پیشنهادهای Mh (٣١٦)
جوش زدن When i m distressed, i always break out in a rash وقتی دلواپس می شم ( استرس می گیرم ) همیشه جوش می زنم
To have a problem with به مشکلی برخوردن We ve hit a bit of a snag, things are worse than i accounted for
دیری نپایید، طولی نکشید
Ascribe=assign=attribute=accredit=impute نسبت دادن، وابسته دانستن، منتسب کردن، منسوب کردن
Prick tease an offensive word for a woman who tries to make a man sexually excited but does not intend to have sex with him These uncouth youth girls ...
وقتی یه مدت نسبتا طولانی کسی شما رو ندیده این عبارت استفاده می شه. کم پیدایی احوالت چطوره اوضاع چطوره How have you been?everyone was starting to mis ...
Witty yet gritty این اصطلاح وقتی به کار برده می شه که مثلا یه برنامه تلوزیونی هست که طنز هستش، اما واقعیات دردناک زندگی روهم توش گنجونده که به مراتب ...
دق دل, نا امیدی، یاس، سرخوردگی، درماندگی، استیصال. He vented his frustration on her wife and kids او دق دلش را سر همسر وبچه هایش خالی کرد.
عالی، بهترین، برترین، فوق العاده یک واژه ای هم هست که از ترکیب superlatives و galore ساخته شده. Galore هم میشه فراوان و به وفور. Superlatives gal ...
معنی های خیلی گسترده ای داره: عامیانه ترین معانیش: بلند کردن، برداشتن، جمع کردن، چیدن، برگزیدن، انتخاب کردن وهمین طور وسیله ی برداشتن و تمیز کردن ( م ...
To criticise ( a person or thing ) in a very detailed and usually unkind way You can expect political analysts to pick apart the governor's speech ...
فحش به لزبین های کریه تو scarface هم زیاد این کلمه رو میگن: put your fingers in dykes اگه تو هم ضد lgbt هستی لایک کن!
فحش به لزبین های گوگولی
اصطلاح توهین آمیز که برای جماعت اقلیت رنگین کمونی استفاده میشه
بسیار احساساتی کردن/شدن As a father, seeing her in such a wretched condition hit me right in the parental feelings به عنوان یک پدر، دیدن او در چنین و ...
You ain t supposed to be here تو نباید اینجا باشی. بیشتر وقتی یکی وارد محدوده ای ( مثل ملک یا زمین یا هرجایی که متعلق به شخص یا سازمانی هستش ) میشه ...
Reserved=reticent==modest خویشتن دار، کم حرف، محجوب، خودنگهدار، با وقار، سنگین، She was so reserved, even to the point not holding out her hand for ...
Reserved=reticent=keeping quiet متین، فروتن، خوددار، کم حرف، محجوب She was so reserved, even to the point not holding out her hand to shake with him ...
معانی مختلفی داره: 1. :To remove something completely ( Pick clean the bones of the kitchen ) this means to remove all the meat from the bones, le ...
Hold out for is an idiomatic expression that means to wait for something better or to refuse to accept less than what one wants or expects. It often ...
Insist=persist=press=importune==persevere=hold out for پافشاری کردن، اصرار کردن، سماجت کردن، جسارت داشتن البته قضیه hold out for کمی فرق داره که توضی ...
You ain t supposed to be here نباید اینجا باشی. ( معمولا وقتی کسی وارد مکانی یا محدوده ی ملکی میشه اینو بهش میگن، یعنی یه جور قانون هستش، که مترادفش ...
Continue to live through hardship or adversity Hold out=hold on=hang on=endure=last=hold up=survive یکی از معانی متعددش تسلیم نشدن، ادامه دادن، دوام ...
Protruding=prominent=stick out برجسته، ورقلمیده، بیرون زده
یکی از معانی متعددش: به دست آوردن، کسب کردن، بیرون کشیدن اطلاعات یا چیزی از کسی یا چیزی. took three days, but i finally got something out of that c ...
کاربردcould have pp برای بیان چیزی یا کاری که توانایی یا فرصت انجام دادن آن رودر گذشته داشتیم، چلی انجام ندادیم: I could have stayed up late, but i d ...
فهمیدن، چیزی از تو مطلبی در آوردن، نظر کسی را در ابطه با چیزی یا کسی جویا شدن !?What do you make of this massage نظرت در رابطه با این پیام چیه؟! در ...
Slack=neglect=procrastinate قصور/مسامحه/سستی/تنبلی/غفلت/فروگذاری/بی توجهی کردن They slacked ( neglected=procrastinated ) so much that the constructio ...
Encomapss=involve=embrace=comprise=entail=consist of=contain=comprehend=incorporat شامل بودن، حاوی بودن، دربرداشتن، دارا بودن، متشکل بودن از، فراگرفت ...
در جمله قبلم یه اشتباهی داشتم Anyone would have lost their supper, if they had seen something like that بنده در جمله ی قبلیم گفتم if they had saw که ...
If i had been in that situation, i wouldn t even have gotten out of car اگه تو اون موقعیت بودم، حتی از ماشین پیاده نمی شدم. Anyone would have lost ...
۱ - استثمار کردن، سواستفاده کردن، بهره کشی کردن، بهره گیری کردن در حالت اسم هم معانی استثمار، بهره کشی، سواستفاده، بهره برداری و بهره گیری رو می ده. ...
چرب زبانی کردن، به واسطه چرب زبانی و خر کردن رازی یا چیزی رواز کسی در کشیدن. از این جهت تقریبا با elicit مترادفه که اون هم به معنای درکشیدن و باعث آ ...
تصاعدی، نمایی As technology advanced at an ( ( ecponential ) ) pace, so too did prosperity. . . and ultimately conflict. Before long, the entire worl ...
Tangle=entangle=embroil=involve=enmesh گرفتار کردن/شدن، درگیر کردن/شدن، دچار شدن، نابسامان شدن، مغشوش/آشفته/درهم برهم شدن. At that time our country ...
Level=wipe out با خاک یکسان کردن، ویران کردن Volcanic eruptions leveled cities فوران های آتشفشانی شهرها را با خاک یکسان کرد.
Exponent=proponent=advocate مبلغ، مروج، طرفدار، حامی Exponent=stereotype نمونه The stereotype of a teacher The exponent of a teacher نمونه ( بارز ) ...
۱ - خلاصه، مختصر، رئوس مطالب، شرح کلی Run down Abstract Summary Brief Sketch Outline Conspectus Abbreviation ۲ - مخروبه، خرابه، ویرانه، درب و داغان، ...
Come back to senses=هوشیار شدن، به هوش آمدن، حواس خود را بازیافتن When i came back to senses, i realized i d gotten next to no work done here وقتی هو ...
کنار گذاشتن، گذاشتن They put down their weapons passively and surrendered سلاح های خود را مطیعانه ( از روی تسلیم ) کنار کذاشتند وتسلیم شدند. توهین ...
یه جورایی، تقریبا My girlfriend is still kinda torn up from being dumped دوست دخترم از اینکه ترکش کردم هنوز یه جورایی ناراحته
ناراحت، آشفته و پریشان My boyfriend is still kinda torn up from being dumped دوست پسرم هنوز سر اینکه ولش کردم دلسرده.
قصد انجام کاری رو داشتن، برنامه داشتن ( going to ) ?So how are we planning on breakng into that lodge خب چطوری قراره وارد اون خونه بشیم؟ ?So how are ...
وارد شدن به مکانی بدون اجازه ( با شکستن قفل، شیشه یا. . . ) ?So how we are planning on breaking in to the lodge خب چطوری قراره داخل خونه بشیم؟! ( در ...
جمع شدن دور هم، گرد آمدی You know, it s strang feeling getting everyone together on the anniversary می دونی، حس عجیبیه جمع شدن همه در مراسم سالگرد.
در ادامه ی جوبه ی قبلیم بگم که همون جمله رو اینجوری هم می شه بیانش کرد The drunken man was staggering and took a tumble مرد مست تلو تلو می خورد و سقو ...
افت کردن، نزول کردن سقوط کردن Recently stock prices have taken a tumble اخیرا قیمت سهام افت کرده است. The drunken man was staggering and stumbled ov ...
At the mercy of= at someone s mercy unable to do anything to protect yourself from someone or something تحت سلطه ی چیزی بودن، تحت سلطه ی، زیر یوغ اسا ...
گیر کردن He might ( could ) have got stuck in traffic شاید تو ترافیک گیر کرده
بازداشت کردن، توقیف کردن The strapping military guard come to take me into custody سرباز ارتشی قدرتمند می خواد منو بازداشت کنه.