پیشنهاد‌های میثم علیزاده لشکانی (٢,٣٧١)

بازدید
٢,٤٣٨
تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٥

تکرار کردن حرفی یا ادامه دادن به چیزی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

به هم زدن ( رابطه عاشقانه )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨٤

●تدبیر کردن، پیدا کردن راه حل ● محاسبه کردن ● سر از چیزی درآوردن ● جور شدن، ردیف شدن، کم کم درست شدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

خو گرفتن Settle into نیز درست است

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤٢

شروع به انجام کاری کردن ( که معمولا سخت و نیاز به انرژی فراوان دارد )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٣

باهوش، زیرک ◇ همچنین برخی اوقات معنی "هوشمندانه" می دهد. I spent all of the money i'd earned, that wasn't clever

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٤

متمکن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

متکبر، خودشیفته

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٥

ننر، بهانه گیر

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤١

خیره کننده، چیزی که شما را میخکوب میکند

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٤٠

عمیقا منقلب، غرق در احساسی شدید ( هم می تواند بار مثبت داشته باشد هم منفی )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٨

بسیار شادمان، خوشحال از روی ذوق

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٠

خجالت اور, ضایع Not too embarrassing: نه خیلی ضایع

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

پوشیدن، تن کردن لباس خیلی سریع و شلخته

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

●رهبر یک گروه مافیایی ●پوشیدن کت یا کلاه سر کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

کارت اهدای عضو

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

اهدای عضو

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

♧فعل ●مشترکا استفاده کردن ●سهیم کردن ●تقسیم کردن ●در میان گذاشتن ( با یک گروه یا افراد زیادی ) ●با هم جایی رو خریدن یا رهن کردن ♧اسم ●سهم

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

●مجموع، حاصل ( اسم ) ●بالغ شدن بر ( فعل ●کامل، تمام ( صفت )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٨

میزان بارش، بارش

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٢

مجمع الجزایر، جزیره ها

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨٠

باسن، لمبر

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

این اجازه رو به خود میدهند که شک کنند

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤١

●مهمانی ●دسته ( جمعیت ) یا گروه ●حزب

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

♧اسم ●زمین ورزشی ●شدت ●قیر ♧فعل ●با قدرت پرتاب کردن ●بالا و پایین رفتن دماغه کشتی یا هواپیما

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤٧

●عیار، درجه، میزان ●ترازو، وسیله سنجش ●بالا رفتن ( به مکان مرتفعی )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

مداری، به صورت دایره ای ( نه حتما دایره ، حتی بیضی شکل )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤٥

دست آورد بزرگ

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٣

راسخ، مصرانه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

منتفی کردن، نامیسر ساختن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٨

تحت محاصره دراوردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٦

بازداشتن کسی از انجام کاری

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤٢

1. دقیق و قطعی مشخص کردن ( فهمیدن ) 2. قادر به جابه جایی نبودن به خاطر فشار حملات ( در جنگ ) Be pinned down

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

1. مشخص شدن ، روشن شدن ( موضوعی که در موردش تحقیق میکنید ) 2. طبق انتظار بودن ( به وقوع پیوستن )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

اختلاف زاویه دید

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

1. متروکه ( در مورد مکان ) 2. مسکین و بی نوا ( کردن ) ( در مورد انسان )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٥

ادعا کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

موقع وقت ( زمان انجام کاری ) موقعیت ( به هیچ عنوان به معنی شانس و فرصت نیست، منظور تنها موقعیت زمانی و مکانی است )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

در معنای فعل: کم کم و در مسیر مشخصی حرکت کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

سرم به کار خودم گرمه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٢

1. راهرو 2. قطعه 3. عبور 4. تصویب ( در مورد قانون )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

ترابری، حمل و نقل

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥٠

مدام دررفکر چیزی، چیزی تمام همو غم کسی شدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

صفت است و به معنی داشتن احساس گناه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٧

1. محکوم ( کردن ) * در مورد مدل مو یعنی خیلی کوتاه ( عین زندانی ها )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٤

1. کسل کننده 2. در مورد رنگ یعنی رنگ سیر، رنگ غیر روشن و دلگیر

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

پیروی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

1. فرضیه 2. تقبل

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٥

بسنده کردن به خاطر این فکر که کافی است یا نیازی به بهبود ندارد

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٦

معادل جمله معروف ما ایرانیها: " چنتا پیراهن بیشتر پاره کردن" البته برای مزاح به معنی" داشتن سابقه سکس بیشتر" هم به کار میرود که رایج نیست