mishandle

/ˌmɪsˈhændl̩//ˌmɪsˈhændl̩/

معنی: بد بکار بردن، بد اداره کردن
معانی دیگر: بد اجرا یا مدیریت یا رفتار کردن، بدرفتاری کردن با

جمله های نمونه

1. A sensitive child should not be mishandled.
[ترجمه محمد حسن اسایش] یک کودک حساس نباید مورد بدرفتاری واقع شود
|
[ترجمه امیرحسن اسودی] با کودکان حساس نباید بدرفتاری کرد.
|
[ترجمه گوگل]با کودک حساس نباید بد رفتار کرد
[ترجمه ترگمان]یک کودک حساس نباید بد انجام شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The government has mishandled the whole affair.
[ترجمه امیرحسن اسودی] دولت نتوانست واقعه را به خوبی مدیریت کند.
|
[ترجمه گوگل]دولت تمام این ماجرا را اشتباه مدیریت کرده است
[ترجمه ترگمان]دولت کل ماجرا رو اشتباه برداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The police were accused of mishandling the investigation.
[ترجمه امیرحسن اسودی] پلیس را به انجام نادرست تحقیقات متهم کردند.
|
[ترجمه گوگل]پلیس متهم به سوء مدیریت در تحقیقات شد
[ترجمه ترگمان]پلیس به مدیریت نادرست تحقیقات متهم شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Who do you blame for the mishandling of the economy?
[ترجمه امیرحسن اسودی] به نظر شما، چه کسی مقصر سوء مدیریت اقتصادی است؟
|
[ترجمه گوگل]چه کسی را در مدیریت نادرست اقتصاد مقصر می دانید؟
[ترجمه ترگمان]چه کسی به خاطر مدیریت بد اقتصادی مقصر است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The judge said the police had mishandled the siege.
[ترجمه امیرحسن اسودی] قاضی گفت پلیس محاصره را به خوبی مدیریت نکرده است.
|
[ترجمه گوگل]قاضی گفت که پلیس این محاصره را اشتباه مدیریت کرده است
[ترجمه ترگمان]قاضی گفت که پلیس از این محاصره استفاده نکرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He mishandled the meeting badly and lost the vote.
[ترجمه امیرحسن اسودی] نتوانست جلسه را خوب مدیریت کند و رای را از دست داد.
|
[ترجمه گوگل]او جلسه را بد مدیریت کرد و رای را از دست داد
[ترجمه ترگمان]او جلسه را بد انجام داد و رای گیری را از دست داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The equipment could be dangerous if mishandled.
[ترجمه امیرحسن اسودی] استفاده نادرست از این تجهیزات، خطرزاست.
|
[ترجمه گوگل]این تجهیزات در صورت استفاده نادرست می تواند خطرناک باشد
[ترجمه ترگمان]این تجهیزات در صورتی می تواند خطرناک باشد که به کار انداخته شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Some of the goods had been mishandled and damaged.
[ترجمه گوگل]برخی از کالاها بدرفتاری و آسیب دیده بودند
[ترجمه ترگمان]برخی از اجناس با بد رفتاری مواجه شده و آسیب دیده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Several leading citizens have lodged complaints against the city councilors for their mishandling of public money.
[ترجمه گوگل]چندین شهروند برجسته از شورای شهر به دلیل سوء استفاده از پول عمومی شکایت کرده اند
[ترجمه ترگمان]چندین شهروند پیشگام شکایت علیه اعضای شورای شهر را به خاطر مدیریت بد پول مردم تسلیم کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The government hoped that their early mishandling of the crisis could be quietly forgotten .
[ترجمه گوگل]دولت امیدوار بود که مدیریت نادرست اولیه آنها از بحران به آرامی فراموش شود
[ترجمه ترگمان]دولت امیدوار است که مدیریت بد آن ها در این بحران به آرامی فراموش شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The riots had been sparked off by police mishandling of a case, a report revealed yesterday.
[ترجمه گوگل]دیروز گزارشی فاش کرد که این شورش ها به دلیل برخورد نادرست پلیس با یک پرونده آغاز شده است
[ترجمه ترگمان]در گزارشی که روز گذشته فاش شد، شورش ها با مدیریت بد پلیس جرقه زده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It seems too facile to blame everything on his mishandling of the crisis.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد خیلی آسان است که همه چیز را به گردن مدیریت نادرست او با بحران انداخت
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که خیلی آسان است که همه چیز را در مورد مدیریت بد او سرزنش کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Senior Tories were particularly angry about the mishandling of Mr Major's rally at Wembley.
[ترجمه گوگل]محافظه‌کاران ارشد به‌ویژه از مدیریت نادرست تجمع آقای میجر در ومبلی عصبانی بودند
[ترجمه ترگمان]محافظه کاران ارشد به خصوص در مورد سو مدیریت انتخاباتی آقای میجر در ومبلی عصبانی بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. A Inc., has been Baccused of mishandling church funds and committing adultery.
[ترجمه گوگل]یک شرکت به سوء استفاده از بودجه کلیسا و ارتکاب زنا متهم شده است
[ترجمه ترگمان]یک شرکت، متهم به مدیریت نادرست صندوق های کلیسا و ارتکاب زنا بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Frankovich said the jury had found the crematorium guilty of mishandling remains and fraudulently concealing their actions from the families.
[ترجمه گوگل]فرانکوویچ گفت که هیئت منصفه، کوره مرده سوز را به دلیل سوء استفاده از بقایای بدن و مخفی کردن متقلبانه اقدامات آنها از خانواده ها مقصر تشخیص داده است
[ترجمه ترگمان]Frankovich گفت که هیات منصفه اجساد محل سوزاندن اجساد را در اثر سو مدیریت نادرست و concealing fraudulently actions از خانواده ها پیدا کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بد بکار بردن (فعل)
abuse, misuse, mishandle

بد اداره کردن (فعل)
mishandle, maladminister, mismanage, misgovern

انگلیسی به انگلیسی

• deal with badly or improperly; act cruelly
if you mishandle something, you deal with it badly or inefficiently.

پیشنهاد کاربران

1. بی دقتی کردن
2. غلط به کار بردن، درست اداره نکردن
1. بد به کار بردن
2. بی دقتی کردن
انگولک کردن

بپرس