پیشنهاد‌های مهدی صباغ (٢,٣٠٣)

بازدید
٢,١٦٢
تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

Phrase - informal : همرنگ جماعت شدن انجام دادن کاری که دیگران نیز آن را انجام می دهند. هم نظر شدن با نظرات دیگران به عنوان مثال : I don’t mind, I’l ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

Phrase : اینه جواب خوبی هام؟ اینه جواب محبت هایی که بهت کردم؟ اینه جواب محبت هام؟

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

Noun - countable : قطار زمینی ( قطاری که ریل آن روی سطح زمین قرار دارد. در مقابل با مترو که معمولا در زیر سطح زمین حرکت می کند. )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

Phrasal verb - informal : Creep somebody out توی دل کسی را خالی کردن دلهره به دل کسی انداختن دیگران را نگران کردن دلشوره به دل کسی انداختن کسی را هو ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

Noun - countable - mainly US and canadian : درچو ( کلمه ای اسپانیایی به معنای راست و مستقیم ) نوعی طوفان با سرعت بسیار زیاد و گاهی همراه با رعد و بر ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

Noun - countable - British : Pedestrian crossing Crosswalk - American English خط کشی عابر پیاده محل عبور عابر پیاده به عنوان مثال : Driving home o ...

پیشنهاد
٨

Phrase : what wouldn't I give for sth ( از عباراتی مانند: I like . . . . . something به مراتب قوی تر است و احساسات و تمایل شدیدتری را نشان می دهد. ) ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

Idiom - British English - informal : For a very long time برای مدتی طولانی است که . . . . . مدت مَدیدی است که . . . . . به عنوان مثال : She's bee ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

noun - countable : علائم نگارشی ( مانند: نقطه، ویرگول، علامت سوال، علامت تعجب و . . . . که برای تقسیم بندی جملات به جمله های کوچکتر و درک بهتر و درست ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

noun - uncountable - British English : بشقاب، کاسه، فنجان و سایر وسایل مشابه از جنس سفال یا چینی که برای صرف غذا استفاده می شوند. به عنوان مثال : ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

Noun - uncountable : انقباض تورمی ( حالتی است که تولید کنندگان یک محصول بر اثر تورم به وجود آمده در بازار، سعی می کنند برای حفظ قیمت های قبلی محصولا ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

noun - countable - American English : nutcrackers - British English گردو شکن فندق شکن به عنوان مثال : We do not feel that we can leave such school ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

Noun - countable : پرواز شبح هواپیمای خالی یا با تعداد سرنشین خیلی کم ( پروازی است که توسط شرکت هواپیمایی از قبل برنامه ریزی شده و علیرغم اینکه تعدا ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

Noun - countable - informal : Thing چیز شیء ( به خصوص بخشی از یک تجهیز یا یک ماشین که فرد به آن علاقه فراوانی داشته و از آن مراقبت زیادی می کند. ) ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

Adjective : Zero - waste بدون زباله تولید کننده مقدار بسیار بسیار اندکی زباله به عنوان مثال : A new zero - waste supermarket has opened, selling fo ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

Idiom - US - informal : خیلی غیر منتظره و شگفت آور به عنوان مثال : That question came out of left field

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

Idiom - US - informal : خیلی ارزان به بهای اندک مُفت به عنوان مثال : This old car can be bought/had for a song

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٦

noun - countable : شب پره ( نوعی از پروانه که بیشتر شب ها پرواز کرده و جذب نور لامپ ها می شود. برخی از این نوع شب پره ها مانند بیدها به لباس های انسا ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

1 - noun - countable : naphthalene نفتالین قرص نفتالین ( توپ کوچک شیمیایی که از موادی خاص با بوی زننده ساخته شده و با قرار دادن آن ها در بین لباس ه ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

noun - countable : شِنی ( زنجیر یا کمربند فلزی بزرگی که به دور چرخ های خودروهای سنگین و بزرگی مانند: تانک، لودر، بولدوزر و . . . . . بسته می شود تا ب ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

noun - countable : ریزش سنگ سنگ های به زمین سقوط کرده ( پدیده ای که طی آن سنگ های بزرگ و کوچک از روی کوه یا تپه ای که قرار دارند به پایین سقوط کرده ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

noun - countable : rain stick چوبِ باران آلت موسیقی قدیمی است که از شاخه های خشک و توخالی نوعی کاکتوس ساخته می شود و با سنگریزه یا لوبیای خشک درون ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

صدا درمانگر شخصی است که برای آرامش بدن و بهبود کیفیت خواب و کاهش اضطراب بیماران خود، به کمک آلات موسیقی مختلف و نواختن آنها به درمان بیماران می پرداز ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

صدا درمانی روشی درمانی است برای آرامش بدن و بهبود کیفیت خواب و کاهش اضطراب که در آن فردِ ( صدا درمانگر ) یا ( sound healer ) به کمک آلات موسیقی مختلف ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

idiom - British English - informal : پول چیزی را بلافاصله بعد از خرید پرداخت کردن خوش حساب بودن به عنوان مثال : Not paying on the nail could be extr ...

پیشنهاد
٠

Idiom : Someone needs a check - up frome the neck up کار احمقانه انجام دادن ( بنابراین فرض می شود که طرف به خاطر انجام کار احمقانه اش، عقلش را از دست ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

Idiom : Pull a prank on someone کسی را سر کار گذاشتن شوخی ناجور با کسی کردن کسی را فریب دادن حقه بازی کردن کَلَک سوار کردن نقشه ی شومی در سر داشتن ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

verb: هشدار دادن آگاهی دادن اخطار دادن زنهار دادن مراقب بودن ملتفت کردن به عنوان مثال : 1 - Police warned drivers to beware 2 - They should beware o ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

والسلام ختم کلام همینی که من گفتم دیگه روی حرف من کسی حرف نباید بزنه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

1 - Noun - countable - slang : عزیزم عشقم یک اصطلاح محبت آمیز برای خطاب یا اشاره به دوست دختر، دوست پسر و یا همسر به عنوان مثال : I love you, bae 2 ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

noun - countable - British English : bobby pin - American English سنجاق مو سنجاق سر گیره مو

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

noun - countable - American English : hairgrip - British English سنجاق مو سنجاق سر گیره مو

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٨

1 - noun - countable - British English : cart - American English سبد چرخ دار دستی ( که از آن برای حمل بار، خریدها و . . . . استفاده می شود. ) به عن ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

noun - countable : سورتمه ( که در کف آن دو تیغه نصب شده و سورتمه به وسیله آن ها بر روی برف سُر می خورد و برای به حرکت در آمدن این سورتمه آن را به حیو ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

1 - noun - countable - British English : sled - American English سورتمه مخصوص سُر خوردن روی برف ( که کف آن کاملا صاف و صیقلی است ) به عنوان مثال : ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

Noun - countable : نامِ هنری ( نام یا لقبی که توسط یک بازیگر، مجری، ورزشکار و . . . . . به جای نام اصلی شان برگزیده می شود. ) به عنوان مثال : Alic ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

Noun - countable : Stage name نامِ داخل رینگ مسابقه نام ویژه مسابقات نام مستعار ورزشی لقب ورزشی ( نام مستعار یا لقبی است که اغلب توسط کُشتی کَچ کار ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

Phrase - informal : Cut / give someone some slack به کسی آزادی عمل دادن کسی را راحت گذاردن به کسی گیر ندادن به کسی اختیار اداره امور را دادن به عنوا ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

Phrase : Rain or shine تحت هر شرایطی هر جور که شده حتی اگر از آسمان سنگ هم ببارد به هر طریقی که شده ( برای تاکید بر اینکه چیزی بالاخره اتفاق خواهد ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

Superlative adjective : کوچک ترین ( Tiny - tinier - tiniest )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

Adjective : High - paid حقوق بالا دریافتی زیاد درآمد خوب به عنوان مثال : He was the most highly paid member of their staff

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

Adjective : Highly - paid حقوق بالا دریافتی زیاد درآمد خوب به عنوان مثال : He was the most high paid member of their staff

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

noun - countable : زنگ احضار زنگ اخبار زنگ هشدار زنگ روی پیشخوان ( زنگی که جهت هشدار دادن یا جلب توجه متصدی انجام کاری، به کار برده می شود. ) اسام ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

noun - countable : زنگ احضار زنگ اخبار زنگ هشدار زنگ روی پیشخوان ( زنگی که جهت هشدار دادن یا جلب توجه متصدی انجام کاری، به کار برده می شود. ) اسام ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

noun - countable : زنگ احضار زنگ اخبار زنگ هشدار زنگ روی پیشخوان ( زنگی که جهت هشدار دادن یا جلب توجه متصدی انجام کاری، به کار برده می شود. ) اسام ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

noun - countable : زنگ احضار زنگ اخبار زنگ هشدار زنگ روی پیشخوان ( زنگی که جهت هشدار دادن یا جلب توجه متصدی انجام کاری، به کار برده می شود. ) اسام ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

1 - noun - countable : گانگ ( یک فلز گرد است که درون قابی چوبی یا فلزی آویزان است و به عنوان سازی ضربه ای از آن استفاده می شود. برای به صدا در آمدن ا ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

Noun - plural : جمع کلمه kairos موقعیت های مناسب فرصت های مطلوب بزنگاه ها

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

Phrase : صدای چندبار نواخته شدن زنگ/ناقوس به صورت پشت سرهم به عنوان مثال : From the temple he could hear the peal of bells

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

British English - spoken : تلفن کردن به کسی تماس تلفنی گرفتن با فردی به عنوان مثال : I must give Vicky a bell later