تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

مالک چیزی بودن - داشتن "He possesses a large collection of rare coins. " ( او مجموعه بزرگی از سکه های کمیاب را دارا است. ) "The company possesses v ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در واقع، راستش "I thought he was angry, but actually, he was just tired. " ( فکر می کردم عصبانی است، اما در واقع فقط خسته بود. ) "She doesn't look l ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شناسایی ، مدرک شناسایی "Please show me your identification. " ( لطفاً مدرک شناسایی خود را به من نشان دهید. ) "We need proper identification to verif ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٢

تشخیص دادن، شناسایی کردن; "Can you identify the person in the photo?" ( آیا می توانید فرد موجود در عکس را شناسایی کنید؟ ) "The police are trying to ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عدد ۱۰۰: "One hundred people attended the conference. " ( صد نفر در کنفرانس شرکت کردند. ) "A hundred kids were playing in the park. " ( صد بچه در پ ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مرتب کردن Order the numbers from lowest to highest "Please order the books on the shelf. " ( لطفاً کتاب ها را روی قفسه مرتب کنید. ) سفارش دادن غذا ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مخلوط کردن، ترکیب کردن، ادغام کردن "Let's combine our ideas and come up with a plan. " ( بیایید ایده هایمان را با هم ترکیب کنیم و یک برنامه ارائه دهی ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دنبال کردن "The dog followed his owner everywhere. " ( سگ صاحبش را همه جا دنبال می کرد. )

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تحویل دادن "The mail carrier will deliver the package today. " ( پستچی بسته را امروز تحویل خواهد داد. ) "They deliver pizza to my house. " ( آنها به ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٢

فهمیدن "I didn't get the instructions. Can you repeat them?" ( دستورالعمل ها رو نفهمیدم. می تونی دوباره بگی؟ ) "He explained the plan, but I still d ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

تشدید شدن به سمت درگیری و بدتر شدن، افزایش تدریجی یا سریع یک وضعیت نامطلوب و منفی "The argument escalated quickly, and they started yelling. " ( بحث ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

"De - escalation" به معنای "کاهش تنش" یا "آرام کردن اوضاع" "The police used de - escalation tactics to calm the crowd. " ( پلیس از تاکتیک های کاهش ت ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ترتیب In English - speaking countries, the order of our names is "name", "middle name" then "surname".

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

در حالی که The word "surname" is more common in the UK, whereas the word "last name" is more common in the US

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

با یک نام خاص شناخته شدن "He goes by the name 'Genius'. " ( او با نام "نابغه" شناخته می شود. ) "He goes by 'Mike'. " ( او با نام "مایک" شناخته می ش ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

وسط * وسطی "The cat is in the middle of the room. " ( گربه در وسط اتاق است. ) "The middle child often feels overlooked. " ( فرزند وسطی اغلب احساس ن ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٨

دشوار، پیچیده ( Difficult or complicated ) : این رایج ترین معنی "tricky" در آمریکا است و به معنای چیزی است که آسان نیست و نیاز به دقت و مهارت دارد. ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

"مطمئن نبودن" "I'm unsure if I locked the door. " ( مطمئن نیستم که در را قفل کردم یا نه. ) "She was unsure of the answer. " ( او از جواب مطمئن نبود ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

"هجی کردن" یا "نوشتن حروف یک کلمه به ترتیب صحیح" "How do you spell your name?" ( اسم شما چطور نوشته می شود؟ ) "Can you spell that word for me?" ( م ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

گفتن "Tell me your name. " ( اسمت را به من بگو. ) "She told him the truth. " ( او حقیقت را به او گفت. ) "Can you tell me the time?" ( می توانی ساعت ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

متعلق به کسی بودن "This book belongs to me. " ( این کتاب متعلق به من است. ) "Does this car belong to you?" ( آیا این ماشین متعلق به شماست؟ ) "The h ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

شخص دیگری: Is there someone else I can talk to? آیا کسی دیگری هست که بتوانم با او صحبت کنم؟

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

تلفن زدن "She called to say she'd be late. " ( او زنگ زد تا بگوید دیر می کند. ) I'm calling to talk to Mr. Gomez " ( من در حال تماس گرفتن هستم تا با ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گفتگو کردن ( بیشتر در مکالمات رسمی استفاده میشه تا مکالمات روزمره مردم ) "They conversed for hours about their shared interests. " ( آنها ساعت ها در ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Sometime یک وقتی: "Let's meet sometime next week. " ( بیایید یک وقتی هفته آینده ملاقات کنیم. ) "I'll call you sometime. " ( یک وقتی با شما تماس خواه ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Sometime یک وقتی: "Let's meet sometime next week. " ( بیایید یک وقتی هفته آینده ملاقات کنیم. ) "I'll call you sometime. " ( یک وقتی با شما تماس خواه ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

برای مدت طولانی: "I can't speak for long because I have a meeting in five minutes. " ترجمه فارسی: "نمی توانم برای مدت طولانی صحبت کنم، چون پنج دقیقه ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Conjunct ( به هم پیوستن ) "The two stars appeared to conjunct. " ( دو ستاره به نظر می رسید که به هم پیوستند. ) "The two bones conjunct at the joint ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تماس - تماس گرفتن "I have his contact information. " ( من اطلاعات تماس او را دارم. ) "Please contact me later. " ( لطفاً بعداً با من تماس بگیرید. )

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

"Juicy" به معنای "آبدار"، "پُرآب"، یا "شیرین و پُرطراوت" است. "A juicy apple. " ( یک سیب آبدار. ) "Juicy watermelon. " ( هندوانه آبدار. ) "This st ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Lack به عنوان اسم ( نبود، فقدان ) : "There is a lack of evidence. " ( نبود مدرک وجود دارد. ) Lack به عنوان فعل ( نداشتن ) : "They lack the necessar ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

"مطمئن" و مطمئناً "Are you sure about that?" ( آیا از آن مطمئنی؟ ) "I'm sure it will be fine. " ( مطمئنم که خوب خواهد شد. ) "Can you help me?" "Sur ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

( رد کردن ) : "She declined the invitation to the party. " ( او دعوت به مهمانی را رد کرد. )

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

قطعی "definite plans" ( برنامه های قطعی ) "definite answer" ( پاسخ قطعی ) "definite proof" ( اثبات قطعی )

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مطلق "absolute power" ( قدرت مطلق ) "absolute truth" ( حقیقت مطلق ) "absolute proof" ( اثبات قطعی )

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

"Rollback" یک اسم است به معنای *بازگردانی به حالت قبل* که به عمل فعل "roll back" اشاره دارد. "The software update required a rollback due to unfores ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بازگردانیدن به حالت قبل - عقب نشینی کردن به حالت قبل "The company decided to roll back the new policy after employees complained. " ( شرکت پس از شکا ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بار گیری کردن فعل: "Please load the boxes onto the truck. " ( لطفاً جعبه ها را روی کامیون بارگیری کنید. )

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

صدای بلند ( صفت ) "The music was too loud. " ( موسیقی خیلی بلند بود. )

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

با صدای بلند "He read the story out loud. " ( او داستان را با صدای بلند خواند. )

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

"lag" هم به عنوان اسم ( noun ) و هم به عنوان فعل ( verb ) استفاده می شود. به عنوان اسم: "There is a lag. " ( تأخیری وجود دارد. ) به عنوان فعل: "The ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مانند Both of these words contain the /f/ sound as in "for"

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به این معنی که "He's a big fan of sports, as in he watches every football game. " ( او طرفدار پر و پا قرص ورزش است، به این معنی که هر بازی فوتبال را ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٢

مزه دادن "This apple tastes sweet. " ( این سیب مزه شیرینی میدهد. ) مزه کردن "Can you taste the salt in this soup?" ( آیا می توانی نمک را در این سوپ ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تشنگی "The desert heat intensified his thirst. " ( گرمای صحرا تشنگی او را تشدید کرد. )

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گرسنگی "The hunger in his eyes was evident. " ( گرسنگی در چشمانش آشکار بود. )

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

نشیمن گاه مثل صندلی - نشناندن

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

پاشنه پا My heels hurt after walking in these shoes