push up


ورزش : شنا روى زمین، بالا فشردنی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a form of exercise, or a single act, in which a person lies on the stomach and raises and lowers the body using the arm muscles.

جمله های نمونه

1. Any shortage could push up grain prices.
[ترجمه گوگل]هر گونه کمبود می تواند قیمت غلات را افزایش دهد
[ترجمه ترگمان]هر گونه کمبود می تواند منجر به افزایش قیمت گندم شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Shops are no longer allowed to push up their prices whenever they want.
[ترجمه گوگل]مغازه ها دیگر اجازه ندارند هر زمان که بخواهند قیمت های خود را بالا ببرند
[ترجمه ترگمان]هر زمان که بخواهند فروشگاه ها مجاز به بالا بردن قیمت خود نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The increase in demand for borrowing will push up rates.
[ترجمه گوگل]افزایش تقاضا برای استقراض باعث افزایش نرخ خواهد شد
[ترجمه ترگمان]افزایش تقاضا برای استقراض، نرخ را افزایش خواهد داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Telegraph poles push up into the living quarters protecting folk from the fickle rising seas.
[ترجمه گوگل]تیرهای تلگراف به سمت محل زندگی بالا می روند و از مردم در برابر دریاهای بی ثبات محافظت می کنند
[ترجمه ترگمان]تیره ای تلگراف به مقر زنده از مردم که از دریاهای دمدمی rising محافظت می کنند بالا می روند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Push up all in-between needles on the back bed.
[ترجمه گوگل]تمام سوزن‌های میانی روی تخت پشتی را فشار دهید
[ترجمه ترگمان] بین سوزن ها رو تخت پشتی فشار بده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Handle down. Push up all in-between needles on the front bed.
[ترجمه گوگل]رسیدگی کنید تمام سوزن های بین روی تخت جلویی را فشار دهید
[ترجمه ترگمان] حل شد بین سوزن ها رو تخت جلویی فشار بده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Knit three rows, * push up needles marked X on the back bed, knit one row.
[ترجمه گوگل]سه رج ببافید، * سوزن ها را با علامت X روی تخت پشتی فشار دهید، یک رج ببافید
[ترجمه ترگمان]در سه ردیف، * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Headstones, obituary notices and catering can push up bills sharply.
[ترجمه گوگل]سنگ قبرها، آگهی های ترحیم و پذیرایی می توانند صورت حساب ها را به شدت افزایش دهند
[ترجمه ترگمان]آگهی ترحیم، آگهی ترحیم و تهیه غذا می تواند اسکناس ها را به سرعت بالا بگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Gardener, for the big push up the middle on defense?
[ترجمه گوگل]باغبان، برای فشار بزرگ تا وسط دفاع؟
[ترجمه ترگمان]باغبان، برای دفاع از وسط دفاع؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. And as we all know, bids push up share prices.
[ترجمه گوگل]و همانطور که همه می دانیم، پیشنهادات قیمت سهام را بالا می برد
[ترجمه ترگمان]و همانطور که همه ما می دانیم، پیشنهادها قیمت سهام را بالا می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Keep both legs taut and straight and gently push up with both arms.
[ترجمه گوگل]هر دو پا را کشیده و صاف نگه دارید و به آرامی با هر دو دست به سمت بالا فشار دهید
[ترجمه ترگمان]هر دو پاها را محکم و محکم نگه دارید و به آرامی با هر دو دست فشار دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. On such capital-intensive projects, any over-runs can rapidly push up the overall costings.
[ترجمه گوگل]در چنین پروژه های سرمایه بر، هر بیش از حد اجرا می تواند به سرعت هزینه های کلی را بالا ببرد
[ترجمه ترگمان]در چنین پروژه هایی که سرمایه زیادی دارند، هر کدام از این پروژه ها می توانند به سرعت کل سیستم را فشار دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Push up needles for full needle rib.
[ترجمه گوگل]سوزن ها را به سمت بالا فشار دهید تا دنده سوزن کامل شود
[ترجمه ترگمان]سوزن سرنگ را با دنده پر سرنگ فشار بده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. But lower mortgage rates for everyone else just push up the price of homes.
[ترجمه گوگل]اما نرخ های پایین تر وام مسکن برای بقیه فقط قیمت خانه ها را بالا می برد
[ترجمه ترگمان]اما نرخ های رهن کم تر برای هر کس دیگری باعث بالا رفتن قیمت خانه ها می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Push up 60 needles on both beds and cast on over all needles.
[ترجمه گوگل]60 سوزن را روی هر دو تخت فشار دهید و روی همه سوزن ها بیندازید
[ترجمه ترگمان]۶۰ سوزن را روی هر دو تخت خواب فشار دهید و روی تمام سوزن ها اعمال کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Hand conditioning: knuckle push-ups, taking care to keep the body straight.
[ترجمه گوگل]تهویه دست: فشار دادن بند انگشت، مراقبت از صاف نگه داشتن بدن
[ترجمه ترگمان]شرط بستن با دست: فشار بالا، گرفتن مراقبت برای نگه داشتن بدن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Then it was double time to the mess hall, and chin-ups and push-ups outside.
[ترجمه گوگل]بعد از آن زمان دوبرابر رسیدن به سالن غذاخوری و چانه‌آپ‌ها و هل‌آپ‌های بیرون بود
[ترجمه ترگمان]بعد نوبت به سالن شلوغ رسید و چانه و ups بیرون آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. Then he did exercises he had learned in the Armystraddle jumps, deep knee bends, sit-ups and push-up.
[ترجمه گوگل]سپس تمریناتی را انجام داد که در پرش های Armystraddle، خم شدن عمیق زانو، دراز و نشست و فشار بالا آموخته بود
[ترجمه ترگمان]سپس او تمرین هایی را انجام داد که در پرش ارتفاع، خم زانو، خم نشستن و بالا بردن زانو یاد گرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. Sometimes his thinking failed altogether and he found himself doing push-ups instead.
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات تفکر او به کلی شکست می خورد و در عوض خود را در حال انجام تمرینات فشاری می دید
[ترجمه ترگمان]گاهی به فکر فرو می رفت و او خودش را پیدا می کرد که به جای آن شنا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. It is followed by traditional push-ups.
[ترجمه گوگل]پس از آن فشارهای سنتی انجام می شود
[ترجمه ترگمان]این روش با فشار push سنتی دنبال می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. I would start shaving regularly, taking fruit salts in the morning, and doing push-ups before breakfast; no naps.
[ترجمه گوگل]من مرتباً اصلاح می‌کردم، صبح‌ها نمک‌های میوه می‌خوردم، و قبل از صبحانه تمرینات فشاری انجام می‌دادم بدون چرت زدن
[ترجمه ترگمان]من خودم را مرتب اصلاح می کردم و قبل از صبحانه نمک های میوه مصرف می کردم و قبل از صبحانه شنا می کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

22. With that mind-set, everything else becomes secondary to the ability to deliver the next quarterly earnings push-up.
[ترجمه گوگل]با این طرز فکر، هر چیز دیگری برای توانایی ارائه سود سه ماهه بعدی در درجه دوم اهمیت قرار می گیرد
[ترجمه ترگمان]با توجه به آن مجموعه ذهنی، همه چیز دیگر به توان ثانویه به توانایی ارائه فشار نسبی سه ماهه بعدی تبدیل می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

23. A beginner starts with about 25 push-ups and then gradually over the following months builds the count up to 100.
[ترجمه گوگل]یک مبتدی با حدود 25 بار فشار دادن شروع می کند و سپس به تدریج در ماه های بعد تعداد را تا 100 می رساند
[ترجمه ترگمان]یک مبتدی با حدود ۲۵ بار حرکت آغاز می کند و سپس به تدریج طی ماه های بعد تعداد آن ها به ۱۰۰ می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

24. Even the opening titles rolled over some naked panting, which merely turned out to be Levin doing his morning push-ups.
[ترجمه گوگل]حتی عناوین آغازین بر روی کمی نفس نفس زدن برهنه می چرخیدند، که فقط معلوم شد لوین در حال انجام فشارهای صبحگاهی خود است
[ترجمه ترگمان]حتی the که تازه شروع به نفس کشیدن کرده بودند، نفس نفس زنان به راه افتاد، که صرفا به له وین تبدیل شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

25. Start in pushup position, but with your shins on a Swiss ball.
[ترجمه غلامرضا ثمری] با وضعیت شنا ( سوئدی ) شروع کنید , ولی پاهاتون روی یک توپ سوئیسی باشه.
|
[ترجمه گوگل]در وضعیت فشاری شروع کنید، اما ساق پا روی یک توپ سوئیسی
[ترجمه ترگمان]در موقعیت pushup شروع کنید، اما با پای خود در یک مجلس رقص سوئیسی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

26. The opposite of a pushup list.
[ترجمه گوگل]برعکس لیست پوش آپ
[ترجمه ترگمان]نقطه مقابل یک لیست pushup
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

27. Do challenges, like races or pushup or pullup challenges.
[ترجمه گوگل]چالش‌هایی را انجام دهید، مانند مسابقه‌ها یا چالش‌های فشاری یا کششی
[ترجمه ترگمان]چالش های مانند مسابقات اسب دوانی یا pushup یا چالش های pullup را به چالش بکشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

28. Pushup list: A list of items that each additional item stored is placed at the end of the list.
[ترجمه گوگل]لیست Pushup: لیستی از مواردی که هر آیتم اضافی ذخیره شده در انتهای لیست قرار می گیرد
[ترجمه ترگمان]فهرست Pushup: فهرست اقلامی که هر یک از اقلام اضافی ذخیره شده در انتهای لیست قرار داده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

29. When you reach the floor assume pushup position to the starting point.
[ترجمه گوگل]هنگامی که به زمین رسیدید، موقعیت فشار را تا نقطه شروع در نظر بگیرید
[ترجمه ترگمان]زمانی که به زمین می رسید، موقعیت pushup را به نقطه شروع در نظر بگیرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

30. How do you feel about a pushup bra?
[ترجمه گوگل]نظر شما در مورد سوتین پوش آپ چیست؟
[ترجمه ترگمان]چه حسی در مورد سینه بالا رفتن داری؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• apply force in an upward direction, thrust
a push-up is the same as a press-up; used in american english.
exercise in which one rests on the belly and lifts the body by straightening the arms

پیشنهاد کاربران

Pushups and resistance training
تمرینات فشاری ومقاومتی
a physical exercise in which you lie flat with your face towards the floor and try to push up your body with your arms while keeping your legs and your back straight
شنای سوئدی یا شنو در ورزش باستانی، یکی از حرکات ورزشی ساده و بدون نیاز به ابزار است که با دراز کشیدن به صورت دمر و استفاده از قدرت دست ها و بازوها برای بالا و پایین بردن بدن انجام می گیرد.
...
[مشاهده متن کامل]

push up
Push - up bra :
Push - up bras are designed to fetishize the breasts and turn them into sex objects, squeezing them together to create the appearance of a buttocks, which is a sexual signal to attract men. Call it “butt breasts”. In a culture where breasts are hyper - sexualized, pushing them together gets attention, stares, and suggests that the wearer is trying to attract a mate.
...
[مشاهده متن کامل]

فشار آوردن
بارفیکس
کششی بالا
شنا ( در ورزش )
افزایش دادن ( مخصوصا در مورد قیمت کالا یا خدمات )
Any shortage could push up prices
حرکات شنا سوئدی و اقسامش
بارفیکس رفتن
واحد سنگی یا یک واحد زمینشناسی که بین دوگسل رانده با شیب مخالف هم به سمت بالا حرکت کرده باشد . همچنین در گسل های امتداد لغز راست پله راست گرد و گسل های چپ پله چپ گرد ظاهر می شود.
واحد زمینشناسی که بین دو گسل رانده واگرا ( دارای شیب مخالف هم ) به سمت بالا حرکت کرده باشد
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس