پیشنهادهای سید وحید طباطباییان (٩٥٢)
مورمور شدن، مو به تن سیخ شدن
روشمند، شیوه مند، ویژه، شخصی
البته پارادوکس با آگزیمورون فرق داره. در اصطلاحات ادبی، آگزیمورون یک ترکیب ( اضافی - وصفی ) است که تناقضی آشکار میان دو واژه آن دیده می شود. مانند: ی ...
جهش به جلو، خیزش به پیش، پیش رفتن، خیزبرداشتن
بیانگری، خودبیانگری، گفتار، ادا کردن، نشان دادن، برون ریزی
سمج، سرسخت، پیگیر، سختگی ناپذیر ( عامیانه، سریشم😊 )
نخی که عروسک خیمه شب بازی را با آن حرکت می دهند. در ادبیات به دوست قابل اعتماد شخصیت اصلی داستان گفته می شود که به وسیله او و به بهانه درددل شخصیت ا ...
نمایان، برون ریخته
کامیابی، خشنودی، انجام یافته
کامروا، کامیاب، کامیافته
نرمخویی
حرکت آهسته، کندرو، نمای حرکت آهسته، نمای کند شده
در گذر. . . در گذار. . . در هنگام. . . در زمان. . .
بالنده، پخته، کارکشته، کارآزموده، رسیده
برداشت کردن، خوانش کردن، واکاوی کردن
شهوانی گری، شهوت زدگی
شهوت انگیزی
شهوت انگیز نمودن، شهوانی کردن
شهوت زدایی
سپوزش خواهی، کامخواهی
درود بر دوستان عزیز. اون بالا توضیح دادم که �در ادبیات� تاکید می کنم، در ادبیات داستانی یا مثلا در سینما، وقتی این واژه از دهان شخصیتی خارج میشه، بار ...
در متن علمی و رسمی: دگرباش در ادبیات و کمابیش با بار منفی: همجنس باز
بد برداشت، کژبرداست، دژبرداشت
نرینگی، مردانگی، مردسالاری مردینگی ( بنا بر سایت واژه یاب: واژه مصوب فرهنگستان )
( در ادبیات داستانی ) گره گشایی، واگشایی، گشایش
سربار، گزافه، زیادی
این مقام در کلیساهای محلی می تواند مراسمی مانند عقد و ازدواج را میان زن و شوهرها انجام می دهد. شغلی مانند عاقد
نمود یافتن، جامه عمل پوشاندن، تحقق یافتن، تشخیص دادن
خودخوانده، خودجوش
شیوه شناسی، سبک شناسی
فروکاستن، زوال، خرد شدن، فروپاشی، وارفتن
دیرینه گرایی، دیرینگی، پرپیشینگی، باستان گرایی
دیرینه، دیرینه پردازی شده، باستانی
گذشته نگر، گذشته نگرانه، گذشته بینانه
همپوشانی ( در ادبیات و سینما )
همپوشانی ( در ادبیات و سینما )
همپوشانی ( در ادبیات ، سینما و هنر )
زن گریز، زن ستیز
زن گریزانه، زن ستیزانه ( این واژه صفت است و باید به صفت ترجمه شود. برخی دوستان آن را به اسم برگردانده اند. زن ستیزی، یا زن گریزی اسم است )
ایز گم کردن ( عامیانه ) _ رد گم کردن_ رد گم کنی_ پی گم کردن_ اندیش پرتی_ اندیش پرت سازی_ گمراه کردن
اشاره گری، الهام بخشی
اشاره گر، الهام بخش، پیشنهادی
آغل، طویله، گهواره کوچک، هلفدانی ( غیر از خودنویس و قلم، معنای اینها هم می ده )
پیشگزین شده
پیشگزین کردن
تازه از راه رسیده، تازه نفس، نورسیده، تازه به دوران رسیده، نوکیسه
از قلم افتادگی، زدودگی، کاستی
نیروی کمکی، یاریگر
ناشناخته، ناروال
ناشناختگی، ناروالی