تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

We ve had just about enough of your whining, you old fart به اندازه ی کافی ناله هاتو تحمل کردیم، پیر خرفت!

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

۱ - بیشتر ۲ - دورتر ( farther ) 3 - به علاوه، تازه ( in addition too=as an extra=for good measure ) Feels like the further south we go, the more be ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

چطوره که؟ چطوریاس؟ چرا؟ ?Hey, how come we never talked about this stuff هی، چطوریاس که اصلا درباره این موضوع صحبت نکردیم؟

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

شوت بودن، رو روال نبودن، گیج و منگ بودن. البته به صورت out of one s mind هم میگن. Hey, is mel ok? She s seemed out of it these past few days هی، مل ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

آدم پخته و کاربلد که معمولا سنش بالاست. Don t push your luck old timer, they aren t people; they are a bunch of spies sent here ریسک نکن پیر با سابق ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
١

Rip a new one این اصطلاح وقتی به کار برده میشه که کسی مورد انتقاد شدیدقرار بگیره وحسابی سرزنش بشه The boss really ripped a new one into him for being ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

حقه و کلک زدن، کلک سوار کردن She did a number on him by pretending to be someone else او با تظاهر کردن به اینکه شخص دیگه ای هستش، فریبش داد ( کلک سو ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

زنده ماندن There s just no way anything can live up here but monsters امکان نداره هیچ چیزی جز هیولا اینجا زنده بمونه!

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

خلاصه/مختصر کردن، رئوس مطالب را شرح دادن، به طور مختصر شرح دادن The purpose of this report is to sketch out the government s plan هدف از این گزارش ار ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

فایدش چیه؟ چه فایده؟ ?But what good are these fantasies in a silent world اما چه فایده که این خیال پردازی ها در یک دنیای ساکته؟ ( منظورش اینه در دنیا ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

Speaking of which= by the way راستی، حالا که حرفش شد You will be better my friend. A few more scars, and you will be completely irresistable to any w ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

به خطر انداختن I m not sure what could possibly be worth endangering themselves for like this? مطمئن نیستم که چه چیزی ممکنه ارزش این رو داشته باشه که ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
١

مریض شدن، به مرضی دچار شدن We can t afford to have our best soldiers taking unnecessary risks! What will we do if all the soldiers come down with rad ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

Accomplish=notch==compass نایل شدن، نائل آمدن، رسیدن به، کسب کردن، به دست آوردن He accomplished ( notched=compassed ) his goal او به هدفش نائل آمد.

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

1 - to be capable or able to do sth از پس کاری براومدن ?Example: are you up to this match از پس این مسابقه بر میای؟ 2 - to be involved in or engaged ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

1 - متناقض، ضد و نقیض The accused man s cintradictory statements اظهارات ضد و نقیض مرد متهم. ۲ - مخالفت، مخالف !!A: i won t do it you bastards B: t ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

سکونتگاه، اقامتگاه I would like to request that my people are provided with temporary quarters and supplies, as there are women and children among us ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

شب زنده داری کردن، شب بیدار ماندن و حسابی درس خواندن A: Do you know what to say to the dissatisfied customers B: oh, get off my case! I pulled an all ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

یهویی به خواب رفتن You will fall asleep and get your throat cut on the next day you get guard duty after trying to sleep there بعد از اینکه اونجا بخو ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

Dissolve=undergo=seize=consume==overtake دستخوش چیزی شدن، دیدن ( سختی، درد، رنج و. . . ) ، غرق شدن ( در سختی و رنج و محنت ) ، فرا گرفتن، سر تا سر وجو ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

Consistent=coherent=harmonious=homogeneous سازگار، یکجور، همانند، متوازن، یکپارچه، منسجم، همبسته، وابسته، پیوسته

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

در نظر قبلیم به اشتباه گفتم که مترادف snag میسه hang on. در حالی که hang up درسته!

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

( به چیز تیز ) گیر کردن یا گرفتن، پاره شدن There was a rusty pole and my shirt got snagged on it یک میله ی زنگ زده بود که لباسم بهش گیر کرد و پاره شد ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
١

Designate=appoint=intend=tab=assign اختصاص دادن، تخصیص دادن، در نظر گرفتن، کنار گذاشتن، انتخاب کردن، برگزیدن، گماشتن، محول کردن، سپردن، منصوب کردن ال ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

Succession=sequence=consecution=series توالی، تسلسل، سلسله، زنجیره، رشته، ترتیب

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

Successive=continuous=sequential=sequent=consecutive متوالی، پی در پی، پیاپی، پشت سر هم، بی وقفه، سلسله وار، مسلسل، زنجیره وار Three successive ( con ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

بی همتا، تک، رو دستش نیست Those gems are one of a kind! Worth a fortune, i reckon اون الماس ها رو دستشون نیست! حدس می زنم ارزش خیلی زیادی داشته باشن.

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

به شدت تنبیه کردن/ کتک زدن !Now go and give those insolent kids what for حالا برو و به حساب اون بچه های تخس برس!

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

Krest was spot on with his estimate of the trader s arrival. The traders are in the port. Soldiers have it surrounded and are ready to strike. I need ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

کارمون زاره، کارش ساختست. Simon, the bridge IS DONE FOR. . . The fanatics have taken it over. i was prepared to give them a quarter of the cargo, bu ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

به جان هم افتادن What i didn t expect is that our own neighborhood would turn on each other چیزی که انتظارش رو نداشتم اینه که همسایگانمون به جون همد ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

Overtake=consume=seize مستولی شدن، سرتاسر وجود کسی را فراگرفتن، چیره شدن، تصرف کردن، به دل برات شدن

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

پیرهن یقه باز You know how josh and i met? Josh sat in the back of the class, i sat in the front. We didn t even know each other existed! One day the ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

به صورت های زاویه دار که اکثرا به واسطه ی عمل های جراحی صورت می گیره میگن که اخیرا زیاد هم شده!!

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

Disparate=distinct=dissimilar=dissonant=inharmonious جدا، مجزا، گسسته، مستقل، متفاوت، مختلف، ناسازگار، متمایز، ناجور، ناهمگن، ناهمسان، ناهمانند

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

پاییدن، تحت مراقبت ( نظر ) قرار دادن، مواظب بودن Duke is on a mission in that area, he s keeping tabs on the bridge دوک تو اون منطقه در ماموریته، اون ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

Tab=assign=intend اختصاص دادن، درنظر گرفتن، تخصیص دادن، برگزیدن، انتخاب کردن، محول کردن، گماشتن، سپردن He has been tabbed ( assigned=intended ) for t ...

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

تبدیل کردن/شدن The ores are made into weapons of mass destruction سنگ معدن ها به سلاح های کشتار جمعی تبدیل می شوند ( از سنگ معدن ها سلاح های کشتار جم ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

قراره Stepan, did you ever try using your head? Do you know where we are going? What we are gonna face on the way there? استفان، تا حالا سعی کردی ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

از پس انجام کار برآمدن، انجام دادن Since you ve arrived i ve been thinking of this little plan i had, but never had a chance to pull off alone از وقت ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به شخصه There used to be a military stockpile of some kind . here. For one i didn t go inside قبلنا یه جور انبار نظامی اینجا بود. به شخصه خودم داخلش ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

احمق فرض کردن، اسکل فرض کردن ?How long have you been taking me for a fool چه مدته که منو خنگ فرض کردی؟

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Rugged=coarse=rough زبر، زمخت، درشت، خراشنده، ناصاف، خشن، پر از پستی و بلندی، غیر دقیق، توفانی، متلاطم. A:So she s a nurse, maybe you should have he ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آغازگر، مخصوصا در روابط وقتی می خواد پای صحبت با کسی رو پیش بکشی و بیشتر آشنا شین. So she s a nurse, maybe you should have her look at your wound? I ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یکی از معانیش: اگر نگوییم. In the original game, the Destroyman cutscenes were one of if not the most memorable in the game در بازی اصلی، میان پرده ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حساسیت داشتن نسبت به چیزی به طوری که فکر و ذهن روکلا مشغول کنه. He s so hung up on this matter این موضوع خیلی فکر و ذهنش رو مشغول کرده.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بیانگر بودن، گویا بودن، نشانه ی . . . بودن، علامت چیزی بودن، مظهر چیزی بودن، گویا بودن، معنی دادن، دلالت داشتم Stand for=express=represent Pardon my ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نمایشی، ظاهر سازی، حقه A:they told me that people were being taken to a nearby station, but i knew it had caved in years ago ?B:did you believe what ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Cave in=surrender=yield=submit=give in=succumb تسلیم شدن، گردن نهادن، تقدیم کردن، تحویل دادن، سپر انداختن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فقط اون افرادی که هانی رو لایک کردن. یعنی انقدر روش ( غ ) ن فکر داریم!!!