پیشنهادهای میثم علیزاده لشکانی (٢,٣٧١)
بر میگرده به ( خیلی زمان های پیش یا مسافت خیلی طولانی ادامه داره )
اگر out جز فعل باشد: ● برداشت کردن پول از بانک ● شخصی رو از فکر یا پریشانی دراوردن ● کش دادن موضوع ● جزییات مساله ای را مورد بحث قرار دادن اگر out ...
کسی را به یقین رساندن، شکی برای شخص باقی نگذاردن
شکی برای شخص باقی نگذاردن، این اطمینان را دادن که
به ما این اطمینان را می دهد که
دوزیست
نوعی از آبزیان منقرض شده که تنها فسیل هایی از انها در دسترس است. شباهت زیادی به اره ماهی امروزی داشتند
● وجودیت یک شخص یا حیوان در دوره ای مختلف از زندگی ( مراجعه به نظریه تناسخ ) ● وجود یا کاربری یک چیز در زمان های مختلف، مثل ساختمانی که یک زمان مسکو ...
دریچه ابشش که برای ماهی ها هنگام تنفس باز و بسته میشود، ابشش ( خودمانی است، اما در واقع ابشش فقط این پولک باز و بسته شونده نیست )
بازگشتن ( نه از نظر مسیر، بلکه از نظر عقیده یا ملک و املاک کسی به صاحب اولیه )
فیل دریایی
●متحول کردن یا شدن ( در جهت مثبت ) ●از جنبه دیگر نگریستن یا در نظر گرفتن ● به انجام رسانیدن ( یک روند ) دوستانی که این فعل رو "برگشتن" یا " دور زد ...
بسیار جامع، تمام و کمال
خرچنگ خشکی
سخت پوست، مثل خرچنگ
آب دریا، آب شور اقیانوس ها
مبتکر
تشکیلات اقتصادی کسب و کار ( یا توانایی کسب و کار ) ابتکار عمل
پیشنویس یا طرح اولیه ( نوشتن ) خدمت سربازی
ادرس دادن، نشانی دادن مورد بررسی قرار دادن، تلاش برای حل موضوعی
میزبان دسته، گروه بزرگ
رصد، پایش
چه بدونم
●به عنوان صفت: غریب، بیگانه خارجی فضایی، غیرزمینی ● به عنوان اسم: تبعه خارجی موجود فضایی
قابل سکونت، قابل زندگی کردن
علمی، بر مبنای علم و دانش
ظریف و نازک متزلزل، ضعیف
چرخ دنده دندانه ی روی چرخ دنده کسی که جزیی کوچیک از سیستمی بزرگ است
کشف
آماده ( به انجام کاری )
شکار کردن به تفحص وا داشتن
مربوط به کره زمین ( نه کرات دیگر ) ، زمینی
سروکله زدن
بلبرینگ تاثیر ■ lose bearing یعنی گیج شدن، ندونستن اینکه کجایی یا چه کار باید انجام بدی الان
بزرگ کردن ( پرورش دادن ) فرزند یا حیوانی
با عملکرد بهتر باعث خجالت ( شرمندگی ) کسی ( فرد غیر ) شدن
● کارگردان ● مدیر، گرداننده مجموعه
● یه چیز کوچیک ( از یه موضوع کلی ) ، فقط یه ذره ● حاشیه، به حاشیه بردن
قبلش هم any میاد مثلا: Any thing you care to name به معنی: هر چیزی که فکرشو بکنی، هر چی که بگی
وظیفه شناس
Borne اسم مفعول برای Bear است . Bear out: تایید کردن ● در واقع ادعا، داستان یا عقیده ای را مورد قبول دانستن
تایید کردن ● در واقع ادعا، داستان یا عقیده ای را مورد قبول دانستن
● خسته ● جواد، تکراری، خز
● سرخوش ● شوخی وار
این طور به نظر میاد که . . .
شیرفهم کردن
در خود جای دادن
Irritable
● تخته سنگ، صخره ● جنباندن، تکان دادن
به تلفظ این کلمه دقت کنید: پِنجِلِم ، تکیه یا استرس بر روی "پ" است