پیشنهادهای Mh (٤٢٧)
انشالا، به امید خدا God willing, it won t end up being done in vain انشالا، بیهوده انجام نمیشه ( بیهوده به ثمر نمیشینه )
دروغ, گفتن But we do know we ve been lied to اما می دونیم که بهمون دروغ گفتن!
Talk back=give someone lip با گستاخی جواب دادن، حاضر جوابی کردن، دهن به دهن شدن I can t believe he talked back to me after i helped him=I can t beli ...
اظهار نظر کاملا رک و بی پرده که معمولا حالت انتقادی داره Don t you dare give me lip soldier!! The colonel will give you a piece of his mind now برام ...
میشه گفت، به نحوی، یه جورایی We are at a crossroads, so to speak, where everybody can t help but wonder: what next?where do we go from here یه جورا ...
Take this lying down یعنی چیزی ناخوشایند با غیرمنصفانه را بدون مقاومت و شکوه شکایت پذیرفتن و نادیده گرفتن و اعتراضی نکردن. ( خم به ابرو نیاوردن ) I ...
Stick your heads in دخالت کردن در موضوعی، به طور غیررسمی وارد مکانی یا بحثی شدن Feel free to STICK YOUR HEADS IN if you want to see what we re workin ...
در بعضی جملات به معنی لورفتن و ریختن نیروهای دشمن هستش. And please, be careful, we could easily have the whole base on us لطفا، مواظب باشید، به راحت ...
چقدر فن رنگین کمونی داریم اینجا خبر نداشتیم. الان مثلا خیلی آدم های خوبی هستین؟!
Get around این واژه معانی مثل دور زدن، سفر کردن، اینور آنور رفتن، رفت و آمد کردن می ده. Get around to فرصت انجام کاری رو پیدا کردن، وقت کردن I see y ...
از موضوعی اطلاع داشتن، در جریان چیزی بودن. A: these people are from the other cities, aren t they?!!!they come here. . . Come looking for us, come f ...
We ve had just about enough of your whining, you old fart به اندازه ی کافی ناله هاتو تحمل کردیم، پیر خرفت!
۱ - بیشتر ۲ - دورتر ( farther ) 3 - به علاوه، تازه ( in addition too=as an extra=for good measure ) Feels like the further south we go, the more be ...
چطوره که؟ چطوریاس؟ چرا؟ ?Hey, how come we never talked about this stuff هی، چطوریاس که اصلا درباره این موضوع صحبت نکردیم؟
شوت بودن، رو روال نبودن، گیج و منگ بودن. البته به صورت out of one s mind هم میگن. Hey, is mel ok? She s seemed out of it these past few days هی، مل ...
آدم پخته و کاربلد که معمولا سنش بالاست. Don t push your luck old timer, they aren t people; they are a bunch of spies sent here ریسک نکن پیر با سابق ...
Rip a new one این اصطلاح وقتی به کار برده میشه که کسی مورد انتقاد شدیدقرار بگیره وحسابی سرزنش بشه The boss really ripped a new one into him for being ...
حقه و کلک زدن، کلک سوار کردن She did a number on him by pretending to be someone else او با تظاهر کردن به اینکه شخص دیگه ای هستش، فریبش داد ( کلک سو ...
زنده ماندن There s just no way anything can live up here but monsters امکان نداره هیچ چیزی جز هیولا اینجا زنده بمونه!
خلاصه/مختصر کردن، رئوس مطالب را شرح دادن، به طور مختصر شرح دادن The purpose of this report is to sketch out the government s plan هدف از این گزارش ار ...
فایدش چیه؟ چه فایده؟ ?But what good are these fantasies in a silent world اما چه فایده که این خیال پردازی ها در یک دنیای ساکته؟ ( منظورش اینه در دنیا ...
Speaking of which= by the way راستی، حالا که حرفش شد You will be better my friend. A few more scars, and you will be completely irresistable to any w ...
به خطر انداختن I m not sure what could possibly be worth endangering themselves for like this? مطمئن نیستم که چه چیزی ممکنه ارزش این رو داشته باشه که ...
مریض شدن، به مرضی دچار شدن We can t afford to have our best soldiers taking unnecessary risks! What will we do if all the soldiers come down with rad ...
Accomplish=notch==compass نایل شدن، نائل آمدن، رسیدن به، کسب کردن، به دست آوردن He accomplished ( notched=compassed ) his goal او به هدفش نائل آمد.
1 - to be capable or able to do sth از پس کاری براومدن ?Example: are you up to this match از پس این مسابقه بر میای؟ 2 - to be involved in or engaged ...
1 - متناقض، ضد و نقیض The accused man s cintradictory statements اظهارات ضد و نقیض مرد متهم. ۲ - مخالفت، مخالف !!A: i won t do it you bastards B: t ...
سکونتگاه، اقامتگاه I would like to request that my people are provided with temporary quarters and supplies, as there are women and children among us ...
شب زنده داری کردن، شب بیدار ماندن و حسابی درس خواندن A: Do you know what to say to the dissatisfied customers B: oh, get off my case! I pulled an all ...
یهویی به خواب رفتن You will fall asleep and get your throat cut on the next day you get guard duty after trying to sleep there بعد از اینکه اونجا بخو ...
Dissolve=undergo=seize=consume==overtake دستخوش چیزی شدن، دیدن ( سختی، درد، رنج و. . . ) ، غرق شدن ( در سختی و رنج و محنت ) ، فرا گرفتن، سر تا سر وجو ...
Consistent=coherent=harmonious=homogeneous سازگار، یکجور، همانند، متوازن، یکپارچه، منسجم، همبسته، وابسته، پیوسته
در نظر قبلیم به اشتباه گفتم که مترادف snag میسه hang on. در حالی که hang up درسته!
( به چیز تیز ) گیر کردن یا گرفتن، پاره شدن There was a rusty pole and my shirt got snagged on it یک میله ی زنگ زده بود که لباسم بهش گیر کرد و پاره شد ...
Designate=appoint=intend=tab=assign اختصاص دادن، تخصیص دادن، در نظر گرفتن، کنار گذاشتن، انتخاب کردن، برگزیدن، گماشتن، محول کردن، سپردن، منصوب کردن ال ...
Succession=sequence=consecution=series توالی، تسلسل، سلسله، زنجیره، رشته، ترتیب
Successive=continuous=sequential=sequent=consecutive متوالی، پی در پی، پیاپی، پشت سر هم، بی وقفه، سلسله وار، مسلسل، زنجیره وار Three successive ( con ...
بی همتا، تک، رو دستش نیست Those gems are one of a kind! Worth a fortune, i reckon اون الماس ها رو دستشون نیست! حدس می زنم ارزش خیلی زیادی داشته باشن.
به شدت تنبیه کردن/ کتک زدن !Now go and give those insolent kids what for حالا برو و به حساب اون بچه های تخس برس!
Krest was spot on with his estimate of the trader s arrival. The traders are in the port. Soldiers have it surrounded and are ready to strike. I need ...
کارمون زاره، کارش ساختست. Simon, the bridge IS DONE FOR. . . The fanatics have taken it over. i was prepared to give them a quarter of the cargo, bu ...
به جان هم افتادن What i didn t expect is that our own neighborhood would turn on each other چیزی که انتظارش رو نداشتم اینه که همسایگانمون به جون همد ...
Overtake=consume=seize مستولی شدن، سرتاسر وجود کسی را فراگرفتن، چیره شدن، تصرف کردن، به دل برات شدن
پیرهن یقه باز You know how josh and i met? Josh sat in the back of the class, i sat in the front. We didn t even know each other existed! One day the ...
به صورت های زاویه دار که اکثرا به واسطه ی عمل های جراحی صورت می گیره میگن که اخیرا زیاد هم شده!!
Disparate=distinct=dissimilar=dissonant=inharmonious جدا، مجزا، گسسته، مستقل، متفاوت، مختلف، ناسازگار، متمایز، ناجور، ناهمگن، ناهمسان، ناهمانند
پاییدن، تحت مراقبت ( نظر ) قرار دادن، مواظب بودن Duke is on a mission in that area, he s keeping tabs on the bridge دوک تو اون منطقه در ماموریته، اون ...
Tab=assign=intend اختصاص دادن، درنظر گرفتن، تخصیص دادن، برگزیدن، انتخاب کردن، محول کردن، گماشتن، سپردن He has been tabbed ( assigned=intended ) for t ...
تبدیل کردن/شدن The ores are made into weapons of mass destruction سنگ معدن ها به سلاح های کشتار جمعی تبدیل می شوند ( از سنگ معدن ها سلاح های کشتار جم ...
قراره Stepan, did you ever try using your head? Do you know where we are going? What we are gonna face on the way there? استفان، تا حالا سعی کردی ...