پیشنهادهای میثم علیزاده لشکانی (٢,٤٩١)
خودبین
زودباور
لج کسی را درآوردن، رو مخ کسی بودن، عصبی کردن
تباهی، لعنت
گورتو گم کن، گم شو
سرزدن
تکه، بخش کوچک از یک چیز بزرگتر
● ماهیت، تمامیت ● تشکیلات
دیوانه، مجنون
روزنه، منفذ ( بر روی پوست بدن یا گیاه ) به دقت مطالعه کردن، موشکافانه خواندن
حالشو بردن، دلی از عزا دراوردن
باطل کردن، بی اثر کردن
فاجعه ، بلا
دنبالم بیا
بستن دایمی ( کارخانه، مدرسه، اداره . . . ) به سرانجام خود رسیدن ( یک رویداد یا احساس )
ایراد
مسخره بازی دراوردن
جاودانه
طبق معمول، عین همیشه، میگذره
آشغال جمع کن
و یه همچین چیزهایی
1. جوی ( از نظر هواشناسی ) 2. چیزی که مربوط به آن لحظه و حس و حال باشد
رحیم، دلسوز
در طرف مقابل، حریف
همتا
On closer inspection به بیان دقیقتر
شبه گونه
بازیچه
دررمعنای فعل: پلک پلک زدن ( مثلا زنها برای جذاب به نظر رسیدن پشت هم پلک میزنن ) Not bat an eye/eyelid: به روی خود نیاوردن
قربانی ( فدا ) کردن، گذشتن از
روان پریش
اثاثیه
به لرزه افتاده
ترسون و لرزون
اظطراب انگیز و هیجان آور
ابنا به کنار، گذشته از اینا
خوفناک
پرتوسنج
انگشت شمار، تعداد کم
صدای ناواضح
خانگی، وطنی ( داخلی ) ، اهلی
محاوره ای because یا همون cause معمولا به صورت متنی به این شکل cos' به کار میرود
مرتب کردن ( مکان ) شرح دادن، روشن کردن ( موضوع ) بهتر شدن ( آب و هوا ) رفع شدن ( بیماری )
دورهمی گرفتن، دعوت کردن دوستان
دور خود جمع کردن دوستان، دورهمی گرفتن
لاغرمردنی
بی عرضه
Lose your bearings گیج شدن، منگ شدن
اسکاج
شوکه، وحشت زده