پیشنهاد‌های علی ماشا اله زاده (٩٥٢)

بازدید
٢,٧٧٣
تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

در تایید آقا امین : برمی گردد به معنای that of که جایگزینs' می باشدبه معنای "مالِ" Than that ofنسبت به مالِ. . .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

بطور عادلانه ای In this justic system, We shall be equally eligible to all high offices در این دستگاه عدالت ما بطور عادلانه واجد شرایط مناصب عالیه خو ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

بی چون و چرا حاضرم بحثت کنم در حقانیتش که حاضرم اثبات کنم که حاضرم شرط ببتدم که Senna was arguably the greatest racing driver of all time سنا بی چون ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

۱_تلخ، تاریک، مبهم، شوم، غم انگیز the grim reality of rebuilding the shattered town� واقعیت تلخ بازسازی این شهر درب داغون When he lost his job, his f ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

۱_ بطور مجازی ( در ذهن ) نگهداشتن " ( در ذهن ) قدر دانستن " "همیشه در خاطر داشتن" She cherishes her memories of home. او خاطرات وطن را همیشه در خاطر ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

به معنی واقعی کلمه ، به تمام معنا Argentina came to a virtual standstill while the game was being played. آرژانتین به معنی واقعی کلمه متوقف شد وقتی ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٢

عبور کردن از ( مشکلات، مریضی ) We are certain that he will get over his illness. ما مطمین هستیم که او ( بسلامت ) از این بیماری عبور خواهد کرد I'm g ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

used to show that something is surprising or unexpected: فقط اینکه ( متاسفانه ) . . . . فقط اینکه ( با کمال تعجب ) . . . . . He spent months negoti ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

حس ( منطق، شعور ) میانه روی حس تعادل برقرارکردن در کارها In fact it was Jack's sense of humour that kept her feelings in proportion during the next ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

مانع افتادن شدن He's just breaking his fall او فقط مانع افتادن خودش شد ( دستش را سپر کرد روی زمین که نیافتد )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

( شاگرد ) شیطون ، بازیگوش strategy for dealing with disruptive pupils یک استراتژی برای سر و کله زدن با دانش آموزان شیطون

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

حقوق انسانی که قابل معامله نیست حقوق غیرقابل فروش ( که نمیشه روی آن معامله کرد )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

۱_مجازی ( شبیه واقعی ) ۲_نسبتا واقعی ، قریب به یقین Car ownership is a virtual necessity when you live in the country. مالکیت خودرد یک نیاز نسبتا و ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

۱_سالن تولید ۲_کارگر بخش تولید the ordinary workers in a factory, or the place where they work. on the shop floor.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

۱ - نا هماهنگ بودن با هماهنگ نبودن با He was out of step with the music او با موزیک هماهنگ نبود ۲_ راهش جداست از حسابش جداست از Town council leader b ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

دو قطب مخالف مثل دو قطب مثبت و منفی They are poles apart in their political attitudes. آنها دو قطب مخالف هم هستند در گرایش های سیاسی شان My sister a ...

پیشنهاد
١

نتوانستن اخلاقی و وجدانی نمی توانم. . . . . ( نباید. . . ) نمی توانم. . . . . ( وگرنه ممکنه خدای نکرده باعث آزار کسی شدن/ممکنه خدای نکرده باعث خسارت ...

پیشنهاد
٢

سر جنگ داشنن با کسی سر دعوا داشتن با کسی آبمان با کسی در یک جوی نرفتن He and his wife are always at loggerheads او و همسرش همیشه سر جنگ دارند او و هم ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

سر جنگ داشتن سر دعوا داشتن آبمان با کسی در یک جوی نرفتن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

نه راه پس دارد نه راه پیش Be locked in battle /despite گیر افتادن در مخمصه ای که نه راه پس دارد نه راه پیش

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

۱ - پر درآمدتر You will be about �50 a week better off تو هفته ای۵۰ یورو پردرآمدتر خواهی بود ۲ - ( جهت مشاوره دادن ) برای کسی بهتر بودن که. . . bet ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

در حوزه ی فوتبال : گلزن کسیکه زیاد گل میزند

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

بد لباس، خز

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

اگر چه خیلی. . . . خیلی. . . . اما خیلی دوست دارم. . . . . اما Much as I'd like to, I can't come اگرچه خیلی دوست دارم، اما نمی تونم بیام. Much as I ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

مشاهداتی ، میدانی ( Observational = field ( work The study involves observational fieldwork in different types of police stations. این مطالعه شامل ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٢

باز شدن درب مجازی فرصتی ایجاد شدن راه حلی گشوده شدن جلوی پای . . . دریچه ای باز شدن به سوی ( دنیای جدید، همکاری علیه تروریسم، . . . . ) بابی گشوده ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

( رفتار، احساس ) تصنعی بودن، مصنوعی بودن ( فضا، محیط ) تخیلی، فضایی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

با عاملیت مستقیم با دخالت مسقیم

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

قدیمی هایی که دیجیتال تو مخ شان نمیره

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

انطباق پذیری ، انطباق ( با ) ، تبعیت ( از ) As conformity in religious life has declined, choice has become a more important factor. چون ( تبعیت از ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

عرف، وحدت رویه، استاندارد They will make sure there is conformity to the new tax regulations آنها اطمینان حاصل خواهند کرد که یک عرف ( وحدت رویه ای ) ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

پیچ خوردن ( مفصل ) در رفتن ( مفصل ) تفاوت انگلیسی با فارسی: ما میگیم پام پیچ خورد ( ما لازم بکار می بریم فعل را ) آنها میگویند پام را پیچ دادم ( ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

تمدید کردن Her visa was extended ویزای او تمدید شد. Management have agreed to extend the deadline. مدیریت موافقت کرده است که تمدید کند ضرب الاجل را ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

گرایش ذاتی شان است که. . . ذاتا. . . . . است Human beings tend to fear things that are unfamiliar to them انسانها ذاتا می ترسند از چیزایی که نا آشنا ...

پیشنهاد
١

( موج ) پالس منفی دادن افکار منفی کسی را برانگیختن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

۱ - متحمل. . . . . شدن The Democrats suffered a crushing defeat in the last election. دموکراتها متحمل شکست سنگین شدنددر انتخابات گذشته 25policemen s ...

پیشنهاد
٢

اولین چیزی که به ذهنم می رسه It was the best I could think of off the top of my head. این بهترین چیزی بود که میتونستم درنظربگیرم، اولین چیزی که به ذ ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

رد و بدل کردن نظرات

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٤

خدمات ارایه دادن سرویس دادن تداریک دیدن برای ( سلایق، نیازها، قابلیتها. . ) The club caters for children between the ages of four and twelve. این ب ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

از جایی آمدن ( با این احساس که. . . . /با این تفکر که. . . /با ایده ی. . . ) We came away thinking that we had done quite well. ما از آنجا آمدیم با ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

عددی حساب نکردن آدم حساب نکردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

درحال پیدا کردن. . . بودن در شرف پیدا کردن. . . . بودن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

درحال پیداکردن. . . . در شرف پیداکردن. . . .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

طرز صحبت کردن Watch your language مواظب طرز حرف زدنت باش

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

جبهه گرفتن ( در مقابل انتقادات دیگران )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

بی گناهی کسی را اثبات کردن پاک بودن ( بی گناهی ) کسی را ثابت کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

بی احساس نسبت به. , in an age of pressurized happiness we seem to have grown insensetive to simple pleasures در عصر شادی زورکی، ما به نظر می رسد که ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

خنده ی زورکی شادمانی تحت فشار

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

از پس چند کار همزمان برآمدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

Work yourself into the ground سخت کار کردن و خسته شدن Drive yourself into the ground خود را داغون کردن Run yourself into the ground سگ دو زدن You're ...