پیشنهاد‌های میثم علیزاده لشکانی (٢,٤٩١)

بازدید
٤,٦٥٤
تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

● تمرین، فعالیت ● تکنیک، شیوه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

● مد، رایج ● روش ، شیوه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

منجر به چیزی شدن، بالغ بر مقداری شدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

مستعد، به طور بالقوه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

همان طور که انتظار میرفت

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

از یک نظر

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

از نسل و تبار گروهی یا شخصی بودن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

بطور ریشه ای، از بیخ و بن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٣

وقار، متانت، توازن بین روح و جسم

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤٥

● رفت و آمد کردن به محلی ( در مورد ارواح ) ● نگران کردن، غمگین کردن ● معضل شدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٤

● اکسیر ● نوشدارو

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

بدون توقف ادامه دادن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢

● چپ ● اگر قبلش the بیاید یعنی حزب چپ ● باقی There aren't any left in city هیچ جایی تو شهر باقی نمونده

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٧

منجمد، یخ زده میخکوب گذشته freeze

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

● بورس اوراق بهادار، بازار بورس Stock market هم میگن ● خرید و فروش سهام

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

شماره امداد یا اطلاعات

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٧

● تبادل اطلاعات کردن ● آگاهانیدن، باخبر ساختن ( دیگران از احساس خود ) ● ارتباط برقرار کردن ● منتقل کردن بیماری ( در این معنا معمولا به حالت پسیو به ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٣

● keep up: ادامه دادن به انجام کاری، ول نکردن ● keep up with: در تماس بودن ، در ارتباط بودن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

● نسبتا، به طور نسبی ● عادلانه، به طور عادلانه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

سر دراوردن ( از اینکه چه خبره ) ، در ارتباط بودن Feel in touch with something

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٧

تخته هوشمند که قابلیت نوشتن و پاک کردن، لود عکس ، تنظیمات انمیشنی و غیره را داراست.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

برنامه آشپزی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

●اگر با خط تیره به مهم متصل باشد: well - done یعنی پخته، خوب پخته شده ● اگر جدا باشد: well done! یعنی آفرین، باریکلا

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

بد نوشته شده، مثل یک رمان که برای شما جالب نباشد

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٣

به تلفظش دقت کنید: وای رِس

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

معامله، قرارداد یا ارتباط تجاری بین چند نفر یا چند بخش که به موجب آن مامله ای انجام می شود

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢

کارت تبلیغاتی ( مخصوص افرادی که چیزی برای عرضه و ارائه دارند ) ، کارت ویزیت

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

خودکار امروزی که دررسال ۱۹۳۸ توسط یک روزنامه نگار مجار اختراع شد

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

به زودی، در آینده نزدیک، در مدتی کوتاه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

مخفف carat که امریکن آن میشه karat معنی: ● عیار ، مثلا ۱۸ عیار میشه 18Carat gold ● واحد سنجش طلا یا همان " قیرات" که برابر ۲۰۰ میلی گرم است

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

Karat هیچ فرقی با carat ندارد، اولی امریکن و دومی بریتیش است. معنی: ● عیار ، مثلا ۱۸ عیار میشه 18Carat gold ● واحد سنجش طلا یا همان " قیرات" که برا ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

بر خلاف توضیح خود سایت ( متاسفانه ) Karat هیچ فرقی با carat ندارد، اولی امریکن و دومی بریتیش است. معنی: ● عیار ، مثلا ۱۸ عیار میشه 18Carat gold ● ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

● انبوه، تعداد زیاد ● اگر the multitudes باشد یعنی عموم مردم، مردم عادی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

● به طور خیره کننده و بسیار جذاب ● به طور حیرت آور و شوکه کننده

پیشنهاد
٢

همان "پهنای باند" است که Bandwidth هم نامیده میشود

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

عبور کردن یا گذشتن از طریق یا در امتداد چیزی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٧

● پاک، بی غلو غش ● واقعی، درست، اصلی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨٣

● هنوز ( اگر به عنوان قید باشد که معمولا آخر جمله می آید ) ● با این همه ( اگر به عنوان حرف ربط اول جمله یا وسط دو جمله بیاید )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٧

● چشمگیر ، تماشایی ● ناگهانی، غیرمنتظره ● پدیده ( در اینجا اسم است )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

از مدار خارج شدن، به بیرون از ناحیه ای پرت شدن، به سمت خارج اوج گرفتن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٣

چشمگیر، پرجبروت، عالی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢

خفه ، دم دار ( در مورد محیط ) کسل کننده

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٨

با بی حوصلگی چرخ زدن، ول و بی حال گشتن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٨

دلو دماغ نداشتن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٥٠

صفت: ● عظیم، بزرگ ● ناب، محض ( مثلا حماقت محض ) ● تند، پرشیب ● نازک ( در مورد پارچه و پوشش ها ) قید: ● به تندی فعل: ● تغییر جهت دادن ( ناگهانی )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

● متواضع ● معقول ( بدون تشریفات ) در مورد خرج و هزینه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٧

رانندگان

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢

شورمزه ( دررمورد آب گفته میشود، معمولا آب ناخالص اینطور است )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

نمک زده

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

وحشت