ointment

/ˌɔɪntmənt//ˈoɪntmənt/

معنی: مرهم، روغن، پماد
معانی دیگر: بریزه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: any of various usu. semisolid preparations made to be rubbed into the skin for medicinal, cosmetic, or moistening purposes.
مترادف: balm, cream, embrocation, lotion, moisturizer, salve, unguent
مشابه: balsam, dressing, emollient, liniment

- The doctor prescribed an ointment for the rash.
[ترجمه شان] پزشک برای ( مداوای ) جوش ( صورت ) ، پماد تجویز کرد.
|
[ترجمه ب تو چ (یاسمینا)] پزشک تجویز کرد پمادی/ مرهمی برای جوش
|
[ترجمه گوگل] دکتر برای بثورات پماد تجویز کرد
[ترجمه ترگمان] دکتر یه پماد برای جوش تجویز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. fly in the ointment
هرچیزی که ارزش یا کارآیی چیز دیگری را کم می کند

2. the application of an ointment
مالیدن مرهم

3. We put some ointment and a bandage on his knee.
[ترجمه گوگل]مقداری پماد و پانسمان روی زانویش گذاشتیم
[ترجمه ترگمان] یه مقدار پماد و یه بانداژ روی زانویش میذاریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. This herbal ointment will help to close up your wound quickly.
[ترجمه گوگل]این پماد گیاهی به بستن سریع زخم کمک می کند
[ترجمه ترگمان]این پماد گیاهی برای بستن زخم هات به سرعت کمک می کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The doctor painted my wound with ointment.
[ترجمه گوگل]دکتر زخمم را با پماد رنگ کرد
[ترجمه ترگمان]دکتر زخم من رو با پماد مالیده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. This ointment can work in your skin.
[ترجمه گوگل]این پماد می تواند روی پوست شما تاثیر بگذارد
[ترجمه ترگمان]این پماد مرطوب می تواند در پوست شما کار کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Rub the ointment well in the skin.
[ترجمه گوگل]پماد را به خوبی روی پوست بمالید
[ترجمه ترگمان]پماد را به خوبی روی پوست بمالید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She applied some ointment to ripen the abscesses on the gums.
[ترجمه گوگل]او مقداری پماد برای رسیدن آبسه های لثه زد
[ترجمه ترگمان]مقداری پماد برای رسیدن به درخت های صمغ روی the نصب کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He received ointment for his flaking skin.
[ترجمه گوگل]او برای پوسته پوسته شدنش پماد دریافت کرد
[ترجمه ترگمان]او برای پوست flaking پماد دریافت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He put some ointment on the cut.
[ترجمه نیما محمدیان] او مقداری از پماد را بر روی بریدگی گذاشت
|
[ترجمه گوگل]مقداری پماد روی بریدگی گذاشت
[ترجمه ترگمان] اون یه مقدار پماد روی زخم گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She gently rubbed the ointment in.
[ترجمه گوگل]او به آرامی پماد را به داخل مالید
[ترجمه ترگمان]به آرامی پماد را مالید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. This ointment might help to clear up your rash.
[ترجمه گوگل]این پماد ممکن است به رفع بثورات شما کمک کند
[ترجمه ترگمان]این پماد میتونه کمکت کنه تا rash رو پاک کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She disrtibuted the ointment evenly over the wound.
[ترجمه گوگل]او پماد را به طور مساوی روی زخم پخش کرد
[ترجمه ترگمان]او پماد روی زخم را باز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Rub ointment onto the wasp sting.
[ترجمه گوگل]پماد را روی نیش زنبور بمالید
[ترجمه ترگمان]پماد بمالید را روی نیش زنبور بمالید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. She dabbed the ointment on the rash.
[ترجمه گوگل]او پماد را روی بثورات مالید
[ترجمه ترگمان]او به پماد روی جوش تاکید کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مرهم (اسم)
plaster, inunction, unction, balm, dressing, balsam, salve, ointment, copaiba, unguent, oil

روغن (اسم)
butter, unction, ointment, grease, unguent, oil, lubricant, ghee

پماد (اسم)
ointment, pomade

انگلیسی به انگلیسی

• soft spreadable mixture that is often medicated and is used to sooth the skin, balmy medicated cream
an ointment is a smooth thick substance that is put on sore skin or a wound to help it heal.

پیشنهاد کاربران

{پزشکی} پماد : پمادها فراورده هایی نیمه جامد جهت استعمال موضعی برای پوست، چشم، گوش یا غشاهای مخاطی مختلف هستند که ممکن است حاوی داروهای پودری ریز شده یا مخلوط آنها، مایعات و سایر اشکال دارویی باشند.
پماد
The doctor applied ointment on the cut skin.
دکتر روی پوست بریده اش پماد زد.
روغن تدهین
روغن - پماد
پماد , مرهم
# She gently rubbed the ointment in
# He smears ointment on the wound
# an ointment that helps muscle relaxation
# We put some ointment and a bandage on his knee
پماد
A medical paste robbed on the skin to heal injuries
مرهم، پماد
پماد

بپرس