پیشنهادهای سید وحید طباطباییان (٦٩٧)
قاپیدن، کندن و دزدیدن
آزموده، کارآزموده، پرآموخته هفت خط، هفت خط روزگار ( عامیانه )
آزمودگی، پرآموختگی هفت خطی، هفت خط روزگار ( عامیانه )
نعل به نعل برابر چیزی بودن عین به عین چیزی بودن مانند سیبی که از وسط دو نیم شده
مثلا. . . به اصطلاح. . . . به قولی. . . ( برای متلک پرانی به کار می ره: ( ایشون مثلاً روانشناسه! ) ( دلش خوشه که به اصطلاح مهندسی!!! )
( درباره تغذیه یک دیدگاه یا. . . از جایی یا منبعی دیگر ) پروار کردن، پروردن، جان تازه بخشیدن
این واژه از واژه پارسی �کسرا� و �خسرو� گرفته شده.
بهتر آن است که. . .
سرخوشی گناه آلود_ سرخوشی ناپسند
به دست گرفتن، پی گرفتن، پیگیری کردن، دنبال کردن، ( پرچم، علم چیزی را ) برافراشتن
ناسازنما
ناسازنمایانه
عقب راندن، پس راندن، پس زدن، مهار کردن
جداسازی ( قرنتینه )
سرپرستی ارتشی ( حکومت نظامی )
این واژه خودش، ریشه در �ویسا� سانسکریت و �ویش� اوستایی دارد که همگی به معنای �زهر� و �زهرابه� هستند. ( منبع: واژه نامه ریشه شناسی اتیموآنلاین )
همانند سازی ( استعاره )
زدودن، از میان بردن، از میان برداشتن
ماندگاری_ زیست پذیری _ زنده ماندنی_ ماندن
ماندگار
پیشکشی، نذری
چاه مقدس_ چشمه مقدس ( که برای برآورده شدن حاجات به نوشیدن آب آن متوسل می شوند )
درخت مقدس_ آقا دار ( در شمال ایران ) _ درختی که برای گرفتن حاجت و برآورده شدن نیازها، به آن متوسل شده و پارچه می بندند )
درخت مقدس_ نذر و نیاز ( نوار پارچه ای که برای گرفتن حاجت به درخت می بندد )
داده های خام، داده های بی چون و چرا ( به عنوان اسم )
نام_آوا، واژه_ آوا
بزرگ زاده، اشراف زاده ، نجیب زاده
بازخوانی، بررسی، واکاوی
بازگماشتن، ازنونهادن، از نوبازگرداند، ازنو نگاه داشتن، به جای نخست بازگرداندن، ( ابقا کردن )
گیرایی، کشش
چشم نواز، زیبا، چشمگیر، دیدنی
فراتر رفتن_ پشت سر نهادن_ رد شدن از ( چیزی ) _ عبور کردن
ستیز گفتار _ ستیزگفتمان ( جدل )
آغازین، اولیه، بنیادین
کنار هم گذاری - پهلوی هم گذاری_ کنار هم چینی - همنشینی
فاصله گذاری ( فاصله گذاری احساسی در هنر سینما، نمایش و . . . )
غیر از اون معانی جنسی، معنی �دهان گشاد� هم هست، کسی که اطلاعات رو لو می ده!!!
تندوتیز، زننده
تندوتیزی
باورپذیر، خرسندکننده، بسنده
کژفهمیده شده_ بدشناخته شده
به شمار آوردن_ به پای چیزی نهادن
اثر گذاشتن. اثرگذار بودن. نشان نهادن. کارایی داشتن
ناب، بی غل و غش
افسون شده، نئشه، خیره، انگشت به دهان
تغذیه کردن ( از چیزی برای زنده ماندن )
فرازنامه_ مرام نامه
سربریدن _ ذبح کردن_ پوست کندن
روادار_ سهل انگار_ آسان گیر_ ولنگار ( در معنای منفی )
شبه آزادی خواه