تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مسابقه ورزشی مهم بین تیم های محلی یک منطقه "The Kentucky Derby is a famous horse race. " ( کنتاکی دربی یک مسابقه اسب دوانی معروف است. ) "We're goin ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پرسروصدا "The kids are very noisy. " ( بچه ها خیلی پرسروصدا هستند. ) "This restaurant is too noisy. " ( این رستوران خیلی شلوغ است. ) "The street w ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خوشایند "The weather is very pleasant today. " ( هوا امروز خیلی دلپذیر است. ) "She has a very pleasant personality. " ( او شخصیت بسیار خوشایندی دار ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ناخوشایند "The weather outside is very unpleasant. " ( هوا بیرون خیلی ناخوشایند است. ) "He had an unpleasant experience at the dentist. " ( او تجر ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رقابت کردن "They compete in the Olympics. " ( آنها در المپیک رقابت می کنند. ) "We compete against each other in the game. " ( ما در بازی با یکدیگر ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کلمه "sports" با حرف "s" در انتهای آن، معمولاً به عنوان اسم جمع استفاده می شود و به معنای "ورزش ها" یا "مسابقات ورزشی" است. اما در برخی موارد، می توا ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

محلی "We ate at a local restaurant. " ( ما در یک رستوران محلی غذا خوردیم. ) "The local news reported the accident. " ( اخبار محلی تصادف را گزارش کر ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مسابقه "match" می تواند به معنای مسابقه ورزشی یا رقابت بین دو نفر یا دو تیم باشد. مثال: "a football match" ( یک مسابقه فوتبال ) مثال: "a tennis ma ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٣

تفریحی ( به فعالیت ها یا وسایلی اشاره دارد که برای لذت بردن و استراحت در اوقات فراغت استفاده می شوند. ) "We went to the recreational park. " ( ما ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

ادامه دادن "They decided to proceed with the plan. " ( آنها تصمیم گرفتند برنامه را ادامه دهند. ) "After the interruption, we can proceed. " ( پس از ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تیم - تیمی "Our team won the game. " ( تیم ما بازی را برد. ) "He's on the school basketball team. " ( او در تیم بسکتبال مدرسه است. ) "This is a t ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ورزش - ورزشی "He plays many sports. " ( او ورزش های زیادی انجام می دهد. ) "My favorite sport is soccer. " ( ورزش مورد علاقه من فوتبال است. ) "He ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

الگو "We noticed a pattern in his behavior. " ( ما یک الگو در رفتار او مشاهده کردیم. ) "There is a pattern of rising and falling temperatures. " ( ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

به جای "To prefer" means to want "one thing rather than another". "I would prefer to stay home rather than go out. " ( من ترجیح می دهم به جای بیرون ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ترسناک - وحشتناک I hate watching horror movies. "He is a fan of horror stories. " ( او طرفدار داستان های ترسناک است. ) "The book is a work of horro ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٤

در انگلیسی بریتانیایی، "fancy" به عنوان فعل به معنای "دوست داشتن" یا "تمایل داشتن" بسیار رایج است. در انگلیسی بریتانیایی، فعل "fancy" اغلب به عنوان ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

دوست نداشتن "It's easy to dislike someone who is always complaining. " ( بیزار بودن از کسی که همیشه شکایت می کند آسان است. ) "I dislike loud noises. ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٢

غلات صبحانه Usually I have cereal and a cup of coffee. I like to eat cereal for breakfast. " ( من دوست دارم برای صبحانه غلات صبحانه بخورم. ) "What' ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جلو یا رو به جلو به عنوان قید: به معنای در جلو یا جلوتر از چیزی یا کسی است. به عنوان صفت: به معنای پیش رو یا در آینده است. ( Adverb ) "Go straigh ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

جلوی - پیش روی - جلوتر از ( "Ahead of" برای نشان دادن موقعیت جلوتر در زمان، مکان یا رتبه استفاده می شود. ) "The car is ahead of us. " ( ماشین جلو ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

کاملاً آماده at 8. 30, I'm all ready for the day ahead of me "We are all ready to go on vacation. " ( ما کاملاً آماده رفتن به تعطیلات هستیم. ) "The ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تازه و سرحال کردن I prefer to shower in the mornings as it definitely helps me to wake up and feel refreshed for the day. "A cold drink can refresh ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

مدت زمانی طول کشیدن "It might take a while to fix the car. " ( شاید تعمیر ماشین کمی طول بکشد. ) "Learning a new language can take a while. " ( یادگ ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به داخل ( "Into" یک حرف اضافه چندمعنایی است ) ( Movement ) "She went into the house. " ( او به داخل خانه رفت. ) ( Location ) "The keys are into t ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

let's get right into it! بزن بریم سراغش!، بریم مستقیم سر اصل مطلب!، بدون معطلی شروع کنیم! )

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

let's get right into it! بزن بریم سراغش!، بریم مستقیم سر اصل مطلب!، بدون معطلی شروع کنیم! )

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٢

wake up بیدار شدن ( "Wake up" به عمل بیدار شدن و آگاه شدن از خواب اشاره دارد. ) "I wake up at 7 AM. " ( من ساعت 7 صبح بیدار می شوم. ) get up بلند ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٢

wake up بیدار شدن ( "Wake up" به عمل بیدار شدن و آگاه شدن از خواب اشاره دارد. ) "I wake up at 7 AM. " ( من ساعت 7 صبح بیدار می شوم. ) get up بلند ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

بالا، بالایی ، بالاتر از ، در بالا ( Adverb ) "The clouds were above. " ( ابرها بالا بودند. ) ( Preposition ) "The bird flew above the trees. " ( ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

طبقه "We live on the third floor. " ( ما در طبقه سوم زندگی می کنیم. ) "Take the elevator to the fifth floor. " ( با آسانسور به طبقه پنجم بروید. ) ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تمیز و مرتب کردن - تمیز و مرتب After breakfast, I go back upstairs to tidy my room. به عنوان صفت: "The room is very tidy. " ( اتاق خیلی مرتب است. ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

برگشتن - رفتن به عقب "I need to go back home. " ( من باید به خانه برگردم. ) "Let's go back to the beginning of the story. " ( بیا به ابتدای داستان ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به طبقه بالا یا طبقات بالای یک ساختمان اشاره دارد. ( Adverb ) "I'm going upstairs. " ( من دارم به طبقه بالا می روم. ) ( Adjective ) "The upstair ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Downstairs به طبقه پایین یا طبقات پایین یک ساختمان اشاره دارد. ( Adverb ) "I'm going downstairs. " ( من دارم به طبقه پایین می روم. ) ( Adjective ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

Make time to وقت گذاشتن: I always make time to have breakfast. "I need to make time to exercise. " ( من باید برای ورزش کردن وقت بگذارم. ) "She alw ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

ورزش پیاده روی

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

همیشه و معمولاً در آخر جمله می آید برعکس always "He's complaining all the time. " ( او مدام شکایت می کند. ) "It rains all the time in this city. " ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فراوان مثلاً یک چیزی بیشتر فراوانه more frequent

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بهیچ وجه "I don't like it at all. " ( من اصلاً آن را دوست ندارم. ) "He didn't help me at all. " ( او به هیچ وجه به من کمک نکرد. ) "There is no prob ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Make a plan وMake plans ( برنامه ریزی کردن، نقشه کشیدن ) "Let's make plans for the weekend. " ( بیا برای آخر هفته برنامه ریزی کنیم. ) "We need to ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مترادف با usually I often leave the house at quarter past ten. I usually leave the house at quarter past ten.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

خارج شدن و با فعل go out کمی معنای متفاوت دارد که به معنای بیرون رفتن است "I get out of bed at 6:30 AM. " ( من ساعت 6:30 صبح از تخت خارج می شوم. ) ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

لباس پوشیدن I get dressed at quarter to 8. "I get dressed quickly in the morning. " ( من صبح ها سریع لباس می پوشم. ) "She got dressed for the part ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دوش - دوش گرفتن I have a shower at half past 7. "I took a cold shower. " ( من یک دوش آب سرد گرفتم. ) "I shower every morning. " ( من هر روز صبح د ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به صدا دراومدن درباره آدم ها هم به کار میره علاوه بر به صدا درآمدن زنگ هشدار "He's going to go off on you if you don't apologize. " ( اگر عذرخواهی نک ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به صدا در آمدن My alarm goes off at 7 am. "My alarm clock went off at 6 am. " ( زنگ ساعت من ساعت 6 صبح به صدا در آمد. ) "The fire alarm went off b ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زنگ هشدار "The fire alarm went off. " ( آژیر آتش به صدا درآمد. ) "I set the alarm for 6 am. " ( من زنگ هشدار را برای ساعت 6 صبح تنظیم کردم. ) "Car ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فراوانی "The high frequency of his visits surprised us. " ( فراوانی زیاد بازدیدهای او ما را شگفت زده کرد. ) "We need to increase the frequency of o ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

رفتن برای I sometimes go for a walk "Let's go for a walk. " ( بیا برای پیاده روی برویم. ) "He's going to go for the gold medal. " ( او برای مدال طل ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٢

عادت "He has a bad habit of biting his nails. " ( او عادت بد جویدن ناخن هایش را دارد. ) "She has a good habit of reading before bed. " ( او عادت خوب ...