orphan

/ˈɔːrfn̩//ˈɔːfn̩/

معنی: طفل یتیم، بی پدر و مادر، یتیم کردن
معانی دیگر: یتیم، بی پدر، بی مادر، وابسته به یتیم ها، یتیمی، بی پدر و مادری، وابسته به داروی شفابخشی که چون سودآور نیست تولید نمی شود

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a person, esp. a child, whose parents have died.
مشابه: waif

- He became an orphan when his parents were killed in a car crash.
[ترجمه Hossein.zlr] او یتیم شد، زمانیکه والدین اش در یک تصادف ماشین کشته شدند
|
[ترجمه شان] او هنگامی که والدینش در یک تصادف ماشین ( خودرو ) کشته شدند یتیم شد.
|
[ترجمه گوگل] او با کشته شدن پدر و مادرش در یک تصادف رانندگی یتیم شد
[ترجمه ترگمان] وقتی پدر و مادرش توی یه حادثه رانندگی کشته شدن، یتیم شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: any person or animal that is without parents, abandoned, or otherwise left without nurture or support.
مشابه: waif

- The bombings made orphans of most of the village's inhabitants.
[ترجمه گوگل] بمباران ها اکثر ساکنان روستا را یتیم کرد
[ترجمه ترگمان] این بمب گذاری ها، یتیمان بسیاری از ساکنان روستا را به خود اختصاص داده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
صفت ( adjective )
(1) تعریف: having no living parents.

- Orphan children roamed the bombed-out streets.
[ترجمه Hossein.zlr] بچه های یتیم در خیابان هایی ولگردی میکنند که بمبگذاری شده
|
[ترجمه گوگل] کودکان یتیم در خیابان های بمباران شده پرسه می زدند
[ترجمه ترگمان] بچه های یتیم در خیابان بمب گذاری شده پرسه می زدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: of or for orphans.

- She grew up in an orphan home.
[ترجمه H] او در یک یتیم خانه بزرگ شد.
|
[ترجمه گوگل] او در یک خانه یتیم بزرگ شد
[ترجمه ترگمان] تو یه یتیم خونه یتیم بزرگ شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: orphans, orphaning, orphaned
• : تعریف: to cause to be deprived of parents.

- The war orphaned countless children.
[ترجمه گوگل] جنگ کودکان بی شماری را یتیم کرد
[ترجمه ترگمان] جنگ بچه های بی شماری را یتیم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. an orphan child without any prospects in the world
یک طفل یتیم بدون هیچ آتیه ای در این دنیا

2. an orphan home
یتیم خانه

3. the orphan girl starved for affection
دختر یتیم تشنه ی محبت بود.

4. the orphan was in the custody of his uncle
بچه ی یتیم تحت کفالت عمویش بود.

5. the orphan was unused to so much kindness
آن یتیم عادت نداشت که مورد اینهمه مهربانی قرار بگیرد.

6. an emotionally disturbed orphan
یتیمی که دچار اختلال عاطفی است

7. he was an orphan and grew up at the table of his uncles
او یتیم بود و سر سفره ی عموهایش بزرگ شد.

8. they fostered two orphan girls
آنها دو دختر یتیم را بزرگ کردند.

9. to consign an orphan to his uncle's care
یتیمی را تحت سرپرستی عمویش قرار دادن

10. the sad look of the orphan girl
نگاه اندوهگین دختر یتیم

11. hossein is the guardian of the two orphan kids
حسین قیم دو طفل یتیم است.

12. at the age of five he became an orphan
در سن پنج سالگی یتیم شد.

13. She was left an orphan at the age of five.
[ترجمه گوگل]او در پنج سالگی یتیم شد
[ترجمه ترگمان]او در سن پنج سالگی یتیم بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The family adopted the orphan as their own.
[ترجمه گوگل]خانواده یتیم را به عنوان فرزند خود پذیرفتند
[ترجمه ترگمان]خانواده ما یتیم را به فرزندی قبول کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Her heart went out to the poor orphan child.
[ترجمه گوگل]دلش برای بچه یتیم بیچاره سوخت
[ترجمه ترگمان]قلبش به کودک یتیم بی نوا نزدیک شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The orphan was hungry for affection.
[ترجمه گوگل]یتیم تشنه محبت بود
[ترجمه ترگمان]بچه یتیم تشنه محبت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. The child has been ill-treated in the orphan house.
[ترجمه گوگل]کودک در خانه یتیم مورد بدرفتاری قرار گرفته است
[ترجمه ترگمان]بچه یتیم خونه یتیم خونه رو درمان کرده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. I was left an orphan at an early age and became a ward of court.
[ترجمه گوگل]من در سنین پایین یتیم ماندم و بند دادگاه شدم
[ترجمه ترگمان]در سنین کودکی یتیم شدم و به یک بخش دربار تبدیل شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. This orphan grew up to be a soldier.
[ترجمه گوگل]این یتیم بزرگ شد تا سرباز شد
[ترجمه ترگمان]این بچه یتیم مثل یه سرباز بزرگ شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. In the case of orphan children the position is relatively clear: a child without parents needs some one to care for it.
[ترجمه گوگل]در مورد کودکان یتیم، موقعیت نسبتاً روشن است: یک کودک بدون والدین به کسی نیاز دارد که از او مراقبت کند
[ترجمه ترگمان]در مورد کودکان یتیم، موقعیت نسبتا روشن است: کودک بدون والدین به کسی نیاز دارد که از آن مراقبت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

طفل یتیم (اسم)
orphan

بی پدر و مادر (صفت)
orphan

یتیم کردن (فعل)
orphan

تخصصی

[کامپیوتر] جدا افتاده در صفحه آخر، یتیم، آخرین خط یک پاراگراف که در بالای یک صفحه از متن تنها قرار دارد . - تنها، یتیم - 1. آخرین خط یک پاراگراف اگر به تنهایی به عنوان اولین خط یک صفحه ظاهر شود. برخی از واژه پردازها به طور خودکار مانع از به وجود آمدن چنین خطوطی می شوند . 2. محصول کامپیوتری که سازنده اش دیگر از آن پشتیبانی نمی کند، یا سازنده ی آن از تجارت کنار کشیده است . مثلاً کامپیوتر Amiga امروزه یک کامپیوتر بدون پشتیبان است .

انگلیسی به انگلیسی

• child whose parents are dead
make into an orphan, cause to become orphan
an orphan is a child whose parents are dead.
if a child is orphaned, its parents die.

پیشنهاد کاربران

[اصطلاح تخصصی ارزهای دیجیتال]
یتیم
یک بلوک معتبر روی بلاکچین که بخشی از زنجیره اصلی نیست.
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : orphan
✅️ اسم ( noun ) : orphan / orphanage
✅️ صفت ( adjective ) : _
✅️ قید ( adverb ) : _
طفلی که هم پدر و هم مادر خود را از دست داده، بی سرپرست
بی سرپرست
بی سرپرست
بی پشتوانه ، بدون جایگاه

بپرس