پیشنهاد‌های میثم علیزاده لشکانی (٢,٣٧١)

بازدید
٢,٤٣٨
تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٢

1. کارگر، کارگری 2. زایمان In labour یعنی شخص در فرایند زایمان هستش و در حال به دنیا آوردن نوزاد

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

دنباله، مسیر، مجموعه از اقداماتی که به منظور خاصی انجام می شوند.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

جدا از هم

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٩

دخالت، درگیری

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧٧

کلاهبردار، کلاهبرداری

پیشنهاد
١٤

چیزی رو به حساب چیز دیگه گذاشتن مثلا، Down put it down to chance به حساب شانس نزارش

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٣

1. تقسیم ( کردن ) 2. تفرقه افکندن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

علم مطالعه توانایی های عجیب و رمزآلود بعضی افراد، مانند توانایی پیشگویی آینده یا تلپاتی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

معادل فارسی " عمراً"

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢٨

وغ وغ ( کردن ) سگ * لطفا نگید " پارس"

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٨

1. گذرگاه، معبر 2. تقاطع 3. سفری که روی دریا یا رودخانه بزرگ شکل میگیرد

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

خط ریلی بین انگلیس و فرانسه که از زیر کانال می گذرد

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢١

خواب بیشتر در صبح Have a lie - in

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧١

1. اگر هنگام احوالپرسی باشد ( که علامت سوال در انتهایش می اید ) به معنی: خوشوقتم 2. اگر در هنگام توصیف یک شرایط به کار برود ( که علامت سوال هم ندارد ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٥١

1. وقتی کسی شما رو به انجام یا قرار گرفتن در موقعیتی دعوت میکند شما با گفتنش در واقع میگی: "خوشحال میشم ( که انجامش بدم ) " ، " باعث افتخاره ( که انج ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

1. صریح 2. رکیک

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦٠

1. خیلی دقیق و کامل 2. شدید

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٥

1. تقریبا 2. با خشونت و درشتی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

1. ترتیب بندی آهنگ 2. دمو دستگاه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١٢

به عنوان اسم: 1. ساقه گیاه 2. "پایه" لیوان یا ظرف به عنوان فعل: 1. بند آوردن، جلوگیری کردن 2 . Stem from something از چیزی ناشی شدن، به خاطر چیزی ا ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٧٠

1. نیازمند تلاش و سختی بسیار 2. پرتوقع جفتشون صفتن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥٠

وارد، بَلَد، حرفه ای * فراموش نکنید که یک اسم است نه فعل

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٣

1. پر ترافیک 2. قسمتی از بدن که انباشته از مایعات است

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١٠

1. واحد درسی 2. از قسمت های یک نرم افزار که وظیفه خاصی دارد 3. از قسمت های ( قطعه ) یک سفینه فضایی 4. یکی از قسمتهای جدا شده از یک وسیله کلی مثل دستگ ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥٠

1. مجال چیزی پیدا شدن، دسترسی پیدا کردن 2. دررمورد چیزی بحث و تبادل نظر کردن 3. دردودل کردن 4. رو به چیزی شروع به تیراندازی کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

1. پول زیادی پرداخت کردن، پیاده شدن ( پول ) 2 . پول دادن بابت پرداخت حق بیمه یا مسابقه یا هر چیزی که از طرف یه سازمان به افراد پرداخت میشه 3. باز کر ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

نگاه سطحی و بدون در نظر گرفتن عواقب چیزی در آینده، از روی کوته بینی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

1. ولرم 2. بی میل، بی تفاوت

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧٨

1. سپس ( وقتی قبل از جمله ای می اید ) She went downstairs and then i heard her shriek 2. آن موقع ( وقتی همراه با اسمی می آید و یا وقتی که به عنوان ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٧

تبلیغات سوء، هوچی گری، شلوغ بازی سیاسی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٦

عنوان کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

معاشرتی، خوش مشرب

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧٤

1. ناگهانی، غیر منتظره 2. بی نزاکت بودن در مکالمه، صمیمی نبودن ( مخصوصا وقتی نمیخوای وقتت رو با صحبت کردن با شخصی تلف کنی ) * با احترام به دوستان اص ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٨

خلاصه گویی یا استفاده از کلمات اندک جوری که بی ادبانه به نظر میاد

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧٩

1. اسمی که بین اسم کوچک و فامیلی افراد وجود دارد و البته در ایران مرسوم نیست مثل: Jack Don sanchez که Don همان middle است. 2. یک جور استعداد که در ب ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤٦

1. پدیده، اثر ( آثار ) 2. شخص یا چیزی که منحصر به فرد باشد، عجیب و در عین حال تحسین برانگیز ( البته دقت شود که در هر دو معنی اسم است نه صفت )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

فرو رفتن، در ورطه چیزی رفتن/ بودن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٣

هجومی، تهاجمی مثلا جریان هجومی در مهندسی برق invasive current

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٧

لو دادن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤٨

تسلط داشتن، زمام چیزی رو در دست گرفتن ( به طرز خودخواهانه ) مثلا : dominate the conversation یعنی مجلس آرای بلامعارض شدن، به کس دیگه اجازه ندی حرف ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٣٨

1. Rather نسبتا ، تا حدی 2. Would rather ترجیح دادن 3. Or rather: به استثنای، جز. . . 4. Not. . . But rather فلان چیز نیست ( درست نیست ) ، بلکه ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

یکی به دو کردن، جواب کسی رو دادن ( با چاشنی بی ادبی )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

عوض کردن نظر یا شک کردن بهش

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٤

عجیبه که

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٧

جالبه که

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢٣

1. انتقاد کننده ( critical of ) 2. خیلی مهم، حیاتی ( critical to/ for ) 3. بحرانی، نگران کننده ( time or situation )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣١

1. غرامت 2. جبران، خوبیه چیزی یا اتفاقی که در کل بد است 3. دستمزد

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

به عنوان اسم: ۱. مرخصی ( محل کار یا خدمت ) ۲. اجازه به عنوان فعل: ول کردن، رها کردن، ترک کردن، بیخیال شدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦٩

مفید و سازنده

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤٢

پاسخگو