پیشنهادهای سید وحید طباطباییان (١,١٦٥)
سپهر، جرگه، دسته، حلقه
راهپیمایی ، تظاهرات ، گردهمایی ، تجمع
کالاپنداری کالاانگاری کالایی سازی
از خودبیگانگی، بی خویشتنی ( در گفتگوهای مارکس گرایانه )
گوشه امن
دمپایی، پاپوش ( همان واژه پاپوش فارسی است، دمپایی که آفریقاییان به پا می کنند )
دمپایی، پاپوش ( دمپایی که آفریقاییان می پوشند )
سرشت گرا، سرشت گرایانه ذات گرا، ذات گرایانه ماهیت گرا، ماهیت گرایانه گوهرگرا، گوهرگرایانه
کاکاسیاه گرایی ( بهتر است در ترجمه این اصطلاح سیاسی از واژه کاکاسیاه استفاده شود چون پایه گذاران سیاه پوست این جنبش آگاهانه از واژه توهین آمیز negr ...
( برای کارهای اشتباه ) سفیدشویی کردن لاپوشانی کردن ماست مالی کردن با پنبه سربریدن
( در مورد کارهای اشتباه ) سفیدشویی کردن لاپوشانی کردن ماست مالی کردن
به درد نخور بی خاصیت حذف شدنی
بی ثباتی نیروی کار بی ثباتی جایگاه کارگر ( ترکیبی از precarious proletariat )
رویه، روند، کردمان
به بار آوردن به ارمغان آوردن
بهبودی آور بهسازی کننده
خود - ابرازگری
پیکرگیری پیکر پذیری پیکربندی
دوستان دقت بفرمایند که این واژه به معنای غیراخلاقی، بی اخلاقی، و . . . ( با اون حس منفی ) نیست. به وارون اینها، این صفت برای وصف کردار، رفتار و گفتا ...
نگاره انگاره نوشته
خود مراقبتی خودپایشگری
با رعایت. . . با توجه به. . . با نگاهی به. . . با در نظر داشتن. . . با در نظر گرفتن. . .
ریزواکاوی ریزتحلیل ریزتحلیل گری ریزواکافت
کم پوشی ( لباس راحتی و خودمانی ) ( دربرابر overdressing : زیاده پوشی، برای تفاخر )
زیاده پوشی ( دربرابر underdressing: کم پوشی )
آبروداری
فرارمزگانی فرانشانه ای
موشکافانه ریزبینانه پرجزییات
رنگ مات، رنگ کدر ( در واقع این ویژگی، به عکس رنگ های شفاف و درخشان است )
رمزگشایی ناپذیر
هرزه نگاری، برهنه نگاری
برهنه نگارانه، هرزه نگارانه
برهنه نگارانه، هرزه نگارانه
خطاب به کاربر جسمین: واژه هرزه، واژه ای فارسی است و ریشه عربی ندارد.
بی گمان
درکنار این همزمان
نوشتمان ( در فلسفه بارت، به نوشته ای گفته می شود که حاوی معانی ساده اولیه نیست و می تواند پشتیبانی کننده معانی ضمنی دیگر باشد. چیزی مانند متن های ا ...
چندمعنایی
موفقیت چشمگیر، موفقیت توفانی، محبوبیت ناگهانی ( در مبحث مد )
دل سردی دل نگرانی ناامیدی تاسیان😊
دیکته درست این واژه agoraophobia، به معنای شلوغی هراسی، جمع هراسی، جمعیت هراسی و انزوادوستی است
ارزشمند قیمتی ( به عنوان صفت در برخی متون )
کمک رایانه ای
لمس پذیری
سوژگی، ذهنیت
پا به سن گذاشتن به سن قانونی رسیدن بزرگ شدن مسن شدن بالغ شدن از آب و گل درآمدن
پوشاک تن چسبان لباس جذب جامه تن نما ( نه به معنای پارچه توری )
خودرقص نگاری
زن مردانه پوش زن مردنما در فرهنگ همجنس گرایان زن، این اصطلاح به فردی اشاره دارد که هویت یا بیان جنسیتی مردانه دارد. این اصطلاح در دهه ۱۹۴۰ و ۱۹۵۰ در ...
مرد زنانه پوش مرد زن نما این اصطلاح ریشه ای پیچیده دارد که به تئاتر و فرهنگ نمایشی در قرن نوزدهم ( و حتی پیش تر از آن ) در تئاتر انگلستان باز می گرد ...