پیشنهادهای سید وحید طباطباییان (٩٥٢)
فرازنامه_ مرام نامه
تغذیه کردن ( از چیزی برای زنده ماندن )
افسون شده، نئشه، خیره، انگشت به دهان
ناب، بی غل و غش
اثر گذاشتن. اثرگذار بودن. نشان نهادن. کارایی داشتن
به شمار آوردن_ به پای چیزی نهادن
کژفهمیده شده_ بدشناخته شده
باورپذیر، خرسندکننده، بسنده
تندوتیزی
تندوتیز، زننده
غیر از اون معانی جنسی، معنی �دهان گشاد� هم هست، کسی که اطلاعات رو لو می ده!!!
فاصله گذاری ( فاصله گذاری احساسی در هنر سینما، نمایش و . . . )
کنار هم گذاری - پهلوی هم گذاری_ کنار هم چینی - همنشینی
آغازین، اولیه، بنیادین
ستیز گفتار _ ستیزگفتمان ( جدل )
فراتر رفتن_ پشت سر نهادن_ رد شدن از ( چیزی ) _ عبور کردن
چشم نواز، زیبا، چشمگیر، دیدنی
گیرایی، کشش
بازگماشتن، ازنونهادن، از نوبازگرداند، ازنو نگاه داشتن، به جای نخست بازگرداندن، ( ابقا کردن )
بازخوانی، بررسی، واکاوی
بزرگ زاده، اشراف زاده ، نجیب زاده
نام_آوا، واژه_ آوا
داده های خام، داده های بی چون و چرا ( به عنوان اسم )
درخت مقدس_ نذر و نیاز ( نوار پارچه ای که برای گرفتن حاجت به درخت می بندد )
درخت مقدس_ آقا دار ( در شمال ایران ) _ درختی که برای گرفتن حاجت و برآورده شدن نیازها، به آن متوسل شده و پارچه می بندند )
چاه مقدس_ چشمه مقدس ( که برای برآورده شدن حاجات به نوشیدن آب آن متوسل می شوند )
پیشکشی، نذری
ماندگار
ماندگاری_ زیست پذیری _ زنده ماندنی_ ماندن
زدودن، از میان بردن، از میان برداشتن
همانند سازی ( استعاره )
این واژه خودش، ریشه در �ویسا� سانسکریت و �ویش� اوستایی دارد که همگی به معنای �زهر� و �زهرابه� هستند. ( منبع: واژه نامه ریشه شناسی اتیموآنلاین )
سرپرستی ارتشی ( حکومت نظامی )
جداسازی ( قرنتینه )
عقب راندن، پس راندن، پس زدن، مهار کردن
ناسازنما
ناسازنمایانه
به دست گرفتن، پی گرفتن، پیگیری کردن، دنبال کردن، ( پرچم، علم چیزی را ) برافراشتن
سرخوشی گناه آلود_ سرخوشی ناپسند لذت حرام ( برخی کارهای غیراخلاقی، غیرقانونی یا غیر عرفی که لذت بخش هستند. ( مانند: خیانت به همسر و روابط پنهانی با شخ ...
بهتر آن است که. . .
این واژه از واژه پارسی �کسرا� و �خسرو� گرفته شده.
( درباره تغذیه یک دیدگاه یا. . . از جایی یا منبعی دیگر ) پروار کردن، پروردن، جان تازه بخشیدن
مثلا. . . به اصطلاح. . . . به قولی. . . ( برای متلک پرانی به کار می ره: ( ایشون مثلاً روانشناسه! ) ( دلش خوشه که به اصطلاح مهندسی!!! )
نعل به نعل برابر چیزی بودن عین به عین چیزی بودن مانند سیبی که از وسط دو نیم شده
آزمودگی، پرآموختگی هفت خطی، هفت خط روزگار ( عامیانه )
آزموده، کارآزموده، پرآموخته هفت خط، هفت خط روزگار ( عامیانه )
جر دادن پاره کردن بلند کردن ( اصطلاح عامیانه جنوبی برای دزدیدن ) قاپیدن، کندن، دزدیدن تیغ زدن دله دزدی کردن سرقت ادبی
بهره کشی، دشکارگیری ( دژکارگیری ) دژبهره گیری
ترتیب کار را دادن
گرانمایه، گرانسنگ، گرانبار، پرمایه