justice of the peace

/ˈdʒəstəsəvðəˈpiːs//ˈdʒʌstɪsəvðəpiːs/

معنی: امین صلح، قاضی صلحیه، دادرس دادگاه بخش
معانی دیگر: (حقوق) امین صلح، رییس داده بخش

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: the lowest level of magistrate in some U. S. states, whose jurisdiction is usu. part of a county and whose duties include administering oaths, performing marriages, and trying minor cases.

جمله های نمونه

1. The justice of the peace did, however, have to justify any decision to commit a case to a superior court.
[ترجمه گوگل]با این حال، قاضی صلح باید هر تصمیمی را برای ارجاع پرونده به دادگاه مافوق توجیه می کرد
[ترجمه ترگمان]با این حال، عدالت صلح هر گونه تصمیم برای ارتکاب به یک پرونده برتر را توجیه می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He was a justice of the peace, served as sheriff of the county, and became a deputy lieutenant in 158
[ترجمه گوگل]او قاضی صلح بود، به عنوان کلانتری منطقه خدمت کرد و در سال 158 معاون ستوان شد
[ترجمه ترگمان]او قاضی صلح بود و به عنوان کلانتر بخش خدمت می کرد و در سال ۱۵۸ معاون شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Moore himself became justice of the peace by 162 bailiff of Liverpool in 1630, and mayor in 163
[ترجمه گوگل]مور خود در سال 1630 توسط 162 دادستان لیورپول قاضی صلح شد و در سال 163 شهردار شد
[ترجمه ترگمان]خود مور در سال ۱۶۳۰ توسط ۱۶۲ امین قاضی لیورپول در سال ۱۶۳۰ به مقام عدالت رسید و شهردار in شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He is a Justice of the Peace in Cardiff.
[ترجمه گوگل]او قاضی صلح در کاردیف است
[ترجمه ترگمان]او قاضی صلح در کاردیف است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He has been a Justice of the Peace for 27 years.
[ترجمه گوگل]او 27 سال قاضی صلح بوده است
[ترجمه ترگمان]او برای ۲۷ سال قاضی صلح بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He is the justice of the peace that jug me for a vagrant.
[ترجمه گوگل]او قاضی صلحی است که مرا برای ولگرد کوزه می کند
[ترجمه ترگمان]او مظهر صلح است که مرا به جای ولگرد می اندازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Mr Masson, justice of the peace in Redfield county, was called on to back a warrant, which had been issued in Watertown county, for the arrest of a burglar.
[ترجمه گوگل]آقای میسون، قاضی صلح در شهرستان ردفیلد، از حکمی که در شهرستان واترتاون برای دستگیری یک سارق صادر شده بود، درخواست شد
[ترجمه ترگمان]آقای ماسون، قاضی صلح در بخش Redfield، از حکم بازداشت که در بخش Watertown برای دستگیری یک دزد صادر شده بود، احضار شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. And she did, when the justice of the peace declared them man and wife.
[ترجمه گوگل]و هنگامی که قاضی صلح آنها را مرد و زن اعلام کرد، این کار را کرد
[ترجمه ترگمان]و همین کار را هم کرد، وقتی که عدالت برقرار شد، آن ها را زن و شوهر اعلام کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He was a justice of the peace and served as sheriff of the county.
[ترجمه گوگل]او قاضی صلح بود و به عنوان کلانتری این شهرستان خدمت می کرد
[ترجمه ترگمان]او قاضی صلح بود و به عنوان کلانتر ناحیه خدمت می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The man is a Justice of the Peace, and sits on the bench at Poole.
[ترجمه گوگل]مرد قاضی صلح است و روی نیمکت پول می نشیند
[ترجمه ترگمان]مرد عدل صلح است و پشت نیمکتی در پول می نشیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The work of a JP ( Justice of the Peace ) is very interesting and varied.
[ترجمه گوگل]کار یک JP (عدالت صلح) بسیار جالب و متنوع است
[ترجمه ترگمان]کار یک JP (عدالت صلح)بسیار جالب و متنوع است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The justice of the peace may not show up, the caterer's oven could break down or the reception hall might reserve the wrong date.
[ترجمه گوگل]ممکن است عدالت صلح ظاهر نشود، اجاق غذاخوری ممکن است خراب شود یا سالن پذیرایی ممکن است تاریخ اشتباهی را رزرو کند
[ترجمه ترگمان]ممکن است عدالت صلح ظاهر نشود، تنور caterer ممکن است بشکند و یا سالن پذیرایی ممکن است تاریخ غلط را رزرو کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. During his remaining years here he continued to be active as a Justice of the Peace.
[ترجمه گوگل]در طول سالهای باقی مانده در اینجا، او به عنوان قاضی صلح به فعالیت خود ادامه داد
[ترجمه ترگمان]در طول سال های باقیمانده عمرش به عنوان قاضی صلح فعالیت می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The earlier figures measured the number of cases which were instituted before a magistrate or a justice of the peace.
[ترجمه گوگل]ارقام قبلی تعداد پرونده هایی را که نزد قاضی یا قاضی صلح تشکیل شده بود اندازه گیری می کرد
[ترجمه ترگمان]ارقام قبلی تعداد پرونده هایی را که قبل از یک قاضی یا قاضی صلح تشکیل شده بود، اندازه گیری کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. We carried him by the lug and the horn before a justice of the peace.
[ترجمه گوگل]ما او را با خرطوم و شاخ در برابر قاضی صلح حمل کردیم
[ترجمه ترگمان]مهره ها و بوق را قبل از اجرای عدالت آوردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

امین صلح (اسم)
justice of the peace, peace officer

قاضی صلحیه (اسم)
justice of the peace

دادرس دادگاه بخش (اسم)
justice of the peace

تخصصی

[حقوق] قاضی صلح

انگلیسی به انگلیسی

• public official who possesses very limited judicial authority
a justice of the peace is an officer of the court who judges cases that come before the lower courts.

پیشنهاد کاربران

این مقام در کلیساهای محلی می تواند مراسمی مانند عقد و ازدواج را میان زن و شوهرها انجام می دهد. شغلی مانند عاقد

بپرس