پیشنهاد‌های میثم علیزاده لشکانی (٢,٣٨١)

بازدید
٢,٥٦١
تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣١

● اکسیر ● نوشدارو

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

بدون توقف ادامه دادن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

● چپ ● اگر قبلش the بیاید یعنی حزب چپ ● باقی There aren't any left in city هیچ جایی تو شهر باقی نمونده

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٦

منجمد، یخ زده میخکوب گذشته freeze

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

● بورس اوراق بهادار، بازار بورس Stock market هم میگن ● خرید و فروش سهام

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

شماره امداد یا اطلاعات

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣٧

● تبادل اطلاعات کردن ● آگاهانیدن، باخبر ساختن ( دیگران از احساس خود ) ● ارتباط برقرار کردن ● منتقل کردن بیماری ( در این معنا معمولا به حالت پسیو به ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣٣

● keep up: ادامه دادن به انجام کاری، ول نکردن ● keep up with: در تماس بودن ، در ارتباط بودن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

● نسبتا، به طور نسبی ● عادلانه، به طور عادلانه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

سر دراوردن ( از اینکه چه خبره ) ، در ارتباط بودن Feel in touch with something

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٧

تخته هوشمند که قابلیت نوشتن و پاک کردن، لود عکس ، تنظیمات انمیشنی و غیره را داراست.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

برنامه آشپزی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

●اگر با خط تیره به مهم متصل باشد: well - done یعنی پخته، خوب پخته شده ● اگر جدا باشد: well done! یعنی آفرین، باریکلا

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

بد نوشته شده، مثل یک رمان که برای شما جالب نباشد

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٤

به تلفظش دقت کنید: وای رِس

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

معامله، قرارداد یا ارتباط تجاری بین چند نفر یا چند بخش که به موجب آن مامله ای انجام می شود

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

کارت تبلیغاتی ( مخصوص افرادی که چیزی برای عرضه و ارائه دارند ) ، کارت ویزیت

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

خودکار امروزی که دررسال ۱۹۳۸ توسط یک روزنامه نگار مجار اختراع شد

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

به زودی، در آینده نزدیک، در مدتی کوتاه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

مخفف carat که امریکن آن میشه karat معنی: ● عیار ، مثلا ۱۸ عیار میشه 18Carat gold ● واحد سنجش طلا یا همان " قیرات" که برابر ۲۰۰ میلی گرم است

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

Karat هیچ فرقی با carat ندارد، اولی امریکن و دومی بریتیش است. معنی: ● عیار ، مثلا ۱۸ عیار میشه 18Carat gold ● واحد سنجش طلا یا همان " قیرات" که برا ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

بر خلاف توضیح خود سایت ( متاسفانه ) Karat هیچ فرقی با carat ندارد، اولی امریکن و دومی بریتیش است. معنی: ● عیار ، مثلا ۱۸ عیار میشه 18Carat gold ● ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

● انبوه، تعداد زیاد ● اگر the multitudes باشد یعنی عموم مردم، مردم عادی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

● به طور خیره کننده و بسیار جذاب ● به طور حیرت آور و شوکه کننده

پیشنهاد
٢

همان "پهنای باند" است که Bandwidth هم نامیده میشود

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

عبور کردن یا گذشتن از طریق یا در امتداد چیزی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٧

● پاک، بی غلو غش ● واقعی، درست، اصلی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨٣

● هنوز ( اگر به عنوان قید باشد که معمولا آخر جمله می آید ) ● با این همه ( اگر به عنوان حرف ربط اول جمله یا وسط دو جمله بیاید )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣٦

● چشمگیر ، تماشایی ● ناگهانی، غیرمنتظره ● پدیده ( در اینجا اسم است )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

از مدار خارج شدن، به بیرون از ناحیه ای پرت شدن، به سمت خارج اوج گرفتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

چشمگیر، پرجبروت، عالی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

خفه ، دم دار ( در مورد محیط ) کسل کننده

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٧

با بی حوصلگی چرخ زدن، ول و بی حال گشتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٧

دلو دماغ نداشتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٤٥

صفت: ● عظیم، بزرگ ● ناب، محض ( مثلا حماقت محض ) ● تند، پرشیب ● نازک ( در مورد پارچه و پوشش ها ) قید: ● به تندی فعل: ● تغییر جهت دادن ( ناگهانی )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

● متواضع ● معقول ( بدون تشریفات ) در مورد خرج و هزینه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٧

رانندگان

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

شورمزه ( دررمورد آب گفته میشود، معمولا آب ناخالص اینطور است )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

نمک زده

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

وحشت

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

Once upon a time روزی روزگاری

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٨

● چند بخش کردن ● مخالفت کردن ● شکستن ، پاره کردن ( حتی پاره شدن اعضا بر اثر زخم ) ● به چند بخش، به صورت دوگانه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

● تاریک ● خبیث ● تیره و تار

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

چقدر زیاد! ♧ معمولا از رو تعجب میگن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٨

سفرنامه نویس

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

محال، غیر ممکن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

غصه، ماتم

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

● یک سرود سنتی مخصوص کریسمس ● نغمه سر دادن، سرودخواندن ( بادخوشحالی )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

شرح حال زندگی خود نویسنده

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

بدبخت بد اقبال از روی بدیمنی