تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٣

از پس انجام کار برآمدن، انجام دادن Since you ve arrived i ve been thinking of this little plan i had, but never had a chance to pull off alone از وقت ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به شخصه There used to be a military stockpile of some kind . here. For one i didn t go inside قبلنا یه جور انبار نظامی اینجا بود. به شخصه خودم داخلش ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

احمق فرض کردن، اسکل فرض کردن ?How long have you been taking me for a fool چه مدته که منو خنگ فرض کردی؟

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٢

Rugged=coarse=rough زبر، زمخت، درشت، خراشنده، ناصاف، خشن، پر از پستی و بلندی، غیر دقیق، توفانی، متلاطم. A:So she s a nurse, maybe you should have he ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٢

آغازگر، مخصوصا در روابط وقتی می خواد پای صحبت با کسی رو پیش بکشی و بیشتر آشنا شین. So she s a nurse, maybe you should have her look at your wound? I ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

یکی از معانیش: اگر نگوییم. In the original game, the Destroyman cutscenes were one of if not the most memorable in the game در بازی اصلی، میان پرده ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حساسیت داشتن نسبت به چیزی به طوری که فکر و ذهن روکلا مشغول کنه. He s so hung up on this matter این موضوع خیلی فکر و ذهنش رو مشغول کرده.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

بیانگر بودن، گویا بودن، نشانه ی . . . بودن، علامت چیزی بودن، مظهر چیزی بودن، گویا بودن، معنی دادن، دلالت داشتم Stand for=express=represent Pardon my ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نمایشی، ظاهر سازی، حقه A:they told me that people were being taken to a nearby station, but i knew it had caved in years ago ?B:did you believe what ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Cave in=surrender=yield=submit=give in=succumb تسلیم شدن، گردن نهادن، تقدیم کردن، تحویل دادن، سپر انداختن

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

فقط اون افرادی که هانی رو لایک کردن. یعنی انقدر روش ( غ ) ن فکر داریم!!!

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یکی از معانیش میشه: حلقه ی محاصره را تنگ کردن، نزدیک شدن به چیزی: we ve got them surrounded, close in محاصرشون کردیم، نزدیک تر بشید ( حلقه ی محاصره ر ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Thanks in part to: به لطف، به پایمردی، با وجود، به چاسطه Thanks in part to hard work and dedication, the team was able to complete the project on tim ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پاتوق، قرار ملاقات قرار گذاشتن در محل خاصی. Artyum, giul and i will soon be leaving, so you can take some rest, do a checkup on your gear, and catch ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Such is the will of the universe خواسته دنیا چنین است/همینه دیگه/این شکلیه

پیشنهاد
٠

سربلند بیرون آمدن از موقعیتی دشوار We re up a shit creek here, and we d better find a paddle soon, or else we ain t gonna come out smelling like fuc ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Keep at bay: جلوی چیزی را گرفتن، در تنگنا قرار دادن. Hey sam, we re up a fucking creek now. The cracks on the lower level that last earthquake opene ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دچار دردسر، در مهلکه Joel، we re up a shit creek without the contraband goods Joel، ما بدون کالاهای قاچاقی تو در دسر بدی هستیم.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

وابسته بودن hang on=depend on It all hangs on you now در حال حاظر همه چیز به تو بستگی داره.

پیشنهاد
٠

قیمه قیمه کردن، سلاخی کردن We can not tell this secret to anybody!!! If they are ready to make mincement out of old ladies and kids to keep their sec ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

I might as well drop the bomb now همین الان هم ممکنه پرده از اسرار بردارم ( همه چیز رو بگم )

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فرصت انجام کاری را پیدا کردن، وقت کردن، رسیدن به ( منظور وقت کردن ) I see you haven t gotten around to changing the strings of the guitar yet می بین ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

از کوزه در رفتن، آرامش خود را از دست دادن، عنان ز کف دادن !There is no need to get so worked up my dear عزیزم، نیازی نیست از کوره در بری!

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

شوکه شدن، سخت تحت تاثیر قرار گرفتن، دگرگون شدن، منقلب شدن. I cradled our little hannah and put her to sleep. I think she s pretty shaken up by the v ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ویروس woke مرضی که به جون سینماها و متاسفانه صنعت گیم افتاده. یه تده روغن فکر هم از این جور چیزها حمایت میکنن

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

. They started pushing for us to move back to home اصرار کردن که برگردیم خونه.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پرس و جو کردن، تحقیق کردن I ve been putting out feelers for months now چند ماهه که دارم تحقیق می کنم.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به مراتب، بیشتر He has gone far past, in the field of mathematics compare to his colleagues او در رشته ی ریاضیات، نسبت به همکارانش فراتر رفته است.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

فراری، گریزان، در حال فرار !?How long have you two been on the run for چه مدتی هستش که شما دو نفر فراری هستین؟

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Off to a good start: off to a great start شروع خوب/ عالی داشتن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

I don t want he knows about this, we ve done all this by ourselves and then this rich asshole comes in on the tail end نمی خوام دربارش چیزی بدونه، ما ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

به خطر انداخت، ریسک کردن Venture:adventure:stick ones neck out !!!I m sticking my neck out for you bitch

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

درگیری و دعوای جزئی The two of us got into a minor dust up with them دو نفر از ما یه درگیری جزئی باهاشون پیدا کردیم.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چاپلوسی کردن، چرب زبانی کردن Hopefully, i can sweet talk my way out of this one too خوشبختانه می تونم با چرب زبانی، از این یکی هم قسر در برم ( حل و ف ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

He sure is taking his time اون مطمئنا داره با آرامش و به آهستگی کارش رو انجام می ده

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

Caustic=pungent=vitriolic=abrasive=venomous نیشدار، کنایه دار، تند و تیز، طعنه آمیز His vitriolic=abrasive=venomous=pungent=caustic remarks

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

Cross my heart=hope to die به جون خودم قسم، به والله، خداوکیلی، به قران قسم !!I did lock the door_cross my heart and hope to die

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

Glammed up Dressed attractively and wearing make up to look more glamorous She was ( got ) all glammed up for the party او برای مهمونی خیلی شیک پوش ش ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

عزاداری/سوگواری کردن، داغدار شدن، داغدیده شدن، به عزا نشستن. مترادف با mourn=grieve They bereaved ( grieved ) over the death of the infant آنها به عز ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

They paid her a whole lot of compliments

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Put into effect=go into effect=implement=execute اجرا کردن، به مرحله ی اجرا در امدن Through his initiative the project was put into effect به واسطه ا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

If i ever were to lose you, i d lose myself اگه قراربود تو رواز دست بدم، خودم رو از دست می دادم. آهنگی که joel در tlou2 برای elie می خونه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

عبور کردن، رد شدن He claimed to be merely passing through the area, but clearly he had come to draw on my expertise او ادعا کرد که فقط می خواد از اون ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

تمام شدن، به پایان رسیدن/رساندن، کامل شدن/کردن به نتیجه رسیدن، استنتاج کردن The investigation is concluded now and yielded few undisputed facts تحقیق ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در حالت اسم کسر شأن، کوچک پنداری، دون پنداری، کسر شأن پنداری، خوار/زبون سازی، حقارت، تحقیر کننده They rejected our ceasefire proposal with disdain در ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

Throw a tantrum=throw a fit کج خلقی کردن، آتشی کردن، قشقرق به پا کردن There was hardly a day for him without throwing a fit ( tantrum ) روزی نبود که ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

Slice open=to penetrate or make a hole in شکافتن، سوراخ ایجاد کردن، بریدن Bear claws can slice open human flesh چنگال های خرس می تواند گوشت انسان را ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

شامل شدن، حاوی بودن، همراه شدن با He won the challenge and the award comes with 25000 dollars

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Talk your way into/ out of sth To persuade people that you should do sth /not do sth by the reasons you give قانع کردن و دلیل آوردن برای اینکه کاری ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

Get something down to a science To be able to do sth in a quick and efficient way انجام دادن کاری یا چیزی به شیوهای موثر و سریع ( یعنی به چاسطه اینکه ...