تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٢

تعیین مکان کردن مثال: "I can't locate my keys. " ( من نمی توانم کلیدهایم را پیدا کنم ( تعیین مکان کنم ) . ) قرار دادن مثال: "We located the speaker ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

آشامیدنی یا نوشیدنی به جز آب مثل آبمیوه یا نوشابه یا قهوه یا هرچی

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کلاس بندی کردن طبقه بندی کردن Food items like cheese, butter and milk are classed as dairy products

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

گارسون رستوران

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٢

پاس دادن - چیزی را به کسی رساندن مثال: "Could you pass me the salt, please?" ( می توانید نمک را به من پاس بدهید ( به من برسانید ) ، لطفاً؟ ) "He pa ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

موکت

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

متضاد

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

get better بهتر شدن be better بهتر بودن

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

get better بهتر شدن be better بهتر بودن

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

هم قافیه بودن - هم آهنگ بودن The word "nurse" rhymes with the word "purse" and has a very similar spelling.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

A basket of gifts is called a "hamper"

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سبد حاوی اقلام

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

هم میشه "مسکن" هم میشه "محل سکونت" مثلاً به عنوان مثال اولین مکان سکونت در این شهر در این خیابان بود

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

مستقر شدن در جایی یا روی چیزی

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

در انگلیسی رایج آمریکایی بیشتر به معنی متوجه شدن هست مثلاً I noticed a change in her behavior ( من تغییری در رفتار او متوجه شدم. )

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٤

به معنی تن صدا یا مجموع تحریر صدا یک فرد هست مثلاً The singer's pitch was perfect ( زیر و بم صدای خواننده عالی بود. ) He spoke in a low pitch ( او ...