پیشنهادهای میثم علیزاده لشکانی (٢,٣٨١)
● ابراز ● گفته، بیان ● حالت
● دست و پا ● شاخه قطور درخت * out on a limb یعنی تنها، یک تنه
خودشناسی
وجه تمایز
someone’s idea that they are a separate person, different from other people یک تصویر شخصی از خود که هر کس میدونه اونطوریه و اونو از دیگران متمایز میک ...
● قاعده، دستور ● هنجار ● حد میانی یا استاندارد ( the norm )
1. دست به کاری زدن 2. روانه بازار کردن 3. به آب انداختن ( مثلا یک کشتی برای اولین بار ) 3. پرتاب کردن ( ماهواره )
کُری
تفاهم داشتن
سهم خود را ادا کردن
قیمت کردن، جنس دید زدن
به کشور دیگری سفر کردن خاموش شدن ( محو شدن ) آتش فرستاده شدن
● تصمیم گرفتن ● نتیجه چیزی را مشخص کردن، تعیین کننده چیزی بودن ● واداشتن، بر آن کردن ● رای صادر کردن
همان طور که از شکل فعل پیداست در حالت گذشته کاربرد دارد و به معنای " موفق شدن در انجام کاری" می باشد.
اگر به صورت فعل استفاده شود: 1. اگر بعد از آن if یا whether بیاید معنای " ممکنه. . . " یا " اشکالی نداره اگر . . . " و معمولا به صورت درخواست و سوالی ...
خفت شده، کسی که مورد زورگیری قرار گرفته
. . . It is high time وقت آن رسیده که. . .
سفت و سخت
از هم گسستن
خودسر، لجباز * صفت است
بی تربیت
ناقص، آشولاش
●هر زمانی مثال: It's been clear than ever before تمیزتر از هر زمانی شده است
سلاخی کردن
● خیره سر ● سرسختانه ● شدید و دیر درمان
علاج، درمان
Submerge
How dare you?
در زبان گیلکی یعنی تکان دادن
در زبان گیلکی به راسو گویند
در زبان گیلکی به برگ درخت گویند
Robust
1. Although 2. Much as
1. Although 2. Much as
Stick out Protrude
مقبول
Propound
Inherently
Status
Moreover what's more
Helping
Saintly صفت است نه قید. به معنی درستکار، پاکدامن.
Munch
Lash out
Tuck into, cram
1. بنابراین 2. بدین گونه
میله محک
Replace, supersede
لوسمی، سرطان خون
مهمتر از همه