پیشنهاد‌های علی ماشا اله زاده (٩٤٨)

بازدید
٢,٧٥٧
تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

A close/near thing نجات معجزه آسا The car just missed the child but it was a very close thing این خودرو نخورد به بچه اما این یک نجات معجزه آسا بود خط ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

نجات معجزه آسا The car just missed the child but it was a very close thing این خودرو نخورد به بچه اما این یک نجات معجزه آسا بود خطر از بیخ گوشش رد شد

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

روی هوا نامعلوم

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

( Tip the balance ( in sb's favour معادلات را به نفع. . . تغییر دادن کفه ترازو را به نفع. . . سنگین تر کردن ' The latest election promise might just ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

یک فیلم برای مخاطبینی با فرهنگ خاص یک فیلم با مخاطب خاص Cult. . . . culture

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

پا به فرار گزاشتن با. . . . ( دزدیدن و ) پابه فرار گزاشتن با. . . . Somebody broke into the shop and made off with several TVs یکنفر دستبرد زد به ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

Make up for ( جبران معنوی ) ( با رفتار و عملکرد ) جبران کردن The team will be anxious to make up for a disappointing start to the season این تیم نگ ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٠

۱ - به سختی دیدن به سختی شنیدن به سختی درک کردن ( متوجه شدن ) The numbers are too small_I can't make them at all این اعداد خیلی کوچک هستند، من نمی ت ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

از سر تکبر با کسی حرف زدن از روی تکبر باکسی حرف زدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

بپزد کسی را روی فکر کسی کار کردن ( برای انجام کارغیر قانونی ) ( فکر کسی را ) آماده کردن ( برای کار خطا ) ( فکر کسی را ) تنظیم کردن ( برای کار خلا ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

همه را به یک چوب راندن تعمیم نادرست

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

هم خوبه هم بده مزایا ومعایب خودش را داره

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

به قید فوریت انجام دادن تسریع کردن میانبر زدن To help something happen or make progress more quickly than usual There are calls for the bill to be f ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

برای بیان پیشنهاد در نامه های اداری: علاوه بر این. . . . از این گذشته. . . . .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

رءوس مطالب را گفتن تیتر وار بیان کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

مواجهه ی با Even when faced with particularly arduous challenges, sh has a drive and tenacity to successfully cope with the situation حتی هنگام مواجه ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

معلومه که مشخصه که از ظواهر امر پیداست که ظاهرا You have been known to antagonize him معلومه که او را با خودت بد کرده ای اینجور که پیداست، او را با خ ...

پیشنهاد
٠

توی ذوق کسی زدن

پیشنهاد
٠

توی ذوق کسی زدن to react angrily to something that someone says or does: I made the mildest of criticisms and he jumped down my throat. من انتقادخیل ...

پیشنهاد
٠

توی ذوق کسی زدن to react angrily to something that someone says or does: I made the mildest of criticisms and he jumped down my throat.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

پذیرفتن ( حقیقت تلخ )

پیشنهاد
٠

عذاب وجدان داشتن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

لو دادن از زبان کسی در رفتن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

زیر سبیلی رد کردن صداش را در نیاوردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

پنهان نگه داشتن ( حرفی، حقیقتی. . ) از کسی نگفته نگهداشتن حرفی از کسی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

مشخص است/بود که. . . . . معلوم است/بود که. . . . . If something or someone is known to be or do something, people know that it is true or happens, ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

معبر a place where something such as a road, river, etc. can be crossed safely, or a place where a road and a railway meet and cross each other جایی ...

پیشنهاد
١

از دماغ فیل افتادن خود شیفته شدن خود بزرگ پنداری

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

تیم اجرایی یک گروه که کار میدانی و عملیاتی انجام می دهد

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

Philip was a remarkable teacher, able to command instant respect فیلیپ معلم تحسین برانگیزی بود، قابلیت داشت که از احترام برخوردار باشد لیاقت داشت که ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

Letter of recommendation نامه ی ای با مضمون پیشنهاد یک شخص برای احراز یک پست و مقام Letter of reference رضایت نامه شغلی، نامه ی سابقه کار ( از یک شرک ...

پیشنهاد
٠

Letter of recommendation نامه ی ای با مضمون پیشنهاد یک شخص برای احراز یک پست و مقام Letter of reference رضایت نامه شغلی، نامه ی سابقه کار ( از یک شرک ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

یکطرفه، قاطع A Lopsided 8_0 victory یک پیروزی۸بر صفب یکطرفه یک پیروزی قاطع ۸ بر صفر With a lopsided vote of 502 to 9 با یک رای قاطع ۵۰۲ بر۹

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

آیکون اخبار جدید ( در صفحه ی فیس بوک شما ) آیکون اخبار بروز رسانی شونده در یک وبسایت

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

درگاه خبری LabSpaces has all of the features of a social - networking site with the addition of a daily science newsfeed لب اسپیس تمام ویژگی های یک س ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

از ( یک دسته، شاخه بندی، گروه، انشعاب ) He invited male� fans of the�Ducke men's basketball team � and� of the Duck's rival University of North Car ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

دست به یکی کردن جملگی سر کسی ریختن You've all ganged up against me, it's not fair. شما همگی دست به یکی کرده اید رو در روی من. این عادلانه نیست.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

( با تاکید ) بیشتر، خیلی= More than adj فراتر از. . . . =More than noun He is more than a coach, he is a friend او بیش ازیک مربی است، او یک دوست است. ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

دیکشنری کمبریج: :very خیلی It's more than likely that there's oil here under the ground. بیشتر احتمال دارد نفت وجود داشته باشد اینجا زیر زمیم خیلی ا ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

بروز، ابراز، بیان ( احساسات، . . . ) expression of sympathy/thanks/regret etc ابراز هم دردی/ابراز تشکر/ابراز پشیمانی Freedom of expressionآزادی بیان ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

معلم ذخیره

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

تشر زدن به کسی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٢

Fire :اخراج کردن از یک شغل یا پست سازمانی ( برکنار کردن ولی هنوز میتوانی وارد آن مکان شوی، فقط شغل نداری ) Expel:اخراج کردن از یک مکان ( که دیگر اجا ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

Extend توسعه دادن ( معنوی ) گسترش دادن ( معنوی ) Expand توسعه دادن ( فیزیکی ) گسترش دادن ( فیزیکی ) British Coal is planning to extend its operat ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

( فرصت/مسیر موفقیت/دانش ) دریغ شدن، داده نشدن The scientists have been denied the necessary funds for their research program. از این دانشمندان سرمای ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

عصای دست است کاملا کاربردی و دم دستی است

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

محاله که نتواند. . . در اینجا به علت وجود دو نشانه ی منفی در یک جمله never باید"محال" ترجمه شود My grandson never fail to phone me on my birthday نو ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

Fail to = can't My grandson couldn't phone me=my grandson failed to phone me Never fail toمحاله که نتواند. . . در اینجاneverباید "محال" ترجمه بشه چو ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

گوشزد جدی کردن گوش کسی را کشیدن ( مجازی ) عصبانیت خود از کسی را ابراز کردن He gave me a real earful about being late so often. او گوشزد جدی کرد به ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

گوش خود را تیز کردن با دقت گوش دادن Jay pricked up his ears when I mentioned a vacation. جی گوشش را تیز کرد وقتی من نام بردم از یک تعطیلات