libido

/ləˈbiːdoʊ//lɪˈbiːdəʊ/

معنی: هوس، شهوت جنسی، شور جنسی، تحریک شهوانی
معانی دیگر: (غریزه و خواسته های جنسی) شهوت جنسی، گایش خواست، جالش خواست، سپوزش خواهی، جالش نیرو

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: libidos
• : تعریف: a person's instinctual drives and desires, associated in Freudian analysis with the id, esp. sexual desire and energy.

جمله های نمونه

1. Both cheeks and my libido are stinging. . . .
[ترجمه گوگل]هم گونه ها و هم میل جنسی من سوزش دارند
[ترجمه ترگمان]هر دو گونه ها و میل جنسی من در حال سوزش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Chronic alcohol use can quash the libido of both men and women.
[ترجمه گوگل]مصرف مزمن الکل می تواند میل جنسی مردان و زنان را از بین ببرد
[ترجمه ترگمان]استفاده از الکل مزمن می تواند هر دو جنس زن و مرد را کاهش دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Discovering the reason for the temporary loss of libido and keeping the whole problem in perspective will help.
[ترجمه گوگل]کشف دلیل از دست دادن موقت میل جنسی و در نظر گرفتن کل مشکل کمک خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]کشف دلیل از دست دادن موقتی فعالیت جنسی و نگه داشتن کل مشکل در دیدگاه، کمک خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The libido building its own organisation.
[ترجمه گوگل]میل جنسی سازمان خود را می سازد
[ترجمه ترگمان]میل جنسی سازمان خود را می سازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. It doesn't take some one with a libido stuck in overdrive to imagine the line of raunchy clothes the company might design.
[ترجمه گوگل]نیازی به کسی نیست که میل جنسی بیش از حد گیر کرده است تا بتواند خط لباس‌های بداخلاقی را که این شرکت طراحی می‌کند، تصور کند
[ترجمه ترگمان]با یک میل جنسی که بیش از حد در تلاش است تا خط این لباس های ناشایست را تصور کند، شرکت ممکن است طراحی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. And all the while Shelly's smelly libido was wafting up my nose, calling me to her.
[ترجمه گوگل]و در تمام مدتی که میل جنسی بدبوی شلی از بینی ام بلند می شد و مرا به سمت خود فرا می خواند
[ترجمه ترگمان]و در حالی که شور شهوت ناک شلی بینی ام را بالا می برد، مرا به او صدا می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Loss of libido happens to a great many basically happy couples.
[ترجمه گوگل]از دست دادن میل جنسی برای بسیاری از زوج های اساساً شاد اتفاق می افتد
[ترجمه ترگمان]Loss جنسی در بسیاری از زوج های خوشحال اتفاق می افتد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Men, too, can experience an increase in libido once the pressures of work have ceased.
[ترجمه گوگل]مردان نیز می توانند پس از پایان فشارهای کار، افزایش میل جنسی را تجربه کنند
[ترجمه ترگمان]مردان نیز زمانی که فشار کار قطع شود، افزایش میل جنسی را تجربه می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Most doctors agree that a suppressed libido is often associated with emotional and psychological problems.
[ترجمه گوگل]اکثر پزشکان موافق هستند که میل جنسی سرکوب شده اغلب با مشکلات عاطفی و روانی همراه است
[ترجمه ترگمان]اغلب پزشکان معتقدند که گرایش جنسی سرکوب شده اغلب با مشکلات عاطفی و روانی مرتبط است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. In the study, all areas of sexual libido saw improvement, including desire, excitement, and orgasm.
[ترجمه گوگل]در این مطالعه، همه زمینه‌های میل جنسی، از جمله میل، هیجان، و ارگاسم بهبود یافتند
[ترجمه ترگمان]در این مطالعه، تمام زمینه های جنسی جنسی از جمله میل، هیجان و orgasm جنسی افزایش یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Testosterone is one of the hormones controlling libido in human beings.
[ترجمه گوگل]تستوسترون یکی از هورمون های کنترل کننده میل جنسی در انسان است
[ترجمه ترگمان]Testosterone یکی از هورمون های کنترل libido جنسی انسان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A flagging libido and a drop in sexual performance are all part of the ageing process.
[ترجمه گوگل]کاهش میل جنسی و کاهش عملکرد جنسی همگی بخشی از روند پیری هستند
[ترجمه ترگمان]کاهش مصرف جنسی و کاهش عملکرد جنسی بخشی از فرآیند سالمندی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Libido decrease in rural area was higher than that in city area, mental symptom, vasomotion symptom and genitourinary tract symptom in city area were higher than that in rural area.
[ترجمه گوگل]کاهش میل جنسی در مناطق روستایی بیشتر از شهر، علایم ذهنی، علائم حرکتی عروقی و علائم دستگاه تناسلی ادراری در شهر بیشتر از مناطق روستایی بود
[ترجمه ترگمان]کاهش libido در مناطق روستایی بیشتر از سطح شهر بود، علائم ذهنی، علائم vasomotion و علائم اختلال مجاری ادراری و ادراری در ناحیه شهر بیشتر از مناطق روستایی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Even for government jobs, applicants are graded for libido, or appearance.
[ترجمه گوگل]حتی برای مشاغل دولتی، متقاضیان از نظر میل جنسی یا ظاهر درجه بندی می شوند
[ترجمه ترگمان]حتی برای مشاغل دولتی، متقاضی برای هر یک از آن ها graded و یا ظاهر می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

هوس (اسم)
longing, fancy, calf love, lust, caprice, fad, whim, whimsy, fantasy, whim-wham, concupiscence, crotchet, humoresque, whimsey, scape, whigmaleerie, gee, heartthrob, libido, megrim

شهوت جنسی (اسم)
libido

شور جنسی (اسم)
libido

تحریک شهوانی (اسم)
libido

تخصصی

[علوم دامی] تمایلات جنسی ؛ بخشی از رفتارهای تولید مثلی

انگلیسی به انگلیسی

• sexual instinct; person's instinctive drives and energies
your libido is the part of your personality that is considered to cause your sexual desires; a technical term.

پیشنهاد کاربران

شور جنسی/غریزه جنسی/انگیزه جنسی.
لیبیدو انگیزهٔ کلی جنسی یا تمایل فرد به فعالیت جنسی است. در نظریهٔ روان کاوی، لیبیدو یا میل جنسی انگیزهٔ روانی یا انرژی است، که به ویژه با غریزهٔ جنسی مرتبط است، اما در سایر تمایلات و انگیزه های غریزی نیز وجود دارد.
سپوزش خواهی، کامخواهی
میل جنسی
سائق عمومی جنسی
libido ( روان‏شناسی )
واژه مصوب: زیست مایه
تعریف: در نظریۀ روان کاوی، کارمایۀ روانیِ ( psychic energy ) غریزۀ زندگی، به ویژه کارمایۀ غریزۀ جنسی|||متـ . لیبیدو
زیست مایه ( انرژی روانی )
غریزه جنسی ( به میزان شهوت و تمایل یک فرد برای برقراری رابطه جنسی و ارضای شهوانی خود میگن libido )
I've got more libido than i know what to do with haha
غریزه جنسی ، تحریک جنسی
( انرژی روانی حاصل از غرایز زندگی )
برگرفته از کتاب نظریه های شخصیت شولتز ترجمه یحیی سید محمدی

بپرس