پیشنهادهای میثم علیزاده لشکانی (٢,٣٨١)
تنها خوبی
نوار، روبان، نشان افتخار نظامی
مشقت آمیز
1. بی خطو خال، بدون لکه 2. بدون خدشه، مثل Unblemished reputation
1. نفیس، گرانبها 2. باحال و خنده دار ( غیررسمی )
باور غلط
زمینه ساز، پیش مقدمه
1. انداختن، چیزی رو جایی ول کردن یا پرت کردن 2. بهم زدن ( رابطه عاطفی ) ، تمام کردن یک رابطه * دقت کنید که اینجا حرف اضافه ندارد. مثلا : He dumped ...
1. فرو ریختن 2. غش کردن، نقش بر زمین شدن 3. در مورد شش ها و رگهای خونی، یعنی از بین رفتن ( توانایی نگهداری خون یا هوا را دیگر نداشتن ) *البته این ...
گیرنده عصبی مثلا taste receptor یعنی حس چشایی
1. کارگر، کارگری 2. زایمان In labour یعنی شخص در فرایند زایمان هستش و در حال به دنیا آوردن نوزاد
دنباله، مسیر، مجموعه از اقداماتی که به منظور خاصی انجام می شوند.
جدا از هم
دخالت، درگیری
کلاهبردار، کلاهبرداری
چیزی رو به حساب چیز دیگه گذاشتن مثلا، Down put it down to chance به حساب شانس نزارش
1. تقسیم ( کردن ) 2. تفرقه افکندن
علم مطالعه توانایی های عجیب و رمزآلود بعضی افراد، مانند توانایی پیشگویی آینده یا تلپاتی
معادل فارسی " عمراً"
وغ وغ ( کردن ) سگ * لطفا نگید " پارس"
1. گذرگاه، معبر 2. تقاطع 3. سفری که روی دریا یا رودخانه بزرگ شکل میگیرد
خط ریلی بین انگلیس و فرانسه که از زیر کانال می گذرد
خواب بیشتر در صبح Have a lie - in
1. اگر هنگام احوالپرسی باشد ( که علامت سوال در انتهایش می اید ) به معنی: خوشوقتم 2. اگر در هنگام توصیف یک شرایط به کار برود ( که علامت سوال هم ندارد ...
1. وقتی کسی شما رو به انجام یا قرار گرفتن در موقعیتی دعوت میکند شما با گفتنش در واقع میگی: "خوشحال میشم ( که انجامش بدم ) " ، " باعث افتخاره ( که انج ...
1. صریح 2. رکیک
1. خیلی دقیق و کامل 2. شدید
1. تقریبا 2. با خشونت و درشتی
1. ترتیب بندی آهنگ 2. دمو دستگاه
به عنوان اسم: 1. ساقه گیاه 2. "پایه" لیوان یا ظرف به عنوان فعل: 1. بند آوردن، جلوگیری کردن 2 . Stem from something از چیزی ناشی شدن، به خاطر چیزی ا ...
1. نیازمند تلاش و سختی بسیار 2. پرتوقع جفتشون صفتن
وارد، بَلَد، حرفه ای * فراموش نکنید که یک اسم است نه فعل
1. پر ترافیک 2. قسمتی از بدن که انباشته از مایعات است
1. واحد درسی 2. از قسمت های یک نرم افزار که وظیفه خاصی دارد 3. از قسمت های ( قطعه ) یک سفینه فضایی 4. یکی از قسمتهای جدا شده از یک وسیله کلی مثل دستگ ...
1. مجال چیزی پیدا شدن، دسترسی پیدا کردن 2. دررمورد چیزی بحث و تبادل نظر کردن 3. دردودل کردن 4. رو به چیزی شروع به تیراندازی کردن
1. پول زیادی پرداخت کردن، پیاده شدن ( پول ) 2 . پول دادن بابت پرداخت حق بیمه یا مسابقه یا هر چیزی که از طرف یه سازمان به افراد پرداخت میشه 3. باز کر ...
نگاه سطحی و بدون در نظر گرفتن عواقب چیزی در آینده، از روی کوته بینی
1. ولرم 2. بی میل، بی تفاوت
1. سپس ( وقتی قبل از جمله ای می اید ) She went downstairs and then i heard her shriek 2. آن موقع ( وقتی همراه با اسمی می آید و یا وقتی که به عنوان ...
تبلیغات سوء، هوچی گری، شلوغ بازی سیاسی
عنوان کردن
معاشرتی، خوش مشرب
1. ناگهانی، غیر منتظره 2. بی نزاکت بودن در مکالمه، صمیمی نبودن ( مخصوصا وقتی نمیخوای وقتت رو با صحبت کردن با شخصی تلف کنی ) * با احترام به دوستان اص ...
خلاصه گویی یا استفاده از کلمات اندک جوری که بی ادبانه به نظر میاد
1. اسمی که بین اسم کوچک و فامیلی افراد وجود دارد و البته در ایران مرسوم نیست مثل: Jack Don sanchez که Don همان middle است. 2. یک جور استعداد که در ب ...
1. پدیده، اثر ( آثار ) 2. شخص یا چیزی که منحصر به فرد باشد، عجیب و در عین حال تحسین برانگیز ( البته دقت شود که در هر دو معنی اسم است نه صفت )
فرو رفتن، در ورطه چیزی رفتن/ بودن
هجومی، تهاجمی مثلا جریان هجومی در مهندسی برق invasive current
لو دادن
تسلط داشتن، زمام چیزی رو در دست گرفتن ( به طرز خودخواهانه ) مثلا : dominate the conversation یعنی مجلس آرای بلامعارض شدن، به کس دیگه اجازه ندی حرف ...