پیشنهادهای علی ماشا اله زاده (٨٦٥)
. bother ( n ) زحمت، دردسر it�isn't�worth�the�bother به�دردسرش�نمیارزد. it�is�a�bother�to�have�to�wait�so�long ( همه اش ) دردسر است که مجبوریم من ...
به کسی بر خوردن Bertha resent the way her boyfriend treated her برسا بهش برخورد، آنجوریکه دوست پسرش باهاش رفتار کرد
Charge ( n ) هزینه ی خدمات مثل هزینه های مجتمع مسکونی ( شستن راه پله، تعمیر آیفون، سنگ راه پله ) , پول شارژ بلوک مثل هزینه ی خدمات مدرسه ( پول فتوکپی ...
نایل شدن ( به ) He ascended the rank of seccond lieutenant او به درجه ی ستوان دومی نایل شد
تنگنا ( کوچک و کم جا )
موفق باشی
بد دهنی کردن، فحش دادن. criticize severely ( شدیدا انتقاد کردن ) Backbiteغیبت کردن، پشت سر کسی حرف زدن Bad mouthبد دهنی کردن، فحش دادن
بچه ی چندم ( یک خانواده ) What's your birth orderبچه ی چندمی؟
( صدا ) ۱ - قطع و وصل شدن ۲ - خروسی شدن ( صدای نوجوان تازه بالغ شده ) ۳ - گرفتگی صدا پیدا کردن
بریز بیرون ( هرچی میدونی ) اعتراف کن
کلاهم را به نشانه ی احترام به شما از سر بر می دارم
با فشار آب شستن ( بشوره ببره )
( فریاد می زنند ) مطالبه می کنند : call for گروهی از افراد ( نیاز دارد ) می طلبد: نوعی از رفتار call for پیش بینی کردن آب و هوا call for Human Rig ...
سنگ اندازی کردن ( در مسیر حل یک مشکل ) مانع تراشی کردن
زنده کردن ( یک شیء دور انداختنی ) تعمیر و نوسازی کردن Upcycleزنده کردن یک شیء . . . . . . . . . بازیافت کردن مواد اولیه ی یک شیءrecycle
پاسخگوی مطالبات بودن
جای خواب داشتن ( خوابیدن ) This room sleeps 6 people این اتاق را ۶ نفر می خوابند ( جای خواب ۶ نفر را دارد )
تنزل دادن سطح روابط دیپلماتیک
( فیلم ، صحنه، . . . ) حاوی خشونت ، پر از خشونت A gory film. یک فیلم خشن
گروه هم نوع مقیم جامعه ی. . . مقیم the Armenian colony of Chicago ارمنیهای مقیم شیکاگو ( جامعه ی ارمنی های مقیم شیکاگو ) the artist colony in Paris ...
( از فرط نگرانی ) از خواب و خوراک افتادن برای. . . .
برای خودش بدون اتکا به دیگران روی پای خودش ough now a celebrity in her own right, the actress knows the difficulties of living in the shadow of her f ...
قاطعانه حرف خود را زدن بی تعارف حرف خود را گفتن
مشکل ساز شدنtrouble دچار مشکل شدنis troubled They look good enough to trouble most teams in the competition آنها به اندازه ی کافی خوب به نظر می رسند ...
حالی کردن، توی مخ کردن، فهماندن The episode has brought home to me the pointlessness of this war. این اپیزود حالیم کرد ( قشنگ توی مخم کرد ) بی معنی ...
از سرما سده کردن سرمای شدید خوردن catch one's death of cold )
بالاخره دیدن کسی/چیزی بعد از سعی فراوان دیدن توانستن دیدن I caught sight of her in the crowd. توانستم ببینمش توی جمعیت
در حاله ای از ابهام قرار دارد نامعلوم است
جدا شدن از چیزی دل کندن از. . . از. . . . گذشتن The miser doesn't like to *part with* his money. آدم خسیس دوست ندارد از پولش *دل بکند*. I could ne ...
روح بخشیدن به ، روح در کالبد. . . . بخشیدن جان بخشیدن ( به یک کاراکتر. . . . )
هوس رانی ، بزن در رو، حاجی حاجی مکه ، بی تعهدی، بی اخلاقی، کثافت کاری ولنگ و بازی اخلاقی، مثل قاب دسمال پرت کردن و دور انداختن یک انسان
فوج فدج ، گله گله، دسته دسته، خیل خیل
تصور غلط داشتن در ارتباط یک موضوع Don't run away with the idea that this job is going to be easy. در این خیال باطل نباش که این شغل قرار است آسان باش ...
آب های خروشان
راه افتادن ( پروژه ، کار. . . )
( در بستتر بیماری، زندان، بیمارستان ) افتادن
افشای راز ، لو دادن ، داد می زند. . . . ( مشخص است، تابلو است که. . . ) Her look was *a dead giveaway* to her feelings. نگاه او احساساتش را *لو می ...
صحبت کردن درباره ی احساسات کسی
( برای گرفتن موافقت ) با کسی صحبت کردن
زدن از هزینه ها صرفه جویی
در راه ماندن غافلگیر شدن ( در طوفان، مه، خرابی ماشین، بی پولی. . )
۱ - چرخش روزگار ۲ - ورق برگشتن
دنبال ( کار ) شر گشتن،
Show نشان دادن عمدی expose لو دادن ( افشا کردن ) عمدی turn up نشان دادن یا لو دادن غیر عمدی Aunt betsy turns up financially ruined عمه بتسی مشخص میشه ...
آرامش خود را از دست دادن روی چیزی It’s a practice game – I wouldn’t lose any sleep over it. این یک بازی تمرینی است. من آرامشم را از دست نخواهم داد ر ...
دادیار
هتّاک ، بد دهن، زبان دراط
۱ - تجسس کردن ۲ - کاشف به عمل آوردن ( با تجسس متوجه شدن، بعد از تجسس پیدا کردن )
روح شیطانی ارواح خبیثه =evil spirit
نقشه کش ، حقه باز، اهل دوز و کلک