پیشنهاد‌های میثم علیزاده لشکانی (٢,٣٧١)

بازدید
٢,٤١٢
تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

و یه همچین چیزهایی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

1. جوی ( از نظر هواشناسی ) 2. چیزی که مربوط به آن لحظه و حس و حال باشد

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

رحیم، دلسوز

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

در طرف مقابل، حریف

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٩

همتا

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

On closer inspection به بیان دقیقتر

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

شبه گونه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

بازیچه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٥

دررمعنای فعل: پلک پلک زدن ( مثلا زنها برای جذاب به نظر رسیدن پشت هم پلک میزنن ) Not bat an eye/eyelid: به روی خود نیاوردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

قربانی ( فدا ) کردن، گذشتن از

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

روان پریش

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

اثاثیه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

به لرزه افتاده

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

ترسون و لرزون

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

اظطراب انگیز و هیجان آور

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

ابنا به کنار، گذشته از اینا

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

خوفناک

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

پرتوسنج

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

انگشت شمار، تعداد کم

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٢

صدای ناواضح

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٤

خانگی، وطنی ( داخلی ) ، اهلی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٩

محاوره ای because یا همون cause معمولا به صورت متنی به این شکل cos' به کار میرود

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤٥

مرتب کردن ( مکان ) شرح دادن، روشن کردن ( موضوع ) بهتر شدن ( آب و هوا ) رفع شدن ( بیماری )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

دورهمی گرفتن، دعوت کردن دوستان

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٢

دور خود جمع کردن دوستان، دورهمی گرفتن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

لاغرمردنی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

بی عرضه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

Lose your bearings گیج شدن، منگ شدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

اسکاج

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٢

شوکه، وحشت زده

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

برای آخرین بار

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٩

اگر فعل باشد: ●رقابت کردن، مسابقه دادن ●به سرعت رفتن ● سریع انجام دادن ● درست کار نکردن مغز یا قلب، مثلا تند تند زدن قلب در هنگام ترس

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

●تازه بعد از آن، همین بعدش مثلا وقتی میگیم اون چند لقمه غذا خورد و تازه یادش افتاد که روزه هست. He ate a bit. only then he discovered he'd been fast ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

ساکت و آرام، آسوده

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣٢

Be due: انتظار می رود، موعدش است Due: حق، متعلق

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤٨

اگر با to و زمان بیاید یعنی "به جلو انداختن" یک رویداد در غیر اینصورت معنای "پیشنههد دادن" میدهد

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

سرزنش، ملامت

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

حرف خود را پس گرفتن، از موضع خود عقب نشینی کردن، از راه رفته بازگشتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

هوس رفتن کردن، حس تغییر دادن چیزی رو داشتن ( انگار یه چیزی پاهاتو قلقلک میده و دوس داری یه کاری کنی و اون چیز میتونه هیجان به وجود اومده از هر چیزی ب ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦١

● نورافکن ● در معرض توجه بسیار ( اخبار و روزنامه )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢١

کاربر اینترنت

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

سر حرفش وایساد

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

بر موضع خود پافشاری کرد

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

بر هم زدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

رفع شدن ، برطرف شدن سرریز شدن به سمت پایین کم شدن جدا شدن از چیزی که از قبل به آن متصل شده

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

مرشد

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٩

● جر دادن rip to somebody یعنی روحش قرین رحمت، روحش شاد مثلا rip to Ali که rip مخفف rested in peace میباشد

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

برای چه؟

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٩

تو را

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١٩

● هوس ( اسم ) ● گمان ( اسم ) ● شیک ( صفت ) ● میل به انجام کاری داشتن ( فعل ) ● تمایل جنسی به کسی داشتن ( فعل ) ■ fancy yourself: خیلی خود را تح ...