deregulate

/diˈreɡjəlet//ˌdiːˈreɡjuleɪt/

قانون زدایی کردن (برداشتن مقررات و قانون های حاکم بر امری)، داتی زدایی کردن، داتی زدایی کردن the deregulation of natural gas pricing برداشتن محدودیت از قیمت گذاری گاز طبیعی

جمله های نمونه

1. The government plans to deregulate the banking industry/the bus system.
[ترجمه گوگل]دولت قصد دارد صنعت بانکداری/سیستم اتوبوس را از مقررات خارج کند
[ترجمه ترگمان]دولت قصد دارد تا صنعت بانکداری و سیستم اتوبوس را آزاد کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Some banks have already started to deregulate.
[ترجمه گوگل]برخی از بانک ها در حال حاضر مقررات زدایی را آغاز کرده اند
[ترجمه ترگمان]برخی از بانک ها قبلا شروع به آزاد سازی کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The real payoff comes when governments deregulate these systems, because they create the basic incentives that drive employees.
[ترجمه گوگل]بازده واقعی زمانی حاصل می‌شود که دولت‌ها این سیستم‌ها را رها می‌کنند، زیرا آنها مشوق‌های اساسی را ایجاد می‌کنند که کارمندان را به حرکت در می‌آورد
[ترجمه ترگمان]بازدهی واقعی زمانی صورت می گیرد که دولت ها این سیستم ها را آزاد می کنند، چرا که آن ها مشوق های اساسی را ایجاد می کنند که کارمندان را هدایت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. A bill pending in Congress would deregulate electricity sales nationwide.
[ترجمه گوگل]لایحه ای که در کنگره در حال بررسی است، فروش برق را در سراسر کشور لغو می کند
[ترجمه ترگمان]لایحه ای به تعویق افتاد که در کنگره فروش برق در سراسر کشور را آزاد خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Many people understand the need to deregulate the private sector, but few apply the same thinking to the public sector.
[ترجمه گوگل]بسیاری از مردم نیاز به مقررات زدایی از بخش خصوصی را درک می کنند، اما تعداد کمی از مردم همین تفکر را در مورد بخش دولتی به کار می برند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از مردم نیاز به آزاد کردن بخش خصوصی را درک می کنند، اما تعداد کمی از آن ها به بخش دولتی نیز فکر می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The pressure to deregulate came therefore not only from outside but from inside the Stock Exchange.
[ترجمه گوگل]بنابراین فشار برای مقررات زدایی نه تنها از خارج بلکه از داخل بورس نیز وارد شد
[ترجمه ترگمان]بنابراین فشار برای آزاد کردن نه تنها از بیرون بلکه از داخل بورس اوراق بهادار به دست آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. European plans to deregulate air fares were vetoed by Spain.
[ترجمه گوگل]طرح های اروپایی برای لغو مقررات نرخ بلیط هواپیما توسط اسپانیا وتو شد
[ترجمه ترگمان]طرح های اروپایی برای آزاد کردن هزینه های هوایی توسط اسپانیا وتو شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. California did not deregulate its electricity system-the government changed the regulations, and botched the job.
[ترجمه گوگل]کالیفرنیا سیستم برق خود را رها نکرد - دولت قوانین را تغییر داد و کار را خراب کرد
[ترجمه ترگمان]کالیفرنیا سیستم برق خود را آزاد نکرد - دولت مقررات را تغییر داد و کار را خراب کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It’s true that when governments deregulate, they must announce those changes in the Federal Register, too, and so some of the pages represent genuine deregulation.
[ترجمه گوگل]درست است که وقتی دولت‌ها مقررات‌زدایی می‌کنند، باید آن تغییرات را در ثبت فدرال نیز اعلام کنند، بنابراین برخی از صفحات نشان‌دهنده مقررات‌زدایی واقعی هستند
[ترجمه ترگمان]درست است که وقتی دولت ها آزاد شدند، آن ها باید آن تغییرات را در ثبت فدرال هم اعلام کنند، و بنابراین برخی از صفحات نشان دهنده خصوصی سازی واقعی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It should also deregulate the agricultural sector, which could create new jobs and businesses in hard-pressed rural Japan.
[ترجمه گوگل]همچنین باید بخش کشاورزی را که می تواند مشاغل و مشاغل جدیدی را در مناطق روستایی ژاپن که به سختی تحت فشار هستند ایجاد کند، مقررات زدایی کند
[ترجمه ترگمان]همچنین باید بخش کشاورزی را از بین ببرد که می تواند مشاغل و کسب و کارها جدید را در مناطق فشرده روستایی ژاپن ایجاد کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Rubin, who came from Goldman Sachs, helped deregulate the financial industry and got rich at Citibank from the results.
[ترجمه گوگل]روبین، که از گلدمن ساکس آمده بود، به مقررات زدایی صنعت مالی کمک کرد و در سیتی بانک از نتایج آن ثروتمند شد
[ترجمه ترگمان]روبین، که از گلدمن ساکس آمده بود، به آزاد کردن صنعت مالی کمک کرد و از نتایج بانک شهر غنی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. They have suggested that China should further deregulate its economy, let the renminbi appreciate and otherwise rely on market forces to tame inflation.
[ترجمه گوگل]آنها پیشنهاد کرده‌اند که چین باید اقتصاد خود را بیشتر تنظیم کند، اجازه دهد رنمینبی افزایش یابد و در غیر این صورت برای مهار تورم به نیروهای بازار تکیه کند
[ترجمه ترگمان]آن ها پیشنهاد کرده اند که چین باید اقتصاد خود را آزاد کند، اجازه دهید the از آن قدردانی کنند و در غیر این صورت به نیروهای بازار برای رام کردن تورم متکی باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Cut taxes and spending, privatize, and deregulate.
[ترجمه گوگل]کاهش مالیات و هزینه، خصوصی سازی و مقررات زدایی
[ترجمه ترگمان]کاهش مالیات و مخارج، خصوصی سازی، و تجارت آزاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Some industries, including airlines and trucking have already started to deregulate.
[ترجمه گوگل]برخی از صنایع، از جمله خطوط هوایی و حمل و نقل باری، قبلاً مقررات زدایی را آغاز کرده اند
[ترجمه ترگمان]برخی صنایع از جمله خطوط هوایی و حمل و نقل در حال حاضر شروع به آزاد سازی کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• remove government control, remove from government supervision

پیشنهاد کاربران

[حقوق]
از تحت نظارت دولت خارج کردن، مقررات و قانون زدایی کردن
مقررات زدایی کردن
تجدید ساختار
قانون ‎زدایی کردن، غیردولتی کردن
خصوصی سازی کردن

بپرس