانی، فرانسوی، یونانی و باستانی( لاتین) و ایتالیایی . کاسته یانو (اسپانیایی) است. بماند که بیشترین زبانهای اروپایی ریشه در زبان ایرانی و سانسکریت (هندی باستان) دارند و هنوز هم از اینجا و آنجا وام میگیرند و سپس به شمار (حساب) خود میگزارند.
برای نمونه به شیوه ی نوشتاری انگلیسی نیک بنگریم، می بینیم که وات (حروف) ها آنگونه که نوشته می شوند خوانده نمی شوند و یا در پس بسیاری از واژه ها وات « e »ایی نوشته شده ولی خوانده نمی شود. (در زبان فرانسه گاهی نیمی از واژه خوانده نمی شود). یونانی و لاتین را نمی دانم، ولی کاسته یانو(اسپانیایی) و ایتالیایی بیشتر آنچه که نوشته می شود خوانده می شود.
امروز کسی نامی از «زبان آرامی» نمی داند چون عربستانی ها این زبان را دزدیدند و آنرا عربی نامیدند. عربی زبان نبود و تنها یکی گویشی (لهجه) از زبانهای سامی که زبان آرامی است بود. از این بگذریم که واژه ی عرب را رومی ها بر سر مردم در عربستان کنونی گذاشتند.
زبانهای سامی: وگاریتی، فنیقی، آرامی و عبری (یهودی) اَستند.
این چه زبانی است که واژه ی «است» ندارد. نمونه اگر بخواهند بگویند « محمود دکتر است » گویند: محمود دکتر.
در فارسی من درآوردی دست کم بجای است یک « ِ » یا « ه» گفته یا نوشته می شود. محمود دکتره یا درست آن « دکترِ »است.
تنها کسانی که من میدانم پردیسی (فردوسی) و رودکی بودن که به پارسی اندیشیدن تا توانستند به پارسی سخن گویند و بنویسند.
استاد خالقی مطلق گوید: یعقوب لیث صفاری به چامه سرایان ایرانی تازی زبان دربار خود گفت: آنچه من اندر نیابم چرا باید گفت؟
زبان فارسی
هم میهنان گرامی «پارسی گو» و « فارسی گو»! آنچه که تا کنون ما را به ناکجاآباد کشانده، همین زبان فارسی است ( پارسی نه).
آیا این زبان براستی زبان ما ایرانیان بوده؟ اگر پاسخ آری است پس چرا بیش از ۵۵٪ این زبان آرامی (عربی) ۲۰٪ مغولی (ترکی) کم و بیش هم ۱۰٪ واژه های فرنگی و تنها ۱۵٪ واژه های پارسی دارد؟
به باور من اگر سرودسرایان و چامه سرایانی چون سعدی، حافظ و … به زبان پارسی آشنایی می داشتند، هرگز در اندیشه و گفتار و نوشته های خود واژه های بیگانه بکار نمی بردند. یا اگر آنها امروز می بودند و مانند بسیاری از فارسی زبان ها بجای سخن گفتن می خواستند تنها « حرف بزنند» بیگمان واژه های فرنگی را در نشانهای (آثار) خود بکار می برند، چون زبان فارسی هم یک زبان من درآوردی است.
فارسی زبان او خود یا زبان خود را دوست ندارد و یا تنبل است. چرا؟ برای اینکه نخست در این زبان یکی زبان نوشتاری است و دیگری زبان «حرف زدن» فارسی زبان هتا (حتی) زبان دین خود را به تنبلی برزبان می آورد و « اسلام و علیکم » را تنها «سلام » می گوید.
یا اینکه در زبان فارسی بیشترین ها زدنی است. مانند. حرف زدن (اگر گفتن نیک است پس چرا باید آنرا زد؟) سنتور زدن، کمانچه زدن، ریش زدن،بزن تو رگ، زنگ زدن و … و تا جایی که بچه و زن را هم می زنند. یا خوردنی و نوشیدنی و زمین را هم میخورند. آب بخور، زمین نخوری هااا!
گمانم برخورد با زمین ( به زمین برخوردم) بر را فراموش و برخورد می شود خورد، یا به زمین افتادن را زمین خوردن گویند.
اگر زبان پارسی (فارسی نه) کم و بیش ۲ هزار سال بر او ستم شده ولی هنوز یکی از دانشیک ترین و خردمندانه ترین زبان در جهان است. اگر از سانسکریت والاتر نباشد، کمتر هم نیست.
درود بر شما
از پاسخهایی که برای پرسش من فرستادید سپاسگزارم و نیز شادمان از اینکه می بینم کسانی هستند که نگران زبان ارجمندِ ایران گرانمایه می باشند. خویشکاری و وظیفه ما اینست که تا می توانیم به هر روشی با هر ابزاری جلوی درونشد واژه های بیگانه را بگیریم و واژه های بیگانه ی زورچپان شده ای که در پارسی درون شده اند را دور بریزیم، از نسکها ( کتابها ) ، آموزش و پرورش، صداو سیما و. . . زبان پارسی هیچ نیازی به این واژه ها نداشته است. پیروز باشید
گرامی کشاورز درود! زبان پارسی برای ایرانیانی است که به زبان و فرهنگ خود ارژ ( ارج ) میگذارند. آنان که چشم و گوش بسته به دنبال واژه های بیگانگانند، همانهایی اَستند که امروز در ندانم کاری های خود درمانده اند که نمی دانند چگونه اندیشه کنند، چگونه سخن گویند و چگونه کردار کنند. نمونه: ۳ پند نیک زرتشت را که نخست اندیشه، دوم گفتار و سوم کردار نیک است را اینگونه میخوانند: رفتار نیک، گفتار نیک و پندار نیک.
موضوع آموزش زبانها و تأثیر آموزش انگلیسی بدون محدودیتهای زبانی در اجتماعات فارسیزبان به مسائل مختلفی اشاره میکند. این موضوع به مشکلات فرهنگی و آموزشی بسیار گستردهای مرتبط است. در ادامه نقاطی را که ممکن است نقش داشته باشند توضیح دهم:
- فرهنگ و تأثیرات فرهنگی: تأثیرات فرهنگی و اقتصادی جهانی باعث شده تا آموزش زبان انگلیسی در اکثر کشورها اهمیت داشته باشد. این مسئله در ایران نیز تأثیر داشته و به آموزش انگلیسی بدون محدودیت توجه بیشتری شده است.
- تأثیر رسانهها و اینترنت: انتشار رسانهها و اینترنت به معنای بسیاری از محتواها در انگلیسی و دسترسی آسان به آنها باعث شده تا افراد در تماس با انگلیسی و دیگر زبانها قرار گیرند.
- تغییر نگرش به فرهنگ غربی: تغییر نگرش به فرهنگ و سبک زندگی غربی نیز نقشی در افزایش تمایل به آموزش انگلیسی دارد.
- مشکلات آموزشی: مشکلات در سیستم آموزشی ایران، از جمله تدریس معمولی زبانهای خارجی در مدارس، ممکن است به تقویت آموزش انگلیسی خصوصی و بیرویه منجر شود.
- چالشهای فرهنگی و زبانی: آموزش انگلیسی بیرویه میتواند به تضادها و تضاربهای زبانی و فرهنگی منجر شود.
درمان این مسائل نیازمند توجه به چندین جنبه است. از مهمترین آنها، بهبود سیستم آموزشی کشور، توجه به تدریس بهینه زبانهای خارجی در مدارس، ترویج فرهنگ مطالعه در زبانهای محلی و بینالمللی، ترجمه و ترویج آثار ادبی و علمی فارسی، و تأمین منابع آموزشی برای آموزش زبانهای خارجی در مدارس و دانشگاهها میباشد. همچنین، ایجاد فرهنگ تقویت زبانهای محلی به عنوان شاخص مهمی از هویت ملی نیز میتواند به مواجهه با این مسائل کمک کند.
درود به جناب هنرپور
از شما به پاس دلسوزی و نگرانی که از برای زبان مادری دارید و همچنین سروده زیبای استاد شفیعی کدکنی که گذاشتید بسیار سپاسگزارم.
با همه گفته هایتان همرای هستم ولی خودمان هم در این زمینه بی مسئولیت نیستیم، دستکم می توانیم در گفتمان روزمره خودمان در جمع خانواده، دوستان وهمکاران، گامی هرچند بسیار کوچک هم که شده برای این خواسته برداریم، برای نمونه بازگویی چندین باره واژه های آشنا ولی کم کاربرد پارسی که کمابیش برابر عربی یا فرنگی آنها بیشتر بر زبانها جاری است؛ خود من در خانه با گفتن چندباره ی مثلن [ رخت چرکا را بنداز توی دستگاه رخشور] به جای [لباس کثیفا را بنداز تو ماشین لباسشویی]، چند واژه پارسی آشنا ولی بی کاربرد را درخانواده زنده وکاربردی کرده ام، واژه ها همینگونه فراموش می شوند به آرامی کم کاربرد وکم کاربردتر می شوند و سپس از ذهنها ناپدید می گردند. هنگام خرید برای خانواده تا اندازه ای که می توانم از خرید کالای خارجی، کالای ایرانی که نام بیگانه دارد و یا به گفته جناب فرشاد عزیز، کالاهایی که پر از نوشته های لاتین است پرهیز می کنم، از فروشگاهی که نام بیگانه دارد خرید نمی کنم و...
در میان همکاران و دوستان هم هرکدام بسته به شرایط شیوه پارسی گویی را پیاده می کنم و همیشه درینباره روشنگری می کنم به گونهای که آنها هم دستکم در برخورد با من پارسیتر گفتگو می کنند.
در تراز بالاتر هم بنده بارها به شیوه تلفنی و پیامکی ، موی دماغ صدا وسیما و رسانه های مجازی بوده ام وخواستار پرهیز از کاربرد واژه های بیگانه از سوی مجریان و مهمانان برنامه ها و همچنین زیرنویسهای شبکه ها بوده ام و تاحدودی دستاورد مثبت هم از این کارم دیده ام.
اگر می خواهید برابر پارسی واژه های بیگانه چه تازی یا فرنگی را بدانید راه دوری ندارد همین جا در آبادیس و با جستجوی واژه در فرهنگ واژه(دیکشنری) ، برابر پارسی آنها به همراه مطالب دیگری به نمایش درخواهند آمد به همراه پیشنهادهای دوستانِ پارسی دوست که برخی از آنها بسیار خوب و باارزشند و الگوی من در پارسی نویسی بوده اند.
به نظرم شما پزشک باشید درین باره میتوانید نکوهشگر به این وضعیت دلبخواهی و هرج ومرج گونه ی انگلیسی نویسی در گزارش پرونده های بیمارستانی، گزارشهای رادیولوژی از سونو گرفته تا سیتی و ام آر آی و جز این باشید.
هر کدام به فراخور جایگاهی که داریم باید و باید در این زمینه به هر شیوه وروشی که می دانیم و می توانیم به طور خستگی ناپذیری بکوشیم و کنار نکشیم وگرنه اگر همه دست روی دست بگذارند به صد سال نخواهدرسید که از پارسی جز پوسته ای نازک چیزی نخواهد ماند.
با سپاس از همه دوستان به خاطروقتی که برای پرسش من گذاشتند.
درود ُ سپاس
با غم و شادی دیدگاههای ناامیدکننده و امیدبخش دوستان را خواندم هرچند که در درون، نیروگرفته و کامیاب حتا به یک درصد امید هم بوده ام، به خاطر باورها و آرزوها، فرسنگها خلاف جریان کژرو روزگار شنا کرده ام و سرزنش آرمیدگان بیدرد ساحلها و موج سواران سودجوی جریانها را به جان خریده ام،
کاربر آموزگارِ نیک نهاد، درست است که شاید نتوانم جهت جریان را برگردانم ولی دستکم در برابر خدایم و وژدان و آوای درونی خودم آسوده ام، به اندازه توانم برای درستکاری کوشیده ام، گیرم هیچ ناراستی راست نگشت مسئول سرانجام کار، دیگر من نیستم درینجاست که گریان خودم رابه سرنوشت نوشته از سوی حضرت دوست می سپارم و خندان به آن خرسند می گردم.
ببخشید بگذریم.. هنوز هم در همین جاییم
کاربر آموزگار، ساده انگاری نکنید، چگونه می پندارید که هیچ زبانی نمی تواند زبان دیگری را نابود کندیا پیامد منفی بران بگذارد؟!
اگر به تاریخ سر بزنید بسیار فراوان نمونه هایی از این دست خواهید یافت ، از آمریکای لاتین گرفته تا آفریقا، از آناتولی و مصر و شام و تا کنار گوش خودمان آذربایگان که همگی در همین چند سده گذشته دگرش زبانی به خود دیده اند،
در یکی دو سده گذشته نیز زبانهای بسیاری به ویژه زبانهای کوچک در برابر زبانهای بزرگ به ویژه انگلیسی، رو به فراموشی ویا عقب نشینی بوده اند، نگرانی ما از همینجاست که نمی توانیم تماشاگر پسرفت زبان گرانمایه پارسی باشیم،
زبان پارسی چنین دوره ای را در برابر زبان تازی هم داشته، شوربختانه با فراموشی بسیاری از واژگانش، آلوده به برابرهای تازی آنها شده؛ درینجا کاربری به نام رولاند باید گوشمان را بپیچاند شاید که درد آن ما را از خواب فراموشکاری بپراند بلکه برای آینده و در برابر انگلیسی بیدار و هوشیار باشیم.
در برابر دیگر سخنتان که نام یک نوآوری بیگانه که برابری در زبان خودی ندارد پس به ناچار نامش را هم با خودش می آورد باید گفت اگر همه از مردم و کشورداران در برابر آن، بی قید و بیخیال باشند آری، وگرنه نوواژه هایی برای همه آنها می توان ساخت به ویژه در پارسی که توانایی بسیار بالایی در واژه سازی دارد، در فرهنگستان اول هم واژه های بسیار خوبی به جای واژه های فرانسه و عربی ساخته شد که اکنون بسیار عادی و روزمره به کار می روند مانند هواپیما، فرودگاه، زیردریایی، دانشگاه، دانشکده، شهرداری، دادگستری، دادستان، دادخواست، کلانتری و...
اکنون هم دست رسانه بسیار باز است واژه هایی مانند یارانه، پیامک، بالگرد و .. را به جای سوبسید، اس ام اس، هلیکوپتر و.. در حال جا انداختن است این یعنی اینکه بازگویی و بازگویی و باز هم بازگویی یک واژه، زمینه را می چیند که نخست گوشها و مغزها به آن خو گیرند، سپس بر زبانها هم بیاید و کم کم به واژه ای هنجار دگردیس شود، نوشتن وبازنویسی چندباره ی نوواژه ها هم می تواند همین روند را بپیماید؛ خود شما اگر چندگاهی در این گستره باشید به جای واژه تازی [کلمه] خواهید نوشت[واژه] و آرام آرام آن را در زبانتان هم به کار خواهید برد.
باز هم میگویم منظور و خواسته من از این نوشتار، نفی و پس زدن زبان انگلیسی(با وجود همه سستیها و بی قاعدگیهایش) که به ناچار در جایگاه زبان پذیرفته شده ی جهانی ست نمی باشد خواسته من تنها و تنها پیشگیری از فرسایش و تباهی زبان پر ارج و پربار خودمان است اگر بر برگ و بارش چیزی نداریم که بیافزاییم دستکم با بکارگیری واژه های بیگانه، دست به خود ویرانی نزنیم!
از جناب فرشاد هم که با نوشته دلسوزانه یشان امیدافزای من شدند بسیار سپاسگزارم و آرزوی پیروزی برایشان دارم.
با سلام خدمت دوست عزیزم جناب آقای کشاورز.
متن شما رو کامل و بادقت خوندم هرچند با عرض معذرت معنی بعضی از کلمات رو متوجه نشدم. اما خیال میکنم پاسخ شما رو در پاسخ به پرسش و همچنین دیدگاه بیان کردم. ولله حرف تازه ای ندارم جز این که مردم رو نمیشه مجبور به استفاده از کلمات تازه اختراع شده کرد و این یک واقعیته که بارها و بارها ثابت شده. چیزهایی که گفتم بر پایه دروسی هست که در دانشگاه خوندم. خواهش میکنم در صورت امکان نوشته های منو یک بار دیگه مطالعه بفرمایید.
درود بر کاربر آموزگار نیک سرشت
دانشگاه واقعی جاییست که باید در پایان راه، ما را به این حقیقت رسانده باشد که "هیچ نمی دانیم"
جز این باشد و بپنداریم که دانش آموخته ای، باسوادی چیزی شده ایم فقط وقت خود را در بازار مکاره ای تلف کرده ایم که ما را با دستان خالی در جهل مرکب رها کرده و شوربختانه این است سرنوشت دانشجویان در این دانشگاهها.
ببخشید که وقتتان را گرفتم.
با سلام خدمت جناب آقای کشاورز عزیز. خواهش میکنم. صحبتهای شما بیشتر شبیه حرفهای عرفایی هست که در کتابهای فارسی دبیرستان آنها رو میخوندیم. به نظرم کمی عجیب صحبت میکنید. با مفهوم گفته هاتون کاری ندارم چون اندکی ناسزا بودند. و من جواب نمیدم. سالم و موفق باشید.
درود بر کاربر آموزگار گرامی،
اگر ناسزایی در گفته های من دیده اید بسیار شرمگین و سرافکنده ام بدا به حال من! این را به حساب بد قلمی من بگذارید و از من درگذرید.
در بالا سخن از [جهل مرکب] به میان آوردم، منظور من هرگز شخص خاصی چه شما یا دیگری نبود، دیدگاه من فراگیر و درباره بیشتر دانش آموختگان دانشگاهها بود به ویژه در ایران که اول از همه خودم را هم در بر می گیرد.
دانشجو مدرک ودستکی می گیرد و می پندارد خب دیگه آموزش و دانش و همه چی تمام، دیگه نوبت پوله!
نخیر! این آغاز کار است؛ دانشگاه تنها یک ابزار است که باید راهی پیش روی دانشجو باز کند و از او جوشش وپژوهش بخواهد نه بازپخش طوطی وار آموخته ها و یافته های دیگران.
عارفان نیز همین را از ما می خواهند پویش و حرکتی بی پایان به سوی سرآغاز.
البته کسی ادعای عارف بودن و شناخت نمی کند به جز کسی که درگیر دُژآگاهی یا همان جهل مرکب است. این دژآگاهی را تقریبا همه مردم به ویژه قشر مثلن روشنفکر دارند.
با این همه پوزش خواهی مرا بپذیرید.
با سلام خدمت شما جناب آقای کشاورز عزیز. نیازی به عذرخواهی نیست. شما دوست من هستین هر چند در موضوعاتی نظرات متفاوت داریم. از خدا میخواهم همه مون رو ببخشه و مورد رحمتش قرار بده.
برای گرامی رامگاما آموزگار!
گرامی زبان را می سازند. نو آفرینی ( اختراع ) پدیده ایست که پیشتر نبوده ولی کسی آنرا نوآور شده، مانند زبان اسپرانتو Esperanto
آیا هرآنچه که در دانشگاه به دانشجویان می آموزانند همه راست و درست است؟ اگر پاسخ آری است، پس با داشتن این همه پزشک و استاد و فَراستا ( پروفسور ) و پژوهشگر و کاردان و کارگردان و سیاستمداران و رهبران و شاهان و شهبانو ها و رییس جمهورها و دیکتاتورهای بد که ۹۹٪ آنها دانشگاه رفته استند، چرا تو خوشبخت نیستی؟
با سلام خدمت دوستان
نظرات ارزشمند همه عزیزان را خواندم
همانطور که بیشتر دوستان گفتند آموزش زبان خارجی فی نفسه مشکل کار نیست و حذف این آموزشها هم مشکلی را حل نمی کند. اما من با مهدی عزیز موافقم که انگار نوعی ولنگاری و بی خیالی و حتی خود کوچک پنداری در مواردی وجود دارد که مردم را نسبت به کمرنگ شدن زبان فارسی بی تفاوت کرده است.
من حدود سیزده سال پیش از ایران برای ادامه تحصیل خارج شدم و به آمریکای شمالی رفتم. در این مدت همواره به ایران سفر کردم و هر بار یک دو ماهی در ایران اقامت داشتم. ولی مشخصا در هر سفر دیدن یکی از ناراحت کننده ترین خاطراتم دیدن استفاده بیش از پیش از زبان انگلیسی در حوزه فرهنگ عمومی بوده است.
در خاطرم هست که دو سال پیش برای خرید خواربار به فروشگاه اتکا در میدان آزادی رفته بودم. فروشگاه مفتخر بود که همه کالاهای متنوع عرضه شده ساخت ایران هستند. البته جای افتخار هم داشت و دارد ولی در عوض نوشتار روی بسته بندی های همه اجناس غالبا به زبان انگلیسی نوشته شده بودند. انگار که این اجناس برای مردم ایران ساخته نشده باشند. انگار قرار نیست کسی این نوشته ها را بخواند. من از همه راهروها عکس گرفتم به امید روزی که جایی این دغدغه خودم را برای مردم به اشتراک بگذارم.
من از همه دوستان خواهش میکنم خودشان به نزدیکترین فروشگاه مواد غذایی بروند و خودشان به این موضع دقت کنند. من متعجبم که چرا مردم ما به این موضوع معترض نمی شوند؟ اگر این نوشتارها برای خوانده شدن هستند و اطلاعاتی درشان هست چرا به فارسی نیستند که ما بخوانیم و بفهمیم. در همه جاهای دنیا وقتی کالایی وارد میشود، تولید کننده خارجی را مجبورمی کنند که نوشتار روی کالا و تمامی اطلاعات و ضمیمه ها به زبان فارسی تهیه کند و ارسال کند. ایران تنها کشوری است که تولید کننده داخلی کالا را برای مردم داخل کشور تهیه میکند و روی بسته بندی انگلیسی می نویسد.
به نظر شخص من برای اعتلای زبان فارسی حرکت های روشنگری و آگاهی بخش مردمی توسط علاقمندان باید صورت بپذیرد. فی المثل در شبکه های اجتماعی گروهایی باید شکل بگیرند که این صحنه ها را تصویر برداری کنند و پست بگذارند و با مردم صحبت کنند. مردم رو به مطالبه از تولید کنندگان ترغیب کنند. چرا کالایی که برای من تولید میشود زبان من رویش نیست؟ اگر دوستان داوطلب چنین حرکتی باشند من برای همکاری اعلام آمادگی میکنم.
درود بر جناب فرشاد
اگر شرایط انجام و مدیریت چنین کاری که گفتید را دارید بنده هم با افتخار یاری رسان شما خواهم بود.
می توانیدبا رایانامه ( جی میل ) من که در بالای بخش پیشخوان ( داشبورد ) خودم گذاشته ام تماس بگیرید.
با سپاس و آرزوی سربلندی برای شما و همه دلسوزان ایران
زبان فارسی دیگه وجودنداره.در زبان عربی حل شده تمام کلمها عربی شده مثل همین کلمات وحل شده
دوست عزیزم این حرف شما درست نیست. همه زبانها از زبانهای دیگه و مخصوصاً زبانهایی که در مناطق جغرافیایی مجاور صحبت میشن تأثیر میگیرن و تأثیر میذارن و این کاملاً طبیعیه.
درود و سپاس از پاسخهای دوستان
خواهشمندم دوستان بفرمایند این واژه ها چیست و چه نقش و جایگاهی در زبان پارسی دارند:
اوکی، کونتاکت، کنترل، پک، مرسی، بولد، سِیو، کامبک، وینگر، دانلود، آپلود، بک آپ، روتین، ریپورت، ادیت، رایت، کاراکتر، سلبریتی، پرسنل، پوزیشن، لوکیشن، استیشن، اکشن، نِرس، اسپورت، سورپرایز، سوپروایزر، دراگ استور، استرس،ریکاوری، رِست، سیکل، گریپ، گریپ فروت(توسرخ یا دارابی)، بلوبری، کاور، رزومه، آتلیه، فشن، بوتیک، پارتی، بیزینس، لَند و...
و صدها و هزاران واژه چرندوچار دیگر که شوربختانه از روی دُشیاری(خیانت)های آگاهانه و ساده گیریها، ولنگاریها، اخم و خنده های نابجا و ناآگاهانه و چون "بده بستان زبانی و فرهنگی در جهان اجتناب ناپذیر است" پس گشادش کنیم و ولش کنیم به امان حضرت عباس!
اگر گفتم " بیماری فرهنگی یا کمبود تربیتی یا بی بنیِگی آموزشی ما و فرزندان ما" نرنجید و بر من خرده نگیرید.
آری من هم بر این باور هستم که انگلیسی، زبان دانشیک و جهانی ست و به ناچار هم باید آن را بیاموزیم، منظور من از درمیان نهادن این پرسش، اندیشه واپسگرایانه ی دوری از زبان مشترک انسانها نبود و صد البته نشاندهنده بی علاقگی به داشتن پیوند با کشورهای دیگر هم نیست! و هزار البته تاکید اصلی بر زبان مادری و رسمی کشور، نشانگر یک هوش متوسط هم نخواهد بود!!
آنچه مایه نگرانی من و کسانی مانند من شده این است که چرا باید این آموزش زبان جهانی، خوره ی آسیب زایی باشد برای فرهنگ و کنه ی چسبنده و گزنده ای برای زبانهای بومی؟ شاید در یک فرهنگ و زبانی که دیرینگی تاریخی چندانی ندارد و دارای پشتوانه ادبی پرباری هم نیست(زبانهایی مانند اردو، ترکی، پشتو و حتا کره ای و ژاپنی) این نگرانی چندان درخور نگرش نباشد(به جز شاید اردو، دیگران که بسیار سختگیر و ملی گرا هستند)،
ولی در برابر زبان هزاران ساله پارسی که با رنجه صدها فرزانه و دانشور و خون دل خوردن هزاران ادیب و سخن سنج فرهیخته و فرهنگ پرور به چنین درخت تناور و باشکوه و بارآوری بالیده شده، مسئولیتها بسیار سنگین است؛ ما نمی توانیم و این حق را نداریم که از میوه این درخت بخوریم و شاخه آن را ببریم ویا با بیخیالی و بیدردی کناری بنشینیم و بیننده ی بی غم تیشه به ریشه خوردن آن باشیم!
تیشه چیست؟ همان چرندوچارها و... بود که در بالا نمونه بسیار کوچکی از آنها را نمودم.
دوستان گرامی، این دو جستار، ناسازگار با یکدیگر نیست:
آموختن زبان دوم و آینده نگری و همسویی با جهان پویای دانش امروز به جای خود، همراستا با آن،
حفظ و پاسداشت فرهنگ و داشته های ادبی و زبانی و ژرفنگری خردورزانه برای پیشگیری از رو به تباهی رفتن این سپرده نیاکان و سرمایه جاودان؛
بلکه پشت به پشت یکدیگر باید که آن را مانند جان در برابر طوفانها در بر بگیریم که شکسته شدن این کهن درخت، واژگونی آشیانه های ما و همانا نیستی و نابودی ما و دودمان ماست. بر ماست که جلوی کرمها و آفتهای تازَنده به این درخت را بگیریم و مایه بالندگی بیشترش را فراهم کنیم، با آموزش این بایسته ها به فرزندانمان و دیگران، آینده شکوفاتری برای درخت فرهنگ و آیندگان پایوَری(تضمین) کنیم.
با پوزش از دوستان
با سلام خدمت شما دوست عزیزم.
دغدغه شما برای زبان مادری پسندیده اما دغدغه ای بیهوده هست چون زبان مقوله ای ثابت نیست و کاملاً سیال هست و اکثریت استفاده کنندگان، اون رو تثبیت میکنند. حدود ۲۵ سال پیش کلمه رایانه بجای کامپیوتر انتخاب شد اما مردم نپذیرفتند ولی وقتی کلمه یارانه بجای سوبسید انتخاب شد مردم پذیرفتند. استفاده از کلمات منسوخ و یا تازه اختراع شده باعث میشه مخاطب بلافاصله معنی اونها رو بپرسه یا خودمون مجبور بشیم معادل مرسوم اونها رو بگیم مگر اینکه اکثریت مردم اونها رو بپذیرند و استفاده کنند.
با سلام خدمت دوست عزیزم.
به نظر من این طور میرسه که دانستن یک زبان دیگه به معنی از خودبیخود شدگی فرهنگی و فراموش کردن زبان مادری یا بیماری و درد نیست؛ بلکه یک توانایی بسیار خوب و مفیده. بنابراین با کمال احترام باید خدمت شما دوست عزیزم عرض کنم که بنده با نظر شما موافق نیستم. اگه زبانی بر زبانی دیگه پیامد منفی داشته باشه دلیلش خود زبان دوم نیست بلکه نحوه برخورد استفاده کنندگان آن هست. در برخی زمینهها به خاطر نبود معادل، مترجمین مجبورند کلمه خارجی رو وام بگیرند و دقیقاً از همون کلمه استفاده کنند. این موضوع در زبانشناسی یک مسأله کاملاً رایج هست. اما زمانی که بعضی از افراد (بیشتر به خاطر فخر فروشی و خودبزرگبینی) با وجود معادل مناسب برای یک مفهوم در زبان مادری از کلمات خارجی و خاصّه انگلیسی استفاده میکنند، برخلاف تصور خودشون این کار دقیقاً نشانه خودکمبینی اونهاست.
از نظر زبانشناسی یک زبان استاندارد زبانی هست که در زمان حاضر توسط اکثریت متکلمین مورد قبول قرار گرفته و استفاده میشه. زبان فارسی استانداردِ الان با زبان فارسی استانداردِ دویست سال پیش خیلی فرق داره ولی هر کدوم در دوره خودش استاندارد محسوب میشده. پس استفاده زورکی از کلماتی که خیلی سال پیش مرسوم بودند اما به مرور زمان و عدم استفاده الان منسوخ شدند کار اشتباهی هست. چون اکثر شنوندگان یا خوانندگان هنگام مواجهه دچار عدم تفاهم میشن. لازم به توضیح هست که دانستن کلمات قدیمی برای درک بهتر منابع قدیمی حقیقتی انکارناپذیر هست. ما باید در مکالمات یا مکاتبات طوری از کلمات استفاده کنیم که بتونیم در کوتاهترین زمان بیشترین معنا و نزدیکترین منظور رو به طرف مقابل انتقال بدیم. من خودم مخالف این هستم که با وجود کلمات معادل برای یک مفهوم یکسان از معادل اون کلمه در زبانهای خارجی استفاده بشه اما وقتی مفهومی (به عنوان مثال اسم یک اختراع، یک حیوان یا یک میوه و غیره) که در زبان اول وجود نداره همراه اون شیء وارد زبان اول میشه بالاجبار اسم خارجی اون هم وارد زبان اول میشه که هزاران مثال براش میشه آورد.
خلاصه مطلب: هیچ زبانی نمیتونه زبان دیگهای رو از بین ببره یا پیامد منفی بر روش داشته باشه بلکه این استفاده کنندگان زبان اول از زبان دوم هستند که میتونن تأثیر بسزایی در زبان اول ایجاد کنند که این تأثیرات و شاید تغییرات اگه توسط اکثریت مقبول بیافته به تدریج تبدیل به استاندارد اون زبان در اون زمان میشه. اتفاقی که صدها بار برای همه زبانهای دنیا افتاده.
با سلام
در جهان قرن بیست و یکم دوری از زبان مشترک همه انسانها, نوعی تفکر ارتجاعی است. اینکه تمدن اروپایی و بخصوص بخش انگلیسی زبان آن, زودتر از سایر تمدن ها در سه قرن اخیر به فکر رواج زبان خود افتاده و با امکانات مادی و معنوی خود (هر چند سلطه جویانه) وارد یک رقابت نفس گیر شده و گوی سبقت را از سایر تمدن های زنده دنیا ربوده است؛ یک واقعیت انکار ناپذیر است. نتیجه آن, لزوم فراگیری حداقل دو زبان برای هر انسان قرن بیست و یکمی است. یکی زبان مادری که اولویت اول است و دوم زبان بین المللی که متاسفانه یا خوشبختانه انگلیسی است؛ نه زبانهای دیگر.
شخصا ترجیح میدهم که به جای استفاده از واژه گانی چون
بیماری فرهنگی یا کمبود تربیتی یا بی بنیِگی آموزشی ما و فرزندان ما
از عباراتی چون, آموزش ضروری برای زندگی در قرن حاضر, استفاده کنم.
صد البته, برای یک شخص با هوش متوسط و عدم علاقه به ارتباطات بین الملل, باید تاکید اصلی بر زبان مادری باشد و زبان رسمی کشور.
بنابراین حق افراد در «عدم استقبال از یادگیری انگلیسی» باید محترم شمرده شود. چه بسا در بین این افراد, فرهیختگانی با آشنایی حداقلی با زبان انگلیسی ظهور کنند و خدمات شایانی به تمدن ایرانی و زبان فارسی بنمایند
کوتاه سخن اینکه وجوب آموزش و گسترش زبان فارسی و ممارست در درک و استفاده صحیح از آن بر کسی پوشیده نیست. اما این مسئله لزوما منافاتی با آموزش صحیح و فراگیر زبان انگلیسی ندارد.
گنجینه ادب فارسی توانایی و بنیه لازم برای جلب توجه جهانیان را دارد. نه به عنوان یک زبان برای ارتباطات بین الملل بلکه به عنوان یک زبان پیشرو, توانا و زبان شاهکارهای ادبی جهانی.
شاید هر چقدر بنیه زبان فارسی و رواج آن اضافه شود به اهمیت آن از نظر ارتباطات بین الملل اضافه نشود, چراکه زبان انگلیسی از این نظر بسیار جلوتر از زبان فارسی است.
برعکس در زمینه ادبیات, شاید زبان انگلیسی هیچگاه نتواند قله های رفیع ساخته ذهن فردوسی,نظامی , سعدی, حافظ و مولانا و ده ها شاعر پارسی گوی دیگر را درنوردد.
درود بر شما؛ با اینکه با نظر شما بطور کلی مخالف نیستم، اما معتقدم به این غلظت هم نیست. بخواهیم یا نخواهیم؛ خوشمان بیاید یا نیاید؛ در جهان معاصر زبان علمی و بین المللی انگلیسی است و ما لاجرم باید آن را به خوبی بیاموزیم. هروقت توانستیم مستقلا تولید علم کنیم اصطلاحات آن را هم میتوانیم به زبان خود عرضه کنیم. چنانکه در قرون چهارم تا هفتم هجری معاصر با قرون وسطای اروپا، زبان علمی عربی بود و بسیاری از اسامی و اصطلاحات علمی آن دوران به همان صورت عربی باقی مانده است. مانند بسیاری از اسامی اشکال هندسی. اما برای جلوگیری از خودباختگی فرهنگی؛ راهش آشنایی و مأنوس بودن نسل نوجوان و جوان ما با زبان و ادب فارسی است. تا وقتی که سامانه آموزشی ما به گونه ایست که یک جوان دیپلمه نمیتواند یک بیت شعر فارسی را از رو و بدون غلط و روان بخواند؛ در بر روی همین پاشنه میچرخد و بلکه بدتر هم خواهد شد. بده بستانهای زبانی و فرهنگی در جهان اجتناب ناپذیر است و طبیعی است. جبهه گرفتن و بستن دروازههای ذهن و فرهنگ هم ناممکن و نامعقول است؛ بنابراین باید خودمان و فرزندانمان را از این جهت قوی و محکم بار بیاوریم تا به سادگی متزلزل نشوند. تندرست باشید.
سلام بر مهدی عزیز.
دفع خطر زبان انگلیسی یک آگاهی دهی جمعی و عمومی نیاز دارد. به جای آنکه جلوی آموزش آن گرفته شود اهمیت زبان فارسی باید بالا برده شود. در مسایلی شبیه کالاهای تجاری که متاسفانه کوچکترین کالاهای ساخت ایران مملو از نوشتارهای به زبان انگلیسی هستند حرکتی عمومی برای افزایش آگهی عمومی باید صورت پذیرد که مردم از این تولید کنندگان انتقاد کنند و کالاهایشان را نخرند تا مجبور شوند روی کالا ها فقط به زبان فارسی بنویسند. در هر صورت یک خیزش اجتماعی بریا اطلاع رسانی در شبکه های اجتماعی لازم است.