تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فروش "There's a big sale at the department store. " ( یک حراج بزرگ در فروشگاه بزرگ وجود دارد. ) "I bought these shoes on sale. " ( من این کفش ها را ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مراقب بودن "beware" به عنوان یک فعل امری، دستوری برای مراقبت و احتیاط را صادر می کند. به همین دلیل، اغلب در ابتدای جملات یا در عبارات هشدار دهنده است ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

در کل - همه با هم That's �95 altogether.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کل - مجموع - کامل "The total cost was $10. " ( کل هزینه 10 دلار بود. ) "We had a total of 20 people at the party. " ( ما در مجموع 20 نفر در مهمانی ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شلواری که از پارچه جین یا پارچه نخی محکم دیگر، معمولاً آبی رنگ، ساخته می شود. به این خاطر به شکل جمع نوشته میشه که یک کلمه جمع هست و شبیه به کفش یا ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

متاسف بودن I'm afraid you can't try those socks on.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جوراب و چون جوراب جفتی هستش به صورت جمعی نوشته می شه I'm afraid you can't try those socks on.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دورتر "The next town is further away than this one. " ( شهر بعدی دورتر از این یکی است. ) "We decided to move to a house further away from the city. ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٢

در نزدیکی و در آخر جمله میاد "Is there a gas station nearby?" ( آیا پمپ بنزینی در نزدیکی وجود دارد؟ ) "We found a nice restaurant nearby. " ( ما یک ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

"نشان دهنده" یا "اثبات کننده" "His actions were very demonstrative of his anger. " ( اعمال او به وضوح نشان دهنده عصبانیت او بود. ) "She gave a demo ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٣

"نشان دادن نحوه عملکرد چیزی" یا "توضیح یا اثبات چیزی با ارائه مثال یا مدرک" "Let me demonstrate how to use this app. " ( بذار نشون بدم چطور از این ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شلوار کلمه "trousers" در انگلیسی بریتانیایی به معنای "شلوار" است. در انگلیسی آمریکایی، معادل رایج تر آن کلمه "pants" است. بنابراین، "pants" را می تو ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جستجو کردن. تلاش برای یافتن کسی یا چیزی. "I'm looking for my keys. " ( من دنبال کلیدهایم می گردم. ) "She's looking for a new job. " ( او دنبال یک ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

هر زمانی که "Call me whenever you need help. " ( هر وقت به کمک نیاز داشتی بهم زنگ بزن. ) "I smile whenever I see him. " ( هر وقت او را می بینم لبخن ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

هرزمانیکه You can say "I'll take. . . " whenever you've decided to buy something.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تصمیم گرفتن You can say "I'll take. . . " whenever you've decided to buy something.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در انتهای جمله معمولاً میاد و به عنوان دوتایی هستش work in pairs

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آستین "My shirt has long sleeves. " ( پیراهن من آستین های بلند دارد. ) "She rolled up her sleeves. " ( او آستین هایش را بالا زد. ) "The jacket has ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

کت و شلوار "He wore a dark blue suit to the interview. " ( او یک کت و شلوار آبی تیره برای مصاحبه پوشید. ) "She looked elegant in her business suit. ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پوشیدن "I wear jeans every day. " ( من هر روز شلوار جین می پوشم. ) "She wears a beautiful necklace. " ( او یک گردنبند زیبا می پوشد. ) "He wore a h ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

لباس مبدل مخصوص یک مکان یا اتفاقی یا مراسم خاصی "She wore a witch costume for Halloween. " ( او برای هالووین لباس مبدل جادوگر پوشید. ) "The actors ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

( فعل ) لباس پوشیدن، لباس پوشاندن. ( اسم ) لباس زنانه ( فعل ) "I need to dress for work. " ( من باید برای کار لباس بپوشم. ) ( فعل ) "She dresse ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

لباس ها "I need to wash my clothes. " ( من باید لباس هایم را بشویم. ) "She bought new clothes for the party. " ( او لباس های جدیدی برای مهمانی خرید ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

لباس پوشاندن "We need to clothe the homeless. " ( ما باید بی خانمان ها را لباس بپوشانیم. ) "She clothed her baby in warm clothes. " ( او نوزادش را ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

تکه پارچه "Wipe the table with a clean cloth. " ( میز را با یک پارچه تمیز پاک کنید. ) "This cloth is made of cotton. " ( این پارچه از پنبه ساخته شد ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٢

cloth. clothe. clothes. dress. costume بین این کلمات مشابه تفاوت هست

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تا ( آن زمان ) ، تا زمانی که "I will wait until you arrive. " ( من تا زمانی که شما برسید صبر خواهم کرد. ) "We stayed at the party until midnight. " ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

بسته کردن - بسته - نزدیک "Please close the door. " ( لطفاً در را ببندید. ) "The store closes at 9 PM. " ( فروشگاه ساعت 9 شب بسته می شود. ) "He clo ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

باز کردن - باز "Please open the door. " ( لطفاً در را باز کنید. ) "The store opens at 9 AM. " ( فروشگاه ساعت 9 صبح باز می شود. ) "He opened his ey ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آغاز یا شروع یا افتتاح یا گشایش "The store's opening is tomorrow. " ( افتتاحیه فروشگاه فردا است. ) "The opening of the movie was exciting. " ( شروع ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٢

معامله، تراکنش، مبادله "I made a cash transaction at the store. " ( من یک معامله نقدی در فروشگاه انجام دادم. ) "The bank recorded the transaction. ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

باقی ماندن "Could", "can" and "may" remain the same with all personal pronouns. "The rain will remain throughout the day. " ( باران در طول روز باقی ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

وجهی ( رایج ترین کاربرد "modal" در گرامر انگلیسی آمریکایی است، جایی که به افعال وجهی ( modal verbs ) اشاره دارد. ) ( افعال وجهی مانند "can"، "shou ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

قیمت داشتن The food and drink cost eight dollars ( $8 )

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ثبت کردن یک سفارش - سفارش دادن "I want to place an order for a pizza. " ( می خواهم یک پیتزا سفارش دهم. ) "You can place your order online. " ( می ت ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

آوردن How many coffees can I get you?

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٣

1. یک بار ( One time ) : "I've only been to Paris once. " ( من فقط یک بار به پاریس رفته ام. ) "He called once and then hung up. " ( او یک بار تماس ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٢

ادعا کردن "He claimed he was innocent, but exclaimed in surprise when the verdict was read. " ( او ادعا کرد که بی گناه است، اما وقتی حکم قرائت شد، ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فریاد زدن "Stop exclaiming so much, I'm talking to you calmly. " ( اینقدر فریاد نزن، من دارم باهات آروم حرف می زنم. ) "Wow!" she exclaimed. ( وای! ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

جستجو کردن "They seek information about the new product. " ( آنها به دنبال اطلاعات در مورد محصول جدید هستند. ) "He seeks advice from his lawyer. " ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ترکیب کردن "We need to combine these two ingredients. " ( ما باید این دو ماده را با هم ترکیب کنیم. ) "They decided to combine their businesses. " ( ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گرم کردن، آماده کردن "I need to warm up the soup. " ( من باید سوپ را گرم کنم. ) "Let's warm up the coffee. " ( بیا قهوه را گرم کنیم. ) "Warm up th ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

هیجان زده کردن We say "What a feeling!" after doing something very exciting. "The news excited everyone. " ( این خبر همه را هیجان زده کرد. ) "The ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

فوتبالیست Some footballers might know how to freestyle, but they don't do tricks during a match.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

وارد شدن Dan goes into Soweto. He sees that even young children like doing freestyle. Freestyle is everywhere in Soweto.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

گرم کردن قبل از مسابقه "At this british school the children do an "english Warm - up" – singing and dancing before the match. "

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فری استایلر، کسی که فری استایل انجام می دهد. این کلمه به کسی اشاره دارد که در یک فعالیت "فری استایل" تخصص دارد. "فری استایل" به معنای انجام دادن یک ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شرح داستان کردن - داستان تعریف کردن - روایتی را گفتن - داستانی را گفتن "Can you narrate what happened?" ( می توانی شرح دهی چه اتفاقی افتاد؟ ) "He w ...