scrawny

/ˈskrɒni//ˈskrɔːni/

معنی: لاغر و استخوانی
معانی دیگر: لاغر، نحیف، پوست و استخوان

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
حالات: scrawnier, scrawniest
مشتقات: scrawniness (n.)
• : تعریف: extremely thin; gaunt.
مترادف: bony, gaunt, scraggy, skinny
متضاد: brawny, obese
مشابه: attenuated, emaciated, lank, lean, meager, puny, rawboned, scanty, spare, spindly, stunted, thin

- The sick child's legs are weak and scrawny.
[ترجمه گوگل] پاهای کودک بیمار ضعیف و ضعیف است
[ترجمه ترگمان] پاهای بیمار ضعیف و لاغر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. There were a few scrawny chickens in the yard.
[ترجمه گوگل]در حیاط چند جوجه لاغر بود
[ترجمه ترگمان]در حیاط چند مرغ scrawny دیده می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He looks much too skinny / scrawny to be a weight - lifter.
[ترجمه گوگل]او خیلی لاغر / لاغر به نظر می رسد که وزنه بردار باشد
[ترجمه ترگمان]او بسیار لاغر و لاغر به نظر می رسد که یک وزنه بردار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. A few scrawny chickens were scratching around the yard.
[ترجمه گوگل]چند تا جوجه ی لاغر دور حیاط می خراشیدند
[ترجمه ترگمان]چند جوجه لاغر و لاغر در حیاط چنگ می زدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The most you will see is a scrawny arm waving desperately from between the bars.
[ترجمه گوگل]بیشترین چیزی که می بینید بازویی است که از بین میله ها به شدت تکان می زند
[ترجمه ترگمان]تنها چیزی که می بینید یک بازوی نحیف است که به شدت از بین میله ها دست تکان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. a scrawny old woman.
[ترجمه گوگل]یک پیرزن لاغر
[ترجمه ترگمان]یه پیرزن scrawny
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. His scrawny body was naked except for a loincloth and the tattered remains of a jerkin.
[ترجمه گوگل]بدن ضخیم او برهنه بود به جز یک دستمال کمری و بقایای پاره پاره یک جفت
[ترجمه ترگمان]بدن نحیف او لخت بود به جز یک تکه پارچه و بقایای نیم تنه چرمی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He was a scrawny, chicken-necked sack of bones, but in spite of his handicap he moved faster than the others.
[ترجمه گوگل]او یک گونی استخوانی لاغر و گردن مرغ بود، اما علیرغم نقصش سریعتر از بقیه حرکت می کرد
[ترجمه ترگمان]او یک گونی استخوانی لاغر و استخوانی بود، اما با وجود ضعفی که داشت، سریع تر از دیگران حرکت می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. To top this unprepossessing appearance was a thin, scrawny neck which seemed only just to support the weight of his head.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این ظاهر غیرقابل پیش بینی، گردنی نازک و نازک بود که به نظر می رسید فقط وزن سر او را تحمل می کند
[ترجمه ترگمان]برای بالا آوردن این ظاهر نامطبوع این گردن لاغر و لاغر بود که به نظر می رسید فقط از وزن سرش حمایت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He pointed to a fresh cut on a scrawny root sticking up through the dust.
[ترجمه گوگل]او به یک بریدگی تازه روی یک ریشه خراشیده اشاره کرد که از میان گرد و غبار بالا آمده بود
[ترجمه ترگمان]او به یک بریدگی تازه روی ریشه های استخوانی اشاره کرد که از میان گرد و خاک بیرون زده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. A few scrawny chickens were searching for scraps of food in the dry earth.
[ترجمه گوگل]چند مرغ لاغر در حال جستجوی تکه های غذا در زمین خشک بودند
[ترجمه ترگمان]چند مرغ scrawny داشتند دنبال تکه های غذا در زمین خشک می گشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He had long scrawny fingers.
[ترجمه گوگل]او انگشتان بلند و نازکی داشت
[ترجمه ترگمان]انگشت های دراز scrawny داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. From outside-we see this scrawny bloke in the frame of the doorway, in his grey underpants.
[ترجمه گوگل]از بیرون - ما این مرد لاغر را در چارچوب در، در زیر شلوار خاکستری اش می بینیم
[ترجمه ترگمان]از بیرون، این یارو لاغر و لاغر که در چارچوب در ایستاده بود، با شورت خاکستری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Last time I saw him he was a scrawny kid in Levi's and a dirty T-shirt.
[ترجمه گوگل]آخرین باری که او را دیدم، او یک بچه ضخیم با تی شرت کثیف بود
[ترجمه ترگمان]آخرین باری که دیدمش یه بچه scrawny و یه تی شرت کثیف بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The scrawny swarthy-skinned kid in the mirror blinked back at him.
[ترجمه گوگل]بچه چاق و لاغر در آینه به او پلک زد
[ترجمه ترگمان]بچه لاغر و پوستی درون آینه به او چشمک زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. We had a lot of scrawny veterans and their scrawny wives for friends.
[ترجمه گوگل]ما جانبازان لاغر زیاد و همسران لاغرشان را برای دوستان داشتیم
[ترجمه ترگمان]ما سربازهای scrawny زیادی داشتیم و همسران their برای دوست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

لاغر و استخوانی (صفت)
scrawny

انگلیسی به انگلیسی

• very skinny, gaunt, lean, thin
a scrawny person or animal is unpleasantly thin and bony.

پیشنهاد کاربران

انسان scrawny از فرد skinny لاغرتر است. بنابراین پوست و استخوان درست است، بنابراین ترجمه رضا حیدری درست تر است.
پوست و استخوان
– She is a scrawny old woman
– His scrawny body was naked
– The sick child's legs are weak and scrawny
لاغرمردنی

بپرس