تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

بیرون My car's outside. Quick!

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

لباس تاپ زنانه Well, a green top, with red trousers, and a blue hat.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

خوبی "He thanked them for their goodness and hospitality. " ( او از آنها به خاطر خوبی و مهمان نوازی شان تشکر کرد. ) "The goodness in her heart made ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

مقیاس "We don't yet know the scale of the problem. " ( ما هنوز مقیاس مشکل را نمی دانیم. ) "The project was done on a large scale. " ( این پروژه در ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

درجه Today the temperature is two degrees Celsius.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

"حفظ کردن" یا "نگه داشتن" "This new cooking method is nutrient - sparing, so the vegetables retain more of their vitamins. " ( این روش پخت جدید حفظ ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قید تأکید که درجه صفت تفضیلی را قوی تر می کند ( به معنای "خیلی" یا "به مراتب" ) . London is way sunnier than Berlin "This pizza is way better than ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

مقایسه ای "We did a comparative tasting of different olive oils. " ( ما یک مزه کردن مقایسه ای از روغن های زیتون مختلف انجام دادیم. )

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

امتحان کردن - آزمایش کردن چیزی ( یا کسی ) با استفاده از آن ( یا او ) برای مدت کوتاهی تا ببینید چقدر مؤثر یا مناسب است. "I'm going to try out this n ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

داغون

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٣

افتضاح و بد

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آذرخش یا برق از رعد و برق A "thunderstorm" involves thunder and lightning, then usually rain.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

رعد و برق A "thunderstorm" involves thunder and lightning, then usually rain.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

طوفان همراه رعد و برق There was a thunderstorm on Monday.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پیچاندن "Can you wind this string around your finger?" ( می تونی این نخ رو دور انگشتت بپیچی؟ ) "Let's wind the hose back onto the reel. " ( بیا شلن ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فوت کردن شمع Today is your birthday? You must blow out the candles!

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بالا بردن I think it really lifts up human spirit

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

علاوه بر I don't want to go. Besides, it's too late. " ( من نمی خوام برم. به علاوه، خیلی دیره. ) The movie was boring, and besides, the popcorn wa ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در کنار It's beside the station. "She sat beside him during the movie. " ( او کنار او در طول فیلم نشست. ) - نزدیکی بسیار زیاد را القا می کند. "The ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خواربار A store that sells food and household goods is called a "supermarket" or a "grocery store". "I need to go to the store to buy groceries. " ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کالا A store that sells food and household goods

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

توزیع کردن، پخش کردن، دادن "The pharmacy can dispense medication with a prescription. " ( داروخانه می تواند دارو را با نسخه تحویل دهد. ) "The machi ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ورزش شنا کردن While doing push - ups, Oscar counts from one to ten.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ورزش شنا رفتن While doing push - ups, Oscar counts from one to ten.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

در امتداد" یا "روی" یا از یک طرف به طرف دیگر Mr Rowntree makes a cutting gesture across his neck to show he would fire Leo. "He walked across the ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اخراج کردن Mr Rowntree will fire Leo if he makes mistakes.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٢

عبارت "get the chop" یک اصطلاح عامیانه ( slang ) در انگلیسی، به ویژه انگلیسی بریتانیایی و تا حدودی آمریکایی، به معنای اخراج شدن از کار یا کنار گذاشته ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

خرد کردن ( با ضربات تند و پی درپی تبر، چاقو یا ابزار دیگر ) A kitchen assistant supports the chef by washing or chopping food.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

از قلم انداختن، ذکر نکردن، مستثنی کردن We can omit the pronoun and verb in text messages. ما می توانیم ضمیر و فعل را حذف کنیم "Please don't omit a ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٣

به کسی که کارش رو با موفقیت و به طور کامل به اتمام برسونه مثلاً در طول یک روز هم گفته می شه There was a lot of work, so it was busy, but Laura didn' ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

عزیز کردن - محبوب کردن "His kindness endeared him to everyone he met. " ( مهربانی او باعث شد همه کسانی که ملاقات می کردند او را دوست داشته باشند. ) ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ژست بدنی وابسته به حرکات دست و پا و بدن - حرکتی که با دست یا بدن به شکل اشاره یا هر چیزی انجام می شه It's a nice gesture to get in touch with someon ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عقب ماندگی را جبران کردن ( رسیدن به کسی یا چیزی که از آن عقب بوده اید ) "I wanna catch up on my work. I've got a ton of stuff to do. " "من می خوام ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آخری ( نزدیک ترین مورد در گذشته یا انتهای یک سری ) ( صفت ) "I saw him last week. " ( من او را هفته ی پیش دیدم. ) "That's the last piece of pizza. ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قبلی، پیشین "The previous week was very busy. " ( هفته ی قبلی خیلی شلوغ بود. ) "Have you read his previous book?" ( آیا کتاب قبلی او را خوانده اید؟ ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

وابسته بودن یا تکیه کردن به کسی یا چیزی "You can depend on me. " ( می توانی به من اعتماد کنی. ) "It depends on the weather. " ( بستگی به آب و هوا د ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دو برابر کردن These verbs have a "consonant - vowel - consonant" ending, so we double the last letter and add "ing".

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مراقب بودن - مواظب بودن "Can you look after my cat while I'm away?" ( میتونی وقتی نیستم از گربه ام مراقبت کنی؟ ) "She has to look after her younger ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پاسخ دادن She replies with "of course" and adds that she's on holiday.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

علاقه - علاقه مند کردن در انگلیسی آمریکایی، کلمه "interest" بیشتر به عنوان اسم استفاده می شود. اگر چه "interest" بیشتر به عنوان اسم استفاده می شود، ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شگفت زده یا غافلگیر شدن یا کردن "The news surprised everyone. " ( این خبر همه را شگفت زده کرد. ) "He surprised her with flowers. " ( او او را با گل ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در حال انجام "The project is in progress. " ( پروژه در حال انجام است. ) "Construction is in progress. " ( ساخت و ساز در جریان است. ) "The meeting ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

تاکید کردن "The teacher emphasized the importance of studying. " ( معلم بر اهمیت مطالعه تاکید کرد. ) "I want to emphasize that this is a serious pr ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

پیوسته - مداوم "The rain was continuous all day. " ( باران تمام روز مداوم بود. ) "There was a continuous flow of traffic. " ( جریان مداومی از ترافی ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

استراحت کردن - مکث کردن Let's take a break. " ( بیا یک استراحت کنیم. ) "I need to take a break from studying. " ( من باید از درس خواندن استراحت کنم ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به دلیلِ "The flight was canceled due to bad weather. " ( پرواز به دلیل هوای بد لغو شد. ) "He was late due to traffic. " ( او به دلیل ترافیک دیر کر ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دور - از دور - دورافتاده They live in a remote village. " ( آنها در یک روستای دورافتاده زندگی می کنند. ) "He works remote. " ( او از راه دور کار می ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٤

پیاده کردن فردی از ماشین یا تاکسی "Could you drop me off here, please?" → می شه لطفاً منو اینجا پیاده کنید؟ ( مؤدبانه تر ) "You can drop me off h ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٢

برنامه کار، دستور جلسه "We need to stick to the agenda. " ( ما باید به دستور جلسه پایبند باشیم. ) "Let's review the agenda before we start. " ( قبل ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به فروش رساندن "They sell clothes at that store. " ( آنها در آن فروشگاه لباس می فروشند. ) "I need to sell my old car. " ( من باید ماشین قدیمی ام را ...