تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

اتفاق افتادن، مترادف با happen Some serious shit went down here اتفاق ناجوری اینجا رخ داده

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

صدای شکستن یا صدای بلندچیزی زنگ خطر به صدا در می آید. صدای موسیقی کلاسیک از بلندگوهای مدرسه همچنان به گوش می رسد. درنگ درنگ آهنگین آژیر خطر چنان با ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

At this point, they aren t even music fans; they re just literally obsessed with the idols; a bunch of bts fans to the point of slobber praise

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

بیکار نشستن، دست روی دست گذاشتن There is still a problem, destroying the house will cause some problems and he is unlikely to sit idly by as this hap ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

رسانه خبری He remembers the riots in countries like china, where people killed each other as a result of overcrowding, though none of the ( media out ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

کمبود، فقدان، کمیابی For as long as he can recall, there s been talk of the scarcity of resources تا جایی که به یاد می آورد، همیشه صحبت از کمبود مناب ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
١

برنامه ریزی کردن، کاری را طبق نقشه انجام دادن، دست زدن ( به کاری ) We have to stage a counterattack باید دست به ضد حمله بزنیم. باید ضد حمله بزنیم. ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

Controversial=provocative بحث برانگیز، جنجان برانگیز This terrifying and provocative novel is a timely reminder that words have the power to strip u ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

به موقع، مناسب، بگاه The most eminent zoologist, whose articles claimed the virus was a lie, had an opportune acciden مشهورترین جانورشناسی که در مقال ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

علنا، آشکارا، در انظار مردم He believes in a theory that some people have tried to talk about. But those who have done so {publicly} have been silen ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

ورم، گودی زیر چشم. In the mirror, he sees there are bags under his eyes

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

سازگار شدن، وفق دادن، عادت کردن، سازش یافتن. مترادف با naturalize=habituate==acclimate==accustom She is not adapted to cold water تنظیم وتعدیل کردن، ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

حاشیه نشین، افراد فقیر Immigrants, the marginalized, the poor; they were all persecuted by the rich مهاجران، حاشیه نشینان، فقیران؛ همگی توسط ثروتمندا ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
١

Controversial=provocative بحث برانگیز، جنجان برانگیز This terrifying and provocative novel is a timely reminder that words have the power to strip us ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

بالا گرفتن، به سمت بالا چرخاندن He tilts his head up so the water falls onto his face سرش را رو به بالا می گیرد تا آب روی صورتش بریزد

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

سند و مدرک؛ مترادف با evidence مستند کردن به اثبات رساندن The press documented a case of two unemployed man who had been attacked, dismembered and ba ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

Scour=search=seek=scrounge=rummage جستجو کردن به طور دقیق، زیر و رو کردن He remembers the groups in yellow protective suits that scoured the neighbou ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

تازه کار هم معنی میده. He was very young, just starting out خیلی جوان بود و تازه کار

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

بیانیه ی رسمی دولت Animals could no longer be eaten because they d been infected by a virus that was fatal to humans. That was the ( official line ) ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

Speak ill of=vilify سعایت کردن، بدگویی کردن، غیبت کردن، تهمت زدن

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

مبتلا کردن/شدن، آلوده بودن Animals could no longer be eaten, because they d been infected by a virus that was fatal to humans دیکر حیوانات را نمی شد ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

هرگاه، هرزمان Whenever you hear a man speak of his love for his country, it is a sign that he expects to be paid for it هرگاه می شنوید که انسانی از ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

معمولا با to به معنای در رابطه با موضوعی بحث کردن، موضوعی را موردبحث قرار دادن I would like to speak to this matter دلم می خواهد در رابطه با این موضو ...

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

به معنای نیرو، توان وقدرت است. اصطلاح as might به این معناست که تا حد امکان تلاش شده تا کاری انجام بشه. البته معمولا قبلش کلمه ی struggle میاد: stru ...

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

Wipe mind blank ذهن را کاملا پاک کردن و زدودن After a long day, i just want to meditate and wipe my mind blank بعد از یک روز طولانی، فقط می خوام مدیت ...

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

یکی از معانی متعددش: اهمیت، نفوذ، اثر Weight=consequence=interest=importance A matter of great political weight A matter of great political conseque ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یکی از معانی متعددش: داشتن، دارا بودن The words carry the weight necessary to mould us, to suppress all questioning, he thinks با خود فکر می کند که ک ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

خو گرفتن، عادت کردن Many people have naturalized what the media insist on calling the ( transition ) بسیاری از مردم نسبت به آنچه دولت آن را ( تحول ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بی هوش کردن، ماده ی بی هوشی تزریق کردن He wishes he could anaesthetize himself and live without feeling anything. Act automatically, observe, breathe ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گوش بند، محافظ گوش ( البته اصلش gearing protectors است ) The screams of a pig being skinned could petrify you, but hearing protectors were used and ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

غافلگیر کردن، حیران کردن These thoughts burst in on the night, catch him off guard. When he wakes, his body is covered in a film of sweat because he ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Tell off=scold=rebuke==reprimand==upbraid=criticize سرزنش کردن، نکوهش کردن، ملامت کردن، توبیخ کردن، مواخذه کردن، بازخواست کردن، انتقاد کردن Is it pos ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

می تونه نقش شرطی هم بازی کنه. Who knows, though. . . had you not launched those missiles, you d probably never have climbed that building or receive ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱ - متمرکز شدن روی هدفی، معطوف کردن توجه و تمرکز بر روی کاری. ۲ - مستقیم به طرف هدف پیش رفتن ( مثل موشک و بمب ) When you homed those missiles in o ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فراری مترادف با fugitive Anyway. . . No matter what they think of me, i m no ( deserter ) , and will never become one! I m ready to bear full respons ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رازی را بر ملا کردن، افشا کردن You would have spilled the beans to everyone in the church تو در کلیسا همه چیز را برای همه کس برملا می کردی.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به حق، طبق حق و حقوق This word signifies a legal obligation or entitlement در واقع این لغت نشان دهنده ی یک الزام قانونی یا حق قانونی است که بسته به ج ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Talk out of منصرف کردن، بازداشتن I tried to talk you out of it سعی کردم مانعت بشم ( با صحبت کردن ) They tried to talk me out of buying that expensiv ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تعویض جا با شخصی دیگر، جا عوض کردن By the way, did you come to trade places with me, or ?did you want to just rambling on راستی، اومدی جاتو با من عو ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تلاش کردن، تکاپو کردن، دنبال چیزی رفتن It seems to me, whether it was intended or not, that our commander now has a goal to strive for because of you ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Unless my eyes are going مگر اینکه چشمانم اشتباه می بینند البته عبارت بالا به چند صورت دیگه هم می تونه بیان بشه: Unless my vision s off Unless i m se ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یک ریز درباره چیزی صحبت کردن، مدام درباره چیزی حرف زدن When i d started going on about the sea, about my dream. . . she d stoped sleeping with me fo ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به تدریج از چیزی خوش آمدن، کم کم به چیزی علاقه مند شدن. These little nuts; they kinda grow on you

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

انشالا، به امید خدا God willing, it won t end up being done in vain انشالا، بیهوده انجام نمیشه ( بیهوده به ثمر نمیشینه )

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دروغ, گفتن But we do know we ve been lied to اما می دونیم که بهمون دروغ گفتن!

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Talk back=give someone lip با گستاخی جواب دادن، حاضر جوابی کردن، دهن به دهن شدن I can t believe he talked back to me after i helped him=I can t beli ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اظهار نظر کاملا رک و بی پرده که معمولا حالت انتقادی داره Don t you dare give me lip soldier!! The colonel will give you a piece of his mind now برام ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

میشه گفت، به نحوی، یه جورایی We are at a crossroads, so to speak, where everybody can t help but wonder: what next?where do we go from here یه جورا ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Take this lying down یعنی چیزی ناخوشایند با غیرمنصفانه را بدون مقاومت و شکوه شکایت پذیرفتن و نادیده گرفتن و اعتراضی نکردن. ( خم به ابرو نیاوردن ) I ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Stick your heads in دخالت کردن در موضوعی، به طور غیررسمی وارد مکانی یا بحثی شدن Feel free to STICK YOUR HEADS IN if you want to see what we re workin ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در بعضی جملات به معنی لورفتن و ریختن نیروهای دشمن هستش. And please, be careful, we could easily have the whole base on us لطفا، مواظب باشید، به راحت ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد

چقدر فن رنگین کمونی داریم اینجا خبر نداشتیم. الان مثلا خیلی آدم های خوبی هستین؟!

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

Get around این واژه معانی مثل دور زدن، سفر کردن، اینور آنور رفتن، رفت و آمد کردن می ده. Get around to فرصت انجام کاری رو پیدا کردن، وقت کردن I see y ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

از موضوعی اطلاع داشتن، در جریان چیزی بودن. A: these people are from the other cities, aren t they?!!!they come here. . . Come looking for us, come f ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

We ve had just about enough of your whining, you old fart به اندازه ی کافی ناله هاتو تحمل کردیم، پیر خرفت!

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱ - بیشتر ۲ - دورتر ( farther ) 3 - به علاوه، تازه ( in addition too=as an extra=for good measure ) Feels like the further south we go, the more be ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چطوره که؟ چطوریاس؟ چرا؟ ?Hey, how come we never talked about this stuff هی، چطوریاس که اصلا درباره این موضوع صحبت نکردیم؟

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شوت بودن، رو روال نبودن، گیج و منگ بودن. البته به صورت out of one s mind هم میگن. Hey, is mel ok? She s seemed out of it these past few days هی، مل ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آدم پخته و کاربلد که معمولا سنش بالاست. Don t push your luck old timer, they aren t people; they are a bunch of spies sent here ریسک نکن پیر با سابق ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

Rip a new one این اصطلاح وقتی به کار برده میشه که کسی مورد انتقاد شدیدقرار بگیره وحسابی سرزنش بشه The boss really ripped a new one into him for being ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حقه و کلک زدن، کلک سوار کردن She did a number on him by pretending to be someone else او با تظاهر کردن به اینکه شخص دیگه ای هستش، فریبش داد ( کلک سو ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زنده ماندن There s just no way anything can live up here but monsters امکان نداره هیچ چیزی جز هیولا اینجا زنده بمونه!

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خلاصه/مختصر کردن، رئوس مطالب را شرح دادن، به طور مختصر شرح دادن The purpose of this report is to sketch out the government s plan هدف از این گزارش ار ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فایدش چیه؟ چه فایده؟ ?But what good are these fantasies in a silent world اما چه فایده که این خیال پردازی ها در یک دنیای ساکته؟ ( منظورش اینه در دنیا ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

Speaking of which= by the way راستی، حالا که حرفش شد You will be better my friend. A few more scars, and you will be completely irresistable to any w ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به خطر انداختن I m not sure what could possibly be worth endangering themselves for like this? مطمئن نیستم که چه چیزی ممکنه ارزش این رو داشته باشه که ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

مریض شدن، به مرضی دچار شدن We can t afford to have our best soldiers taking unnecessary risks! What will we do if all the soldiers come down with rad ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

Accomplish=notch==compass نایل شدن، نائل آمدن، رسیدن به، کسب کردن، به دست آوردن He accomplished ( notched=compassed ) his goal او به هدفش نائل آمد.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1 - to be capable or able to do sth از پس کاری براومدن ?Example: are you up to this match از پس این مسابقه بر میای؟ 2 - to be involved in or engaged ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1 - متناقض، ضد و نقیض The accused man s cintradictory statements اظهارات ضد و نقیض مرد متهم. ۲ - مخالفت، مخالف !!A: i won t do it you bastards B: t ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سکونتگاه، اقامتگاه I would like to request that my people are provided with temporary quarters and supplies, as there are women and children among us ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شب زنده داری کردن، شب بیدار ماندن و حسابی درس خواندن A: Do you know what to say to the dissatisfied customers B: oh, get off my case! I pulled an all ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یهویی به خواب رفتن You will fall asleep and get your throat cut on the next day you get guard duty after trying to sleep there بعد از اینکه اونجا بخو ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Dissolve=undergo=seize=consume==overtake دستخوش چیزی شدن، دیدن ( سختی، درد، رنج و. . . ) ، غرق شدن ( در سختی و رنج و محنت ) ، فرا گرفتن، سر تا سر وجو ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Consistent=coherent=harmonious=homogeneous سازگار، یکجور، همانند، متوازن، یکپارچه، منسجم، همبسته، وابسته، پیوسته

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در نظر قبلیم به اشتباه گفتم که مترادف snag میسه hang on. در حالی که hang up درسته!

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

( به چیز تیز ) گیر کردن یا گرفتن، پاره شدن There was a rusty pole and my shirt got snagged on it یک میله ی زنگ زده بود که لباسم بهش گیر کرد و پاره شد ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

Designate=appoint=intend=tab=assign اختصاص دادن، تخصیص دادن، در نظر گرفتن، کنار گذاشتن، انتخاب کردن، برگزیدن، گماشتن، محول کردن، سپردن، منصوب کردن ال ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Succession=sequence=consecution=series توالی، تسلسل، سلسله، زنجیره، رشته، ترتیب

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

Successive=continuous=sequential=sequent=consecutive متوالی، پی در پی، پیاپی، پشت سر هم، بی وقفه، سلسله وار، مسلسل، زنجیره وار Three successive ( con ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

بی همتا، تک، رو دستش نیست Those gems are one of a kind! Worth a fortune, i reckon اون الماس ها رو دستشون نیست! حدس می زنم ارزش خیلی زیادی داشته باشن.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به شدت تنبیه کردن/ کتک زدن !Now go and give those insolent kids what for حالا برو و به حساب اون بچه های تخس برس!

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Krest was spot on with his estimate of the trader s arrival. The traders are in the port. Soldiers have it surrounded and are ready to strike. I need ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کارمون زاره، کارش ساختست. Simon, the bridge IS DONE FOR. . . The fanatics have taken it over. i was prepared to give them a quarter of the cargo, bu ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به جان هم افتادن What i didn t expect is that our own neighborhood would turn on each other چیزی که انتظارش رو نداشتم اینه که همسایگانمون به جون همد ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

Overtake=consume=seize مستولی شدن، سرتاسر وجود کسی را فراگرفتن، چیره شدن، تصرف کردن، به دل برات شدن

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پیرهن یقه باز You know how josh and i met? Josh sat in the back of the class, i sat in the front. We didn t even know each other existed! One day the ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به صورت های زاویه دار که اکثرا به واسطه ی عمل های جراحی صورت می گیره میگن که اخیرا زیاد هم شده!!

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Disparate=distinct=dissimilar=dissonant=inharmonious جدا، مجزا، گسسته، مستقل، متفاوت، مختلف، ناسازگار، متمایز، ناجور، ناهمگن، ناهمسان، ناهمانند

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پاییدن، تحت مراقبت ( نظر ) قرار دادن، مواظب بودن Duke is on a mission in that area, he s keeping tabs on the bridge دوک تو اون منطقه در ماموریته، اون ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

Tab=assign=intend اختصاص دادن، درنظر گرفتن، تخصیص دادن، برگزیدن، انتخاب کردن، محول کردن، گماشتن، سپردن He has been tabbed ( assigned=intended ) for t ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

تبدیل کردن/شدن The ores are made into weapons of mass destruction سنگ معدن ها به سلاح های کشتار جمعی تبدیل می شوند ( از سنگ معدن ها سلاح های کشتار جم ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٢

قراره Stepan, did you ever try using your head? Do you know where we are going? What we are gonna face on the way there? استفان، تا حالا سعی کردی ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

از پس انجام کار برآمدن، انجام دادن Since you ve arrived i ve been thinking of this little plan i had, but never had a chance to pull off alone از وقت ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به شخصه There used to be a military stockpile of some kind . here. For one i didn t go inside قبلنا یه جور انبار نظامی اینجا بود. به شخصه خودم داخلش ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

احمق فرض کردن، اسکل فرض کردن ?How long have you been taking me for a fool چه مدته که منو خنگ فرض کردی؟

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

Rugged=coarse=rough زبر، زمخت، درشت، خراشنده، ناصاف، خشن، پر از پستی و بلندی، غیر دقیق، توفانی، متلاطم. A:So she s a nurse, maybe you should have he ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آغازگر، مخصوصا در روابط وقتی می خواد پای صحبت با کسی رو پیش بکشی و بیشتر آشنا شین. So she s a nurse, maybe you should have her look at your wound? I ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یکی از معانیش: اگر نگوییم. In the original game, the Destroyman cutscenes were one of if not the most memorable in the game در بازی اصلی، میان پرده ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حساسیت داشتن نسبت به چیزی به طوری که فکر و ذهن روکلا مشغول کنه. He s so hung up on this matter این موضوع خیلی فکر و ذهنش رو مشغول کرده.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

بیانگر بودن، گویا بودن، نشانه ی . . . بودن، علامت چیزی بودن، مظهر چیزی بودن، گویا بودن، معنی دادن، دلالت داشتم Stand for=express=represent Pardon my ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نمایشی، ظاهر سازی، حقه A:they told me that people were being taken to a nearby station, but i knew it had caved in years ago ?B:did you believe what ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Cave in=surrender=yield=submit=give in=succumb تسلیم شدن، گردن نهادن، تقدیم کردن، تحویل دادن، سپر انداختن

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فقط اون افرادی که هانی رو لایک کردن. یعنی انقدر روش ( غ ) ن فکر داریم!!!

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یکی از معانیش میشه: حلقه ی محاصره را تنگ کردن، نزدیک شدن به چیزی: we ve got them surrounded, close in محاصرشون کردیم، نزدیک تر بشید ( حلقه ی محاصره ر ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Thanks in part to: به لطف، به پایمردی، با وجود، به چاسطه Thanks in part to hard work and dedication, the team was able to complete the project on tim ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پاتوق، قرار ملاقات قرار گذاشتن در محل خاصی. Artyum, giul and i will soon be leaving, so you can take some rest, do a checkup on your gear, and catch ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Such is the will of the universe خواسته دنیا چنین است/همینه دیگه/این شکلیه

پیشنهاد
٠

سربلند بیرون آمدن از موقعیتی دشوار We re up a shit creek here, and we d better find a paddle soon, or else we ain t gonna come out smelling like fuc ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Keep at bay: جلوی چیزی را گرفتن، در تنگنا قرار دادن. Hey sam, we re up a fucking creek now. The cracks on the lower level that last earthquake opene ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دچار دردسر، در مهلکه Joel، we re up a shit creek without the contraband goods Joel، ما بدون کالاهای قاچاقی تو در دسر بدی هستیم.

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

وابسته بودن hang on=depend on It all hangs on you now در حال حاظر همه چیز به تو بستگی داره.

پیشنهاد
٠

قیمه قیمه کردن، سلاخی کردن We can not tell this secret to anybody!!! If they are ready to make mincement out of old ladies and kids to keep their sec ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

I might as well drop the bomb now همین الان هم ممکنه پرده از اسرار بردارم ( همه چیز رو بگم )

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فرصت انجام کاری را پیدا کردن، وقت کردن، رسیدن به ( منظور وقت کردن ) I see you haven t gotten around to changing the strings of the guitar yet می بین ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

از کوزه در رفتن، آرامش خود را از دست دادن، عنان ز کف دادن !There is no need to get so worked up my dear عزیزم، نیازی نیست از کوره در بری!

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

شوکه شدن، سخت تحت تاثیر قرار گرفتن، دگرگون شدن، منقلب شدن. I cradled our little hannah and put her to sleep. I think she s pretty shaken up by the v ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ویروس woke مرضی که به جون سینماها و متاسفانه صنعت گیم افتاده. یه تده روغن فکر هم از این جور چیزها حمایت میکنن

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

. They started pushing for us to move back to home اصرار کردن که برگردیم خونه.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پرس و جو کردن، تحقیق کردن I ve been putting out feelers for months now چند ماهه که دارم تحقیق می کنم.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به مراتب، بیشتر He has gone far past, in the field of mathematics compare to his colleagues او در رشته ی ریاضیات، نسبت به همکارانش فراتر رفته است.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فراری، گریزان، در حال فرار !?How long have you two been on the run for چه مدتی هستش که شما دو نفر فراری هستین؟

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Off to a good start: off to a great start شروع خوب/ عالی داشتن

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

I don t want he knows about this, we ve done all this by ourselves and then this rich asshole comes in on the tail end نمی خوام دربارش چیزی بدونه، ما ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

به خطر انداخت، ریسک کردن Venture:adventure:stick ones neck out !!!I m sticking my neck out for you bitch

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

درگیری و دعوای جزئی The two of us got into a minor dust up with them دو نفر از ما یه درگیری جزئی باهاشون پیدا کردیم.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چاپلوسی کردن، چرب زبانی کردن Hopefully, i can sweet talk my way out of this one too خوشبختانه می تونم با چرب زبانی، از این یکی هم قسر در برم ( حل و ف ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

He sure is taking his time اون مطمئنا داره با آرامش و به آهستگی کارش رو انجام می ده

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

Caustic=pungent=vitriolic=abrasive=venomous نیشدار، کنایه دار، تند و تیز، طعنه آمیز His vitriolic=abrasive=venomous=pungent=caustic remarks

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

Cross my heart=hope to die به جون خودم قسم، به والله، خداوکیلی، به قران قسم !!I did lock the door_cross my heart and hope to die

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد

Glammed up Dressed attractively and wearing make up to look more glamorous She was ( got ) all glammed up for the party او برای مهمونی خیلی شیک پوش ش ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد

عزاداری/سوگواری کردن، داغدار شدن، داغدیده شدن، به عزا نشستن. مترادف با mourn=grieve They bereaved ( grieved ) over the death of the infant آنها به عز ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد

They paid her a whole lot of compliments

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Put into effect=go into effect=implement=execute اجرا کردن، به مرحله ی اجرا در امدن Through his initiative the project was put into effect به واسطه ا ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

If i ever were to lose you, i d lose myself اگه قراربود تو رواز دست بدم، خودم رو از دست می دادم. آهنگی که joel در tlou2 برای elie می خونه

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٢

عبور کردن، رد شدن He claimed to be merely passing through the area, but clearly he had come to draw on my expertise او ادعا کرد که فقط می خواد از اون ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

تمام شدن، به پایان رسیدن/رساندن، کامل شدن/کردن به نتیجه رسیدن، استنتاج کردن The investigation is concluded now and yielded few undisputed facts تحقیق ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در حالت اسم کسر شأن، کوچک پنداری، دون پنداری، کسر شأن پنداری، خوار/زبون سازی، حقارت، تحقیر کننده They rejected our ceasefire proposal with disdain در ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٤

Throw a tantrum=throw a fit کج خلقی کردن، آتشی کردن، قشقرق به پا کردن There was hardly a day for him without throwing a fit ( tantrum ) روزی نبود که ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

Slice open=to penetrate or make a hole in شکافتن، سوراخ ایجاد کردن، بریدن Bear claws can slice open human flesh چنگال های خرس می تواند گوشت انسان را ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

شامل شدن، حاوی بودن، همراه شدن با He won the challenge and the award comes with 25000 dollars

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Talk your way into/ out of sth To persuade people that you should do sth /not do sth by the reasons you give قانع کردن و دلیل آوردن برای اینکه کاری ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

Get something down to a science To be able to do sth in a quick and efficient way انجام دادن کاری یا چیزی به شیوهای موثر و سریع ( یعنی به چاسطه اینکه ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

Dubious=equivocal=obscure=ambiguous=vague=opaque گنگ، مبهم، ناواضح، نامشخص، کدر، دوپهلو، چندپهلو، مشکوک، شک برانگیز His dubious conduct رفتار شک برنگ ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

Adapt=conform=correspond=accommodate=adjust تطابق داشتن، مطابقت داشتن، منطبق بودن، همانند بودن، سازگار بودن، سازش داشتن، سازگار شدن

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

That is ( to say ) به عبارت الاخری، به عبارت دیگر، به بیان دقیق تر مترادف با rather He became their leader, or rather their idol ( he became their l ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

To shoot and kill/hit someone or sth The sniper was able to pick off the enemy soldiers one by one - 2 To remove or take off something She carefu ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

Deliberate=intentional تعمدی، عمدی، عمدا، آگاهانه، از روی قصد Deliberate=careful=measured سنجیده، آگاهانه، حساب شده، دقیق A deliberate ( careful, me ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

بازسازی/نوسازی/مرمت/ترمیم/احیا/تعمیر کردن که مترادف با renovate, repair, recondition استرداد/اعاده کردن، پس دادن، بازگرداندن که مترادف با restitute , ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٧

Point out=pick out نشان دادن، اشاره کردن، اصرار کردن پافشاری کردن The teacher pointed out ( picked out ) a few areas the students need to improve on ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Conform=accommodate=correspond=adjust مطابقت داشتن، تطابق داشتن، منطبق بودن، همانند بودن، سازش یافتن، سازگار شدن، وفق دادن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

Grievous=pathetic حزن انگیز، حزن آلود، غم انگیز، ناراحت کننده، اسف بار، تاسف بار، اسفناک، حاکی از غم و اندوه، فاحش، شدید، بسیار بد جانفرسا، طاقت فرسا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

گستاخ، زننده These ( uncouth ) youth girls are surrounded by a society that is obsessed with sex and debauchery, they violently vent their scorn on a ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

Put up a fight=pick fight دعوا راه انداختن، دنبال دردسر گذشتن I havent come here to pick fight ( ut up a fight ) He likes to pick a quarrel ( put up ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

جوش زدن When i m distressed, i always break out in a rash وقتی دلواپس می شم ( استرس می گیرم ) همیشه جوش می زنم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

To have a problem with به مشکلی برخوردن We ve hit a bit of a snag, things are worse than i accounted for

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

دیری نپایید، طولی نکشید

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Ascribe=assign=attribute=accredit=impute نسبت دادن، وابسته دانستن، منتسب کردن، منسوب کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

Prick tease an offensive word for a woman who tries to make a man sexually excited but does not intend to have sex with him These uncouth youth girls ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

وقتی یه مدت نسبتا طولانی کسی شما رو ندیده این عبارت استفاده می شه. کم پیدایی احوالت چطوره اوضاع چطوره How have you been?everyone was starting to mis ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

Witty yet gritty این اصطلاح وقتی به کار برده می شه که مثلا یه برنامه تلوزیونی هست که طنز هستش، اما واقعیات دردناک زندگی روهم توش گنجونده که به مراتب ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

دق دل, نا امیدی، یاس، سرخوردگی، درماندگی، استیصال. He vented his frustration on her wife and kids او دق دلش را سر همسر وبچه هایش خالی کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

عالی، بهترین، برترین، فوق العاده یک واژه ای هم هست که از ترکیب superlatives و galore ساخته شده. Galore هم میشه فراوان و به وفور. Superlatives gal ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

معنی های خیلی گسترده ای داره: عامیانه ترین معانیش: بلند کردن، برداشتن، جمع کردن، چیدن، برگزیدن، انتخاب کردن وهمین طور وسیله ی برداشتن و تمیز کردن ( م ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

To criticise ( a person or thing ) in a very detailed and usually unkind way You can expect political analysts to pick apart the governor's speech ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

فحش به لزبین های کریه تو scarface هم زیاد این کلمه رو میگن: put your fingers in dykes اگه تو هم ضد lgbt هستی لایک کن!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

فحش به لزبین های گوگولی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

اصطلاح توهین آمیز که برای جماعت اقلیت رنگین کمونی استفاده میشه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بسیار احساساتی کردن/شدن As a father, seeing her in such a wretched condition hit me right in the parental feelings به عنوان یک پدر، دیدن او در چنین و ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

You ain t supposed to be here تو نباید اینجا باشی. بیشتر وقتی یکی وارد محدوده ای ( مثل ملک یا زمین یا هرجایی که متعلق به شخص یا سازمانی هستش ) میشه ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

Reserved=reticent==modest خویشتن دار، کم حرف، محجوب، خودنگهدار، با وقار، سنگین، She was so reserved, even to the point not holding out her hand for ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

Reserved=reticent=keeping quiet متین، فروتن، خوددار، کم حرف، محجوب She was so reserved, even to the point not holding out her hand to shake with him ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

معانی مختلفی داره: 1. :To remove something completely ( Pick clean the bones of the kitchen ) this means to remove all the meat from the bones, le ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Hold out for is an idiomatic expression that means to wait for something better or to refuse to accept less than what one wants or expects. It often ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

Insist=persist=press=importune==persevere=hold out for پافشاری کردن، اصرار کردن، سماجت کردن، جسارت داشتن البته قضیه hold out for کمی فرق داره که توضی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

You ain t supposed to be here نباید اینجا باشی. ( معمولا وقتی کسی وارد مکانی یا محدوده ی ملکی میشه اینو بهش میگن، یعنی یه جور قانون هستش، که مترادفش ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

Continue to live through hardship or adversity Hold out=hold on=hang on=endure=last=hold up=survive یکی از معانی متعددش تسلیم نشدن، ادامه دادن، دوام ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

Protruding=prominent=stick out برجسته، ورقلمیده، بیرون زده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

یکی از معانی متعددش: به دست آوردن، کسب کردن، بیرون کشیدن اطلاعات یا چیزی از کسی یا چیزی. took three days, but i finally got something out of that c ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

کاربردcould have pp برای بیان چیزی یا کاری که توانایی یا فرصت انجام دادن آن رودر گذشته داشتیم، چلی انجام ندادیم: I could have stayed up late, but i d ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

فهمیدن، چیزی از تو مطلبی در آوردن، نظر کسی را در ابطه با چیزی یا کسی جویا شدن !?What do you make of this massage نظرت در رابطه با این پیام چیه؟! در ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Slack=neglect=procrastinate قصور/مسامحه/سستی/تنبلی/غفلت/فروگذاری/بی توجهی کردن They slacked ( neglected=procrastinated ) so much that the constructio ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

Encomapss=involve=embrace=comprise=entail=consist of=contain=comprehend=incorporat شامل بودن، حاوی بودن، دربرداشتن، دارا بودن، متشکل بودن از، فراگرفت ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

در جمله قبلم یه اشتباهی داشتم Anyone would have lost their supper, if they had seen something like that بنده در جمله ی قبلیم گفتم if they had saw که ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

If i had been in that situation, i wouldn t even have gotten out of car اگه تو اون موقعیت بودم، حتی از ماشین پیاده نمی شدم. Anyone would have lost ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

۱ - استثمار کردن، سواستفاده کردن، بهره کشی کردن، بهره گیری کردن در حالت اسم هم معانی استثمار، بهره کشی، سواستفاده، بهره برداری و بهره گیری رو می ده. ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

چرب زبانی کردن، به واسطه چرب زبانی و خر کردن رازی یا چیزی رواز کسی در کشیدن. از این جهت تقریبا با elicit مترادفه که اون هم به معنای درکشیدن و باعث آ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

تصاعدی، نمایی As technology advanced at an ( ( ecponential ) ) pace, so too did prosperity. . . and ultimately conflict. Before long, the entire worl ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

Tangle=entangle=embroil=involve=enmesh گرفتار کردن/شدن، درگیر کردن/شدن، دچار شدن، نابسامان شدن، مغشوش/آشفته/درهم برهم شدن. At that time our country ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

Level=wipe out با خاک یکسان کردن، ویران کردن Volcanic eruptions leveled cities فوران های آتشفشانی شهرها را با خاک یکسان کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

Exponent=proponent=advocate مبلغ، مروج، طرفدار، حامی Exponent=stereotype نمونه The stereotype of a teacher The exponent of a teacher نمونه ( بارز ) ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

۱ - خلاصه، مختصر، رئوس مطالب، شرح کلی Run down Abstract Summary Brief Sketch Outline Conspectus Abbreviation ۲ - مخروبه، خرابه، ویرانه، درب و داغان، ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Come back to senses=هوشیار شدن، به هوش آمدن، حواس خود را بازیافتن When i came back to senses, i realized i d gotten next to no work done here وقتی هو ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

کنار گذاشتن، گذاشتن They put down their weapons passively and surrendered سلاح های خود را مطیعانه ( از روی تسلیم ) کنار کذاشتند وتسلیم شدند. توهین ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

یه جورایی، تقریبا My girlfriend is still kinda torn up from being dumped دوست دخترم از اینکه ترکش کردم هنوز یه جورایی ناراحته

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ناراحت، آشفته و پریشان My boyfriend is still kinda torn up from being dumped دوست پسرم هنوز سر اینکه ولش کردم دلسرده.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

قصد انجام کاری رو داشتن، برنامه داشتن ( going to ) ?So how are we planning on breakng into that lodge خب چطوری قراره وارد اون خونه بشیم؟ ?So how are ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

وارد شدن به مکانی بدون اجازه ( با شکستن قفل، شیشه یا. . . ) ?So how we are planning on breaking in to the lodge خب چطوری قراره داخل خونه بشیم؟! ( در ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

جمع شدن دور هم، گرد آمدی You know, it s strang feeling getting everyone together on the anniversary می دونی، حس عجیبیه جمع شدن همه در مراسم سالگرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

در ادامه ی جوبه ی قبلیم بگم که همون جمله رو اینجوری هم می شه بیانش کرد The drunken man was staggering and took a tumble مرد مست تلو تلو می خورد و سقو ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

افت کردن، نزول کردن سقوط کردن Recently stock prices have taken a tumble اخیرا قیمت سهام افت کرده است. The drunken man was staggering and stumbled ov ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

At the mercy of= at someone s mercy unable to do anything to protect yourself from someone or something تحت سلطه ی چیزی بودن، تحت سلطه ی، زیر یوغ اسا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

گیر کردن He might ( could ) have got stuck in traffic شاید تو ترافیک گیر کرده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بازداشت کردن، توقیف کردن The strapping military guard come to take me into custody سرباز ارتشی قدرتمند می خواد منو بازداشت کنه.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

Scrape out To remove something from inside something else, using something sharp or hard like a knife با استفاده از شی تیز یا سخت ( مثل چاقو ) چیزی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

به هیچ وجه، اصلا، برای تأکید بر روی جمله ای منفی میاد. Another eyewitness, Autumn Huntera, also said that the officer said “Do you want me to hit y ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

جمله ی پوچیه و بعضی ها که خیلی داغونن زیاد همچین چیزهایی رو جار می زنن!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

Run down=skim=glance نگاه اجمالی، سرسری خواندن، مرور کردن He skimmed over the list, looking for his own name He ran down the list, looking for his o ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

Aspire=long for له له زدن واسه چیزی، از ته دل خواستن After years of war, the people aspire ( long for ) for a everlasting peace پس از سالها جنگ، دل م ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

از نظر کیهانی، وابسته به کیهان That is unusually soon, cosmically speaking, for so massive a black hole to have come into being through stellar colla ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Come to be=come into being=to begin to exist به وجود آمدن، هستی یافتن، پدیدار شدن The story of how the university came into being is quite fascinati ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

Due, in part, to You can use it to introduce a factor that is contributing to a situation or outcome وقتی می خواهیم بگوییم که عاملی در ایجاد یک موقعی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

موعد پرداخت/مقرر، سررسید، ضرب الاجل، مهلت Due=deadline

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Satanas inimical dei=satan, enemy of god جمله اول لاتین است؛که به معنای:شیطان دشمن خداوند:که با جمله ی دوم مترادف است

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Satanas inimical dei=satan, enemy of god شیطان، دشمن خداوند/است. در واقع جمله ی اول یعنی satanas inimical dei لاتین هست که معنای جمله ی دیگر یعنی sa ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

At the same time=at once در آن واحد، به طور هم زمان A country that was involved in three wars at the same time ( at once )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

دستکاری کردن، شیره مالیدن It's so scary to me that majorities of the populations in times where we have so much access to knowledge and information a ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

سرپیچی، مقابله، مبارزه More children dead. Knoth says there is no sin in such infanticide. As all are soldiers in god s army. Martyrs fallen on the ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پاک، منزه، بی عیب و نقص معصوم، بی گناه More children dead. Knoth says there is no sin in such infanticide. As all are soldiers in god s army. Martyr ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

معاشرت کردن، هم نشینی کردن ( مترادف با associate ) She would never dream of hanging out with such vulgar people او هرگز رویای مصاحبت و همنشینی با چ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کودک کشی، بچه کشی More children dead. Prophet knoth says there is no sin in such infanticide, as all are soldiers in god s army. Martyrs fallen on ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بهاصل قضیه پرداختن، بی معطلی و بدون اتلاف وقت سراغ اصل کار رفتن Well, well, well. i see you got right to work gathering logs خب، خب، خب. می بینم بدون ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

وزن، سنگینی بلند کردن ( عمدتاً اجسام سنگین ) Some folks treat manual labor like sport; they get a kick out of hefting and hauling things around. If ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Sth connected or regarded or involved with مربوط بودن/شدن I wonder if something to do with the tower itself is broken نمی دونم که آیا چیزی که به خود ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

درخواست کردن، مطالبه کردن Rights groups have renewed calls for US president joe biden to halt weapons tranfers to israel گروه های حقوق بشر مجدداً از ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

بر می گرده به، ریشه داشتن در، ردش به فلان جا یا چیز بر می گرده Rachel �Weisz was raised in the prestigious �Hampstead Garden Suburb in London, but he ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ردیابی/دنبال کردن علت یابی/علت جویی کردن رد کسی یا چیزی را پیدا کردن The police traced the missing man to chicago پلیس رد مرد گمشده را در شیکاگو پید ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مقایسه کردن، مقایسه شدن Hamas is Diminished but not deterred, Hamas is still putting up a fight after seven brutal months of war with Israel, regr ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

جای خود را به چیز دیگری دادن، عرصه را برای چیز دیگری باز کردن Hamas is Diminished but not deterred, Hamas is still putting up a fight after seven bru ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نام یکی از آهنگ های فیلم scarface 1983

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Bring to a head=come to a head به نقطه اوج/بحران رسیدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

After a few weeks, i got to like the job better بعد از چند هفته، کم کم از شغل خوشم اومد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Succumb=submit=surrender=yieldgive in تسلیم شدن، سر فرود آوردن مردن، هلاک شدن، زایل شدن و ناپدید شدن که با لغات زیر مترادف هستش Succumb=vanish=dissip ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

جاری شدن، جریان بافتن . A ripple of excitement flowed up her spine موجی از هیجان در ستون فقراتش جاری شد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

Cater=provide=supply فراهم/تهیه/آماده کردن، تدارک دیدن البته cater بیشتر برای طبخ غذا برای مجالس مختلف به کار می ره نیاز دیگران را برآورده کردن، ارضا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

کشتی کروز که کشتی تفریحی برای پولدارها هستش سفر کردن، گشت زدن، با ماشین گشت زدن یا رانندگی کردن Troy ramage, a twenty year veteran, was behind the wh ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

موافق بودن با، موافقت کردن، تأیید کردن He wouldn t approve of me meeting you او ملاقات من با تو رو تأیید نمی کنه. او موافق نیست که باهات ملاقات داشته ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

Cardinal=primary=fundamental اصلی، اساسی، عمده، بنیادین، مهم، پر اهمیت We must become aware ( become conscious ) of the cardinal importance of roades ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

آکاه شدن، پی بردن، دریافتن We must become aware of the primary importance of roads and railways ما باید به اهمیت اساسی راه ها و راه آهن ها پی ببریم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

آگاه، متوجه، هوشیار، به هوش، بیدار آگاهانه We must make a conscious effort باید با آگاهی تمام بکوشیم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

So called= alleged His alleged friend kill him به اصطلاح دوستش او را کشت.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ترک کردن فارغ شدن از انجام کاری When these guys walk out the door of whatever score they re gonna take next, they re gonna have the surprise of a li ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

حاصل/عاید شدن To happen as a result of sth . I did ask a few questions, but nothing came of it چندتا سئوال پرسیدم، اما هیچی حاصل نشد. That s what c ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

A=when i imagine million years earlier there were tremendous creatures like dinuasurs lingering on this planet, it makes me chill B=yeh, it was pr ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

برای بیان احتمال چیزی، ممکن بود. One second later and he would be dead یه ثانیه دیرتر می تونست به قیمت جونش تموم شه ( یه ثانیه دیرتر ممکن بود باعث ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

To talk to someone about sth they have done that makes you angry, in order to try solve the problem صحبت کردن از راه بحث یا فیس تو فیس برای حل مشکلی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

To have sth removed from your body عضوی را از بدن خارج نمودن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

دستخوش شدن، دیدن، متحمل شدن Hugh Jackman underwent significant physical transformation at the age of 55 for his role as . Wolverine هیو جکمن در ۵۵ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

انقدر، انقدرها به علاوه، همچنین به خوبی ( قید ) The walls don t seem to be as reinforced as well as they should be به نظر نمی رسد که دیوارها آنقدر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Arithmetic=numbers حساب، جمع وتفریق وضرب وتقسیم، علم حساب He taught children arithmetic ( numbers ) او به بچه ها حساب یاد می داد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

Commemorate= memorialize= celebrate گرامی داشتن، بزرگداشت گرفتن، یاد و خاطره کسی یا چیزی را گرامی داشتن/زنده نگه داشتن، به مناسبت A huge monument co ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

یکی از معانی متعدد این لغت مربوط /وابسته بودن، بستگی داشتن، سر و کار داشتن هستش که با لغات زیر مترادفه Regard Pertain Concern Respect That which reg ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پول، منابع و. . . در اختیار /در دسترس/ قرار/اختصاص دادن Don t worry about the devices, they aren t widely used, because there hasn t been a lot of m ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

به جای امنی رسیدن، به ایمنی رسیدن The eruption was imminent and we hurried to get to safety فوران آتش فشان در شرف وقوع بود و عجله کردیم تا به جای امن ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

غافلگیر شدن The soldiers were discreet ( vigilant ) and were not taken by surprise

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Vigilant=discreet آگاه، مواظب، مراقب، هشیار، محتاط، با ملاحظه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

محکم گرفتن/چسبیدن به نگه داشتن توجه کنید که hold onto هم به همین معنی هستش

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Keep one on the ice تو آب نمک خوابوندن Don t worry, tell frank i ll keep this guy on ice for him Scarface 1983 نگران نباش، به فرانک بگو این یارو رو ...

پیشنهاد
٠

اوضاع وخیم شدن، شرایط دشوار شدن، در سختی ها و گیر و دار، در تنگنا/مضیغه بودن البته بهتره این جمله به صورت when it comes to the cruch نوشته بشه When i ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

قریب الوقوع، نزدیک، در شرف وقوع، در راه با لغات زیر هم مترادف هستش In the making Forthcoming Imminent Impendent Impending A teacher pinch may be in ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

در اختیار، در کنترل به عهده a large percentage of the nation s wealth is in the hands of a very, very few people درصد عظیمی از ثروت ملت، در اختیار اف ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

Way up ترقی کردن، پیشرفت داشتن Work your way up پیشرفت کردن و بالا کشیدن خود در زندگی Go way up افزایش یافتن ( بیشتر قیمت ) Well, rent prices have g ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ربط داشتن به چیزی I wonder if something to do with the castle itself is broken نمی دونم که آیا چیزی که به خود برج مربوطه آسیب دیده یا نه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

نیاز داشتن If you have a use for this old vacuum cleaner, feel free to take it Anna has use for the interns today—they're going to help her with some ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

نیاز داشتن I could use some help putting these decorations up if you re not too busy اگه سرت خیلی شلوغ نیست برای تزئین کردن ( نصب کردن لوازم زینتی ) ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

بلکه، برعکس We should send missiles not at each other, but rather to the stars Elon musk ما نباید به سوی هم دیگه موشک بفزستیم، بلکه به سوی ستاره ها ب ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

این کلمه از دو بخش تشکیل شده: may که همون احتمال هستش ( possibility, probability ) و have to که الزام رو می رسونه ( necessity, obligation ) هستش. الب ...

پیشنهاد
١

به بهترین نحو, در حد توان I may be but a lowly housekeeper, but i shall do my utmost to provide you support to the best of my ability من شاید فقط یک ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کاری از پس کسی برآمدن، جنم داشتن، ، این کاره بودن Well well well, i honestly didn t think you d have it in you خب خب خب، واقعا فکرشو نمی کردم جنمشو د ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

On her seventh visit to the region in six months this week, baerbock warned her host that ongoing aid ( ( blockades ) ) meant gaza was sliding toward ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Pawn=pledge=collateral=mortgage=deposit=bail گرو، وثیقه البته bail بیشتر برای آزاد کردن شخصی از زندان به قید ضمانت و گرو استفاده میشه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Trifle with=pawn آلت دست، بازیچه گرفتن، به بازی گرفتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

موضوع کم اهمیت و جزئی کم، ناچیز و اندک؛ که مترادف با dab هستش که اون هم همین معنی رو می ده. البته قبل از هر دو کلمه a می یاد. I am a trifle ( a dab ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

یاد شدن، تصور شدن/کردن Don t you realize that you re thought of as the greatest actor متوجه نیستید که از شما یه عنوان بهترین بازیگر یاد می شود؟!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کامل، کمال، کامل/تکمیل کردن، انجام دادن، به کمال رسیدن مترادف با integrate هستش که اون هم یکی از معانیش به کمال رسیدن و تکمیل کردن هستش. If i want t ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

پذیرفتن، قبول کردن پیشنهاد A:come on, taste it ?B:really?can I A: why not? I have tried a great deal to make these stupendous drinks . B:then, i ll ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

هدف حمله قرار گرفتن Israel is under attack, this should never have been allowed to happen. This would never have happened if i were president Trump ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

Despite=regardless=in spite of علی رغم، به رغم، با وجود

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

یکی از معانیش مستولی شدن، سرتاسر وجود کسی را فرا گرفتن She was consumed with guilt over what happened به خاطر ادفاقی که افتاده بود، گناه سرتاسر وجودش ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تصرف کردن، سرتاسر وجود شخص را فراگرفتن ( خشم، حسادت، نفرت و. . . ) Seize Envy seized him حسادت سرتاسر وجودش را فراگرفت.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

معنی های گسترده ای داره مطابق با جمله اجرا کردن، جعلی، کلک وحقه، وانمود کردن و. . . !Ok, game is over. You put on a weak show خب، بازی تموم شد. تو ا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Accredit:endow:assign:impute:attribute:ascribe نسبت دادن، وابسته دانستن، منتسب کردن، انتساب دادن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

Though scorpions are the bane of my existence, rest assured the wretched thing will get the best care here اگرچه عقرب ها بلای جان من هستند، مطمئن باش ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

This is most assuredly a t rex tail این مطمئنا دم تی رکس هستش

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مسائل نامربوط Why you alway try to introduce Such irrelevancies into our discussions?! Please do not ramble from one point to another چرا انقدر همیشه ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Subjugate

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

Qualification=provision شرط، قید، بند Well after thinking about it, i support this plan with the provision ( qualification ) that the cost be reduced ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

به اندازه، به همان میزان/مقدار He s as much of a performing member of our troupe as any of us او به اندازه هر یک از ما یکی از اعضای مجری گروه ما است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

If they are rich and well off, they ll be less sad about losing their father اگه پولدار باشند و وضعشون خوب باشه، کمتر غصه از دست دادن پدرشون رو می خو ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سهیم شدن در چیزی، گیر آوردن چیزی غالبا خوب Thought i d be getting in on something good here, but it turned out nothing except fatigue فکر کردم چیز خو ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

اثبات کردن، نشان دادن Fuckkk, that shit gave me a little trouble. goes to show you ve always got to stay on your toes گندش بزنننن، اون لعنتی یکم برا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

قطع شدن Power is cut off, maybe there s gotta be a generator or sonething around here برق قطعه، شاید ژنراتور یا چیزی این اطراف باشه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

صرف کردن مقداری زمان واسه چیزی، موقعی که سرت شلوغه و یه مقدار زمان واسه امری خالی می کنی I m much obliged to you my dear friend, you really went to ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

بسته به جمله معانی مختلفی داره به عنوان مثال یکی از معانیش در افتادن با کسی هستش. You re goiiiing to fucccck with me?!! You re going to fuckkk with ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

علاقه نشان دادن/داشتن I take no real interest in that monumental sculpture من هیچ علاقه ای به آن مجسمه تاریخی ندارم یا نشان نمی دهم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Snafu

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

I didn t mean to offend you, sorry for getting all worked up قصد رنجاندن تو رو نداشتم، متأسفم که زیادی جوش زدم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

از زمانی که، از موقعی که در انتهای جمله از اون موقع معنی می ده. He s been awaiting your return ever since i was little kid از زمانی که یه بچه کوچک ب ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

On one s conscience عذاب وجدان، احساس گناه: i don t want that matter on my conscience نمی خواهم ان موضوع وجدانم را عذاب بدهد یا ناراحت کند. I can t ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

Go overboard پا را از گلیم خود درازتر کردن، زیاده روی کردن. که البته تو این جور مواقع طرف بیشتر جوگیر و احساساتی میشه و تو امری زیاده روی می کنه که ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

عمل کردن به وعده، تا تهش رفتن، ادامه دادن و پسگیری کردن You should follow through on what you say you are going to do باید کاری که میگی می خوای انجام ...

پیشنهاد
٤

I may have bitten off more than i could chew there شاید اونجا لقمه گنده تر از دهانم برداشتم، شاید گوه اضافی خوردم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

You can't help being biased so you may as well be up front about it شما نمی توانید از متعصب بودن خودداری کنید، بنابراین چاره ای نیست که در رابطه با ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Consolidate=integrate تلفیق/ترکیب/ادغام/همبسته/وابسته/پیوسته/منسجم/یکپارچه/مستحکم/تقویت کردن البته integrate علاوه بر معانی بالا این معنی ها رو هم می ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

Entail=imply=involve مستلزم بودن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

Either way=in any case=in any event=regardless=anyway در هر صورت، به هر حال، تحت هر شرایطی البته anyway معناهای دیگه ای هم داره، مثل: اصلاً، بگذریم. ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

یکی از معانیش در صورتی که، وقتی که، در مواردی که هستش که از این جهت مترادف با in the event هستش. !!Where you are not sure, please suck it up در صورت ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

لحاظ کردن، به شمار آوردن The causes of social unrest include inadequate housing از علل نابسامانی اجتماعی می توان به مسکن نامناسب اشاره کرد. البته جم ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مخالف با، بر علیه We are standing in opposition of antichrist, if we hope to beat them; we must be like god ما بر علیه ضد مسیحیان ایستاده ایم، اگر ا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

جبار سفاک: ستمگر خونریز، فرمانروای بی رحم وستمگری که خیلی راحت خون می ریزه و ادم میکشه. مثل چنگیز خان مغول که هزاران لعنت و توف تو قبر منحوسش!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

البته در ادامه ی کامنت قبلیم بگم که بسته به جمله، قبل از should هم می تونه if بیاد. که باز هم بستگی به جمله داره: If anyone should call, please answe ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

درک کردن، دریافتن، پی بردن I have come to see that it is my thoughts that create my life the way it is من فهمیده ام که این افکارم است که زندگی ام را ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

یکی از معنیش احیانا و اگر هستش؛ مثل should که اون هم یکی از معانیش همینه. البته اینطور متوجه شدم که اگه happen to رو بخوایم این مدلی معنی کنیم، باید ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Many years later, as he faced the ( ( firing squad ) ) , colonel aureliano buendia was to remember that distant afternoon when his father took him to ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

فشرده کردن، خلاصه کردن . I ve tried to pack a great deal into a few words سعی کردم حرف هام رو در چند کلمه خلاصه کنم. در این جمله منظور از a great d ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

همون طور که دوستان عرض کردن، به معنای احیانا، در صورتی که و اگه هم می ده Should it come to war , we d do well to have our own endless army of dead so ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نام یکی از soundtrack های فیلم heat 1995 که بسیار زیباست

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

Sorry you had to go to the trouble of fixing up our house. Here; i d like to give you sth for the repairs متاسفم که مجبور شدی برای تعمیر کردن خونمون ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Perhaps we ll have the opportunity to cross paths at some point. good luck for the next time شاید یه روزی فرصت بشه تا با هم دیگه مواجه بشیم. تا دیدار ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Whatever comes to pass, know that you and i will always be connected by our love, no less

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

I m really sorry! I tried to stop him from coming in like you asked, but he wouldn t take no for an answer واقعا متاسفم، سعی کردم همون طور که گفتی از ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

The devices aren t widely used. Because there hasn t been a lot of money funneled into their development yet از دستگاه ها به طور گسترده استفاده نمی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

It ll only be for a brief time; so please come along فقط یه کم وقتتو می گیره، پس لطفا همراهم بیا

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

روی زمین دمر شدن/ خوابیدن He fell prone upon the ground and drank from the brook

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

Cross path=come across=stumble across/upon=bump into== happen upon همه ی این موارد به معنای مواجه شدن و برخوردن هستش که البته come across به معنی آشن ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

I would ask you to go to that land and bring tidings to me of the mother goddes statue

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

یکی از معانیش که دوستان گفتن لذت زیاد بردن از چیزی: Some people treat manual labor like sport; they get a kick out of hefting and hauling things ar ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کاربر H14 یکی از معانی کاربردی این لغت رو خوب متذکر شده؛ که میشه با دقت گوش فرا دادن: This article will keep readers hanging on to every word

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

I really do love this place, and it s awesome to know there s folks who wanna keep me around من واقعا عاشق اینجام، و خیلی عالیه که افرادی هستن که می ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

I may have bitten off more than i could chew there لقمه گنده تر از دهانم برداشتم، گوه زیادی خوردم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

همون طور که گفتم در نظر گرفتن و به حساب اوردن هم معنی می ده که معادل esteem و consider میشه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

به حساب اورده و در نظر گرفتن هم جاهایی معنی می ده Think of us as your friend ما رو دوست خودت به حساب بیار

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

The elevator started to rise, then slammed back down اسانسور شروع به بالا رفتن کرد، سپس با شدت و سر و صدا پایین اومد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Best for us to be patient and wait here, as difficult as that might be

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Anything that beats lying around دیالوگی از فیلم scarface 1983 که ال پاچینو خطاب به زنش این جمله رو میگه: هر کاری که باعث شه اطراف لم ندی که منظورش ا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

!?Doesn t it quite so اینطور نیست؟!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

I wonder if something to do with the tower itself is broken. نمی دانم ایا چیزی که به خود برج مربوط است شکسته است

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

علاوه بر معانی گفته شده، عبور کردن و آمدن هم در جاهایی معنی می ده So few people come through here, i assumed you had to be the assistant i asked for. ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

A great many inquisitive types like me are gathering in kakariko village to investigate the strange rings falling down from skys

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

He claimed to be merely passing throuth the area, but clearly he had come to draw on my expertise او ادعا کرد که فقط می خواد از منطقه عبور کنه، اما و ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

Every single=each and everyobe تک تک، همه، تک به تک

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

It is the start of a new week, and i hope it lives up to each and everyone of your expectations هفته جدیدآغاز شده است ( شروع یک هفته جدید است ) و امی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

It is the start of a new week, and i hope it lives up to each and everyone of your expectations هفته جدیدآغاز شده است ( شروع یک هفته جدید است ) و امی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

It is the start of a new week, and i hope it lives up to each and everyone of your expectations هفته جدید آغاز شده است و امیدوارم که مطابق با انتظارا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نام یکی از مراحل بازی outlast 2 جایی که شخصیت اصلی بازی رو به صلیب می کشن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در بازی out last 2 به وفور این کلمه رو می شنویم And knoth said unto laird, what desirest thou in your ?wrerchedness And laied said: i desire to beho ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

Happen upon=stumble uppon=stumble across=bump into==come across See someone or sth haphazard اتفاقی مواجه شدن یا برخورد کردن با کسی یا چیزی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

I can beat the ever living shit out of you and get away with that می تونم بزنم دخلتو بیارم و قسر در برم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

Cross paths= come across

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

. There s no more he could have done دیگه کاری از دستش بر نمی اومد دیگه کازی نمی تونست بکنه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

I could never let go of my dear pashmina, i love her so much

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

We shouldn t be sad, if so; our enemies would be happy

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

And with that taken care of, we can move on to more serious business و با مراقبت صورت گرفته، می توانیم به کارهای مهمتری بپردازیم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

واگذار/تسلیم/تقدیم کردین . I will turn it over to you

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

. There is more to be had بیشتر باید وجود داشته باشه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

دخول هم شابد معنی بده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بسته به جمله علاوه بر معنی متمایز بودن و برجسته بودن، معنی خارج شدن رو هم می ده. مخصوصا از این جهت که یکی از معنی های stand عازم شدن و رفتن هستش: A s ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

به نظر رسیدن A plan that strikes me as stupid نقشه ای که به نظرم احمقانه به نظر می امد His remarks struck me as being adolescent and ill jusged. اظه ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بسته به جمله هم do می یاد هم does. مثل جمله زیر I walk the dog, while my wife does up the dishes

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

هم معنی laughing my ass off=lmao

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ادمی که جلب توجه نمی کنه و دوست نداره تو دید باشه و منم منم کنه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

به درک/ جهنم هم معنی می ده جاعایی If he kills one of them, never mind losing our jobs, we d never forgives ourselves اگه یکی از اون ها رو بکشه، از دس ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

You re going down کارت زاره، کارت ساختست

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

به معنی بالا اوردن و قی کردن هم میشه Anyone would have lost their supper, if they saw something like that

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

به معنی موی دماغ بودن و اذیت کردن هم می تونه باشه If you give me a hard time; i ll report the police

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نوعی از رژیم غذایی گیاه خواری است که ماهی هم می خورند، اما سایر گوشت ها را نمی خورند

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

این جنبشی که تو کشورای غربی راه افتاده و می بینیم که چندین ساله به عرصه سینما راه پیدا کرده و اتفاقاً تو این چند سال اخیر دارن سعی میکنن که کاراکترای ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

Feminism articulated the shadow side of men and the light side of women but neglected the shadow side of women and the light side of men. - Warren Fa ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

یه جنبش و دیدگاه افراطی که خودش رو برتر از مردان می دونه و پیامش برابری نیست، بلکه برتری زن بر مرده و نادرست بودن سیستم جهانی برای زنان. تمرکز فمینیس ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

Nafas خانوم. یعنی زن میتونه تو معدن کار کنه؟!!! چرا الکی بیولوژی زن و مرد رو زیر سئوال میبری؟! خودت برو ببینم می تونی یه روز تو معدن کار کنی. عمراً ...