پیشنهادهای سید وحید طباطباییان (٩٣٦)
راندن، دورکردن، دورسازی، سپردن
پرافت و خیز
پرفراز و فرود ، پرفراز و نشیب
معنای وجودی، فلسفه وجودی، سرشت هستی بخش
زیرکانه
وامگیری برداشت ( ادبی، سینمایی ) , اقتباس
Flit in/ flit out کم و زیاد کردن ( سرعت ) ، از این شاخه به اون شاخه پریدن
گرد گردان، گردونه، گردونه گردان
دست کم گرفتن، خوار کردن، ساده انگاری، کم گویی، کوچک شماری
بازه زمانی ( در برخی متون )
تبدیل �ک� به �ق� و �غ� در زبان های ایرانی ( به علت طبیعی یا تداخل آوایی با زبان های دیگر ) زیاد رخ داده است. مانند: تالکان و طالقان، ابرکوه و ابرقو، ...
شیوه فردی، شیوه شخصی
مزخرف، پست ، بی کلاس، جنسی
جناب آقای نیما چوبین ضمن تشکر از نظر شما، در جمله: I used to the cold واژه سرما نقش متمم را دارد و نمی تواند صفت باشد. خود used to هم فعل است نمی توا ...
با دید تازه ( نگریستن )
( در گفتگوی عامیانه برای خطاب به شخص بداندیش و خطاکار گفته می شود ) لجن، لجن زار، گندوگه
به هیچ روی، بیش از این. . . نیست.
عادت داشتن. . . ، مشغول بودن. . . برای کاری که پیوسته در گذشته ( و البته زمان حال هم میشه ) انجام می گرفته، به کار می ره. برای همین همیشه پشت سرش یک ...
پرتاب پیچ دار، ضربه قوس دار ( کات دار ) سرخوش، گستاخ، خیره سر کمدی اسکروبال: کمدی سرخوشانه ( زیرگونه ای از کمدی عاشقانه یا رمانتیک کمدی است. )
کمدی سرخوشانه ( زیرشاخه ای از کمدی عاشقانه یا رمانتیک کمدی است با این تفاوت که در آن عشق بین زن و مرد آنچنان مطرح نیست، زن ها از آزادی بیشتری برخوردا ...
کمدی خل و چل بازی
ناکارآمدی، ناشایستگی، ناشایستی
پر ویژگی، پرچون و چرا، پرچندوچون
مردگرایی، مردسالاری ( در برخی متون ) مردی، مردانگی مردینگی ( بنا بر سایت واژه یاب: واژه مصوب فرهنگستان )
گزندگی، تلخی، درندگی، درنده خویی، سنگدلی
کسل کننده، خسته کننده، کسالت بار ( هرچند بر پایه ریشه واژگانی اش، به معنای بی حس کننده ذهن و بنابراین �افسون کننده� می دهد )
این روزها، هم اینک، اخیراً
خودخواسته، دلبخواه، دلبخواهی
دلگرمی، پشتگرمی، دل آسودگی
بنابر واژه نامه اتیمولوژی این واژه ریشه در همان واژه gene و زن و زایش و زایندگی دارد و در دورانی به نوادگان رومی و رومی زادگان گفته می شده و سپس ترها ...
نوبنیاد، آغازین
رنگ و بوی بومی، بومی گرایی
نمونه بارز، مثال آوردنی
ناشناخته ، ناروال، واگرا
واگرایانه، ناروال، ناشناخته
ناشناخته، ناروال، واگرا
ناشناخته، ناروال
ناشناختگی، ناروالی
نیروی کمکی، یاریگر
از قلم افتادگی، زدودگی، کاستی
تازه از راه رسیده، تازه نفس، نورسیده، تازه به دوران رسیده، نوکیسه
پیشگزین شده
پیشگزین کردن
آغل، طویله، گهواره کوچک، هلفدانی ( غیر از خودنویس و قلم، معنای اینها هم می ده )
اشاره گر، الهام بخش، پیشنهادی
اشاره گری، الهام بخشی
ایز گم کردن ( عامیانه ) _ رد گم کردن_ رد گم کنی_ پی گم کردن_ اندیش پرتی_ اندیش پرت سازی_ گمراه کردن
زن گریزانه، زن ستیزانه ( این واژه صفت است و باید به صفت ترجمه شود. برخی دوستان آن را به اسم برگردانده اند. زن ستیزی، یا زن گریزی اسم است )
زن گریز، زن ستیز
همپوشانی ( در ادبیات ، سینما و هنر )