crockery

/ˈkrɑːkəri//ˈkrɒkəri/

معنی: کاسه های سفالی، ظروف گلی، سفالینه، بدل چینی
معانی دیگر: ظروف سفالی، گنجانه های سفالین (کوزه و سبو و بستو و غیره)

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: earthenware dishes and pots collectively.

جمله های نمونه

1. All the crockery had been smashed to bits.
[ترجمه گوگل]تمام ظروف ریز خرد شده بود
[ترجمه ترگمان]تمام ظروف سفالی شکسته و خرد شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. We had no fridge, cooker, cutlery or crockery.
[ترجمه گوگل]یخچال، اجاق گاز، کارد و چنگال و ظروف نداشتیم
[ترجمه ترگمان]ما یخچال، آشپز، کارد و چنگال نداشتیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She bumped against the table and sent the crockery crashing to the ground.
[ترجمه گوگل]او به میز برخورد کرد و ظروف را به زمین فرستاد
[ترجمه ترگمان]او به میز برخورد و ظروف سفالی را روی زمین ریخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. They would like crockery and cutlery as wedding presents.
[ترجمه گوگل]آنها ظروف و کارد و چنگال را به عنوان هدیه عروسی می خواهند
[ترجمه ترگمان]آن ها مثل هدیه عروسی، crockery و کارد و چنگال را دوست خواهند داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Most of the crockery was still in one piece.
[ترجمه گوگل]بیشتر ظروف هنوز یک تکه بودند
[ترجمه ترگمان]بیشتر ظروف سفالی هنوز در یک تکه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. No one would choose to buy cutlery or crockery or curtains or chairs without considering their aesthetic appeal.
[ترجمه گوگل]هیچ کس بدون در نظر گرفتن جذابیت زیبایی شناختی، کارد و چنگال یا ظروف یا پرده یا صندلی را انتخاب نمی کند
[ترجمه ترگمان]هیچ کس حق خرید کارد یا چنگال یا صندلی یا صندلی را بدون در نظر گرفتن جذابیت زیبایی شناسی آن ها انتخاب نمی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Crockery, cutlery, cooking utensils, pillows and blankets.
[ترجمه گوگل]ظروف، کارد و چنگال، ظروف پخت و پز، بالش و پتو
[ترجمه ترگمان]قاشق و چنگال، کارد و چنگال، وسایل آشپزی، بالش و پتو
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Cups, crockery, cutlery and glasses can all be washed in hot soapy water in the usual way.
[ترجمه گوگل]فنجان ها، ظروف، کارد و چنگال و لیوان ها را می توان به روش معمول در آب گرم و صابون شست
[ترجمه ترگمان]در روش معمول جام، ظروف سفالی، کارد و چنگال و عینک می توانند همگی در آب مایع و صابون شسته شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She flittered in the kitchen, piling crockery on to the table. plates overflowed with party food.
[ترجمه گوگل]او در آشپزخانه تکان می خورد و ظروف روی میز انباشته می شد بشقاب ها پر از غذای مهمانی
[ترجمه ترگمان]به آشپزخانه رفت و ظروف سفالی را روی میز ریخت بشقاب ها از غذا پر شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The scattered fragments of crockery and the aroma of the wasted nectar marked the melancholy wreck of our Christmas cheer.
[ترجمه گوگل]تکه های پراکنده ظروف و عطر شهد هدر رفته، خرابی غم انگیز شادی کریسمس ما را نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]تکه های پراکنده of و عطری که برای جشن کریسمس به وجود آورده بود، موجب شادی غم و اندوه کریسمس ما شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Crockery and eating utensils should be washed in hot water and detergent.
[ترجمه گوگل]ظروف و ظروف غذاخوری باید با آب داغ و مواد شوینده شسته شوند
[ترجمه ترگمان]وسایل و لوازم آشپزخانه باید در آب داغ و مواد شوینده شسته شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. No two pieces of our everyday crockery match.
[ترجمه گوگل]هیچ دو تکه از ظروف سفالی روزمره ما با هم مطابقت ندارند
[ترجمه ترگمان] دوتا تیکه از crockery های روزمره مون نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Spoons clinked against the crockery.
[ترجمه گوگل]قاشق‌ها به ظروف ظروف می‌پیچیدند
[ترجمه ترگمان]قاشق به ظروف سفالی می خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Waggons, loaded up with household crockery, chairs, and cupboards, were constantly emerging from the gates of houses, and moving along the streets.
[ترجمه گوگل]گاری‌هایی که مملو از ظروف، صندلی‌ها و کمدهای خانگی بودند، دائماً از دروازه‌های خانه‌ها بیرون می‌آمدند و در خیابان‌ها حرکت می‌کردند
[ترجمه ترگمان]waggons، با ظروف سفالی، صندلی ها، صندلی ها و قفسه ها، مدام از دروازه های خانه ها بیرون می آمدند و در خیابان ها حرکت می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Its crockery and atmosphere were thick; its soup and napery thin.
[ترجمه گوگل]ظروف و جو آن ضخیم بود سوپ و ناپری آن نازک است
[ترجمه ترگمان]ظروف سفالی و فضای آن ضخیم بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کاسه های سفالی (اسم)
crockery

ظروف گلی (اسم)
earthenware, crockery

سفالینه (اسم)
earthenware, crockery

بدل چینی (اسم)
crockery

انگلیسی به انگلیسی

• pottery, earthenware
crockery is plates, cups, and saucers.

پیشنهاد کاربران

noun - uncountable - British English :
بشقاب، کاسه، فنجان و سایر وسایل مشابه از جنس سفال یا چینی که برای صرف غذا استفاده می شوند.
به عنوان مثال :
We had no fridge, cooker, cutlery or crockery
crockerycrockery
منابع• https://www.collinsdictionary.com/dictionary/english/crockery• https://www.lexico.com/definition/crockery
crockery ( گردشگری و جهانگردی )
واژه مصوب: چینیجات
تعریف: ظروف غذاخوری از جنس چینی
ظروف آشپزخانه
سفالینه

بپرس