پیشنهاد‌های میثم علیزاده لشکانی (٢,٣٧١)

بازدید
٢,٤١٢
تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

کیف کوله پشتی ☆ همچنین در گویش گیلکی به گوساله خیلی جوان که هنوز شیر میخورد گویند

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٩

به مرضی دچار شدن، مریض شدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

سیفلیس آبله

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

چطور روت میشه؟ چطور جرات میکنی؟

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤٢

ایراد ● در دادگاه نیز اگر وکیلی به پاره ای از سخنان اعتراض داشته باشد با گفتن این کلمه در واقع می گوید" اعتراض دارم!"

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣٤

بیرون زدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

گرچه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

به همان اندازه که. . .

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٤

● اگر فعل باشد: تو رفتگی ایجاد کردن، فرورفتگی در لبه چیزی ایجاد کردن ( مثلا اولین سطر پاراگراف ) ● اگر اسم باشد: سفارش

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

ستبر، تنومند

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

تغذیه کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

دریدن، جر دادن گذشته این فعل rent است

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

گارسون زن ، پیشخدمت خانم

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

خسته، کلافه از

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

● قانع ● محتوی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

فرو ریختن، پایین امدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

نقره جات، ظروف نقره

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

●ارزش، به میزان ● be worth sth یعنی ارزیدن، قیمت داشتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

قبیله

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

قرص خواب

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥٢

نوعی رخت خواب سیار که در جنگل بین دو درخت میبندند و روی ان میخوابند، ننو

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

حروف ربط اتصالات

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

عنق، عبوس، ترشرو * دقت کنید که با وجود پسوند ly, این کلمه یک صفت است.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

● کسالت، بیماری ● حالت تهوع

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

مطب

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٨

تشخیص دادن ( یک مشکل یا یک بیماری )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

نشانه بیماری، عارضه نشانه وجود مشکل

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤١

● خوب بودن، جور بودن با کسی ● ادامه دادن ( به کار و فعالیتی که مشغولشی ) ● پیش رفتن ( کار و یا فعالیتی که مشغولشی ) ● موفق شدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

● نیزه ( مخصوص ورزش که سبک و نوک تیز است ) ● ورزش پرتاب نیزه ( که البته در این معنی قبلش the می آید )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

سگ لبردُر ( سگی که معمولا برای شکار استفاده میشه )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١٧

در معنای بریتیش: دو و میدانی در معنای امریکن:فعالیت های ورزشی ○ دقت کنید که در هر دو معنی اسم است، نه صفت. پس معنی " ورزشکاری، ورزشی، پهلوانی" غلط ا ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

فیزیوتراپ ( در این معنی یک اسم قابل شمارش است ) فیزیوتراپی ( در این معنی یک اسم غیر قابل شمارش است )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

فیزیوتراپ ها، فیزیوتراپی ها

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

اورژانس

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧٥

● به عنوان صفت: ساکن، بدون حرکت، بدون گاز ( در مورد مایعات ) ● به عنوان اسم: سکوت ( در مورد شب ) ، دستگاه تقطیر، عکس و تصویر ( که از فیلم گرفته شده ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

مایوس کننده ناامید

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

توصیفی، شرحی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٤

دستوری وابسته به دستور زبان

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣٦

● اگر s انتهایی، s جمع باشد time s : 1. دفعات 2. اوقات، ایام ● اگر s جمع نباشد و کلمه times مد نظر باشد: 1. ضربدر Two times two equals four دو دوتا ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٤

دارای تناسب اندام، ورزیده

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٩

قلبی، عروقی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

خیلی بد، افتضاح هیب و اعجاب انگیز

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

به اوج رسیدن، به بهترین جایگاه رسیدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

● محشر ● افسانه ای ● بسیار زیاد

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

تو دل برو، نازنین

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٦

● روبراه، اوکی هم در مورد شخص و هم در مورد یه موضوع

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

دلربا، دل انگیز

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣٩

● افسرده، کسی که دلش گرفته ( یا حالا از تنهایی یا از آب و هوا ) ● نگون بخت، فلک زده ● فلاکت بار، غذاب آور

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٦

به حساب آوردن، شامل کردن ( شدن )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

دودمان، تبار