پیشنهاد‌های میثم علیزاده لشکانی (٢,٤٩٢)

بازدید
٤,٦٨٧
تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٧

تبلیغات سوء، هوچی گری، شلوغ بازی سیاسی

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٦

عنوان کردن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

معاشرتی، خوش مشرب

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٧٧

1. ناگهانی، غیر منتظره 2. بی نزاکت بودن در مکالمه، صمیمی نبودن ( مخصوصا وقتی نمیخوای وقتت رو با صحبت کردن با شخصی تلف کنی ) * با احترام به دوستان اص ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٨

خلاصه گویی یا استفاده از کلمات اندک جوری که بی ادبانه به نظر میاد

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٨٠

1. اسمی که بین اسم کوچک و فامیلی افراد وجود دارد و البته در ایران مرسوم نیست مثل: Jack Don sanchez که Don همان middle است. 2. یک جور استعداد که در ب ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤٦

1. پدیده، اثر ( آثار ) 2. شخص یا چیزی که منحصر به فرد باشد، عجیب و در عین حال تحسین برانگیز ( البته دقت شود که در هر دو معنی اسم است نه صفت )

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

فرو رفتن، در ورطه چیزی رفتن/ بودن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٣

هجومی، تهاجمی مثلا جریان هجومی در مهندسی برق invasive current

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٧

لو دادن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤٩

تسلط داشتن، زمام چیزی رو در دست گرفتن ( به طرز خودخواهانه ) مثلا : dominate the conversation یعنی مجلس آرای بلامعارض شدن، به کس دیگه اجازه ندی حرف ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٤٠

1. Rather نسبتا ، تا حدی 2. Would rather ترجیح دادن 3. Or rather: به استثنای، جز. . . 4. Not. . . But rather فلان چیز نیست ( درست نیست ) ، بلکه ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٠

یکی به دو کردن، جواب کسی رو دادن ( با چاشنی بی ادبی )

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢

عوض کردن نظر یا شک کردن بهش

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٤

عجیبه که

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٨

جالبه که

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٢٣

1. انتقاد کننده ( critical of ) 2. خیلی مهم، حیاتی ( critical to/ for ) 3. بحرانی، نگران کننده ( time or situation )

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٤

1. غرامت 2. جبران، خوبیه چیزی یا اتفاقی که در کل بد است 3. دستمزد

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٨

به عنوان اسم: ۱. مرخصی ( محل کار یا خدمت ) ۲. اجازه به عنوان فعل: ول کردن، رها کردن، ترک کردن، بیخیال شدن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٧١

مفید و سازنده

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤٥

پاسخگو

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٧٢

1. نشان دادن، تایید کننده چیزی بودن 2. تظاهرات کردن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٠

رسیدن به چیزی به مرور زمان با کار کردن و تلاش

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

دریافتی یا حقوق در قالب چک

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤١

1. عاقبت ( در معنای یه سرانجام ناخوشایند ) 2. سرنوشت ( در معنای تقدیر )

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٦٠

1. اشتباه کردن trip up on something 2. کسی را به اشتباه انداختن ( بادحیله ) Trip somebody up 3 . گیر کردن پا به جایی و افتادن و یا با پا به کسی زدن ت ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

از پس کاری بر آمدن, قدرت لازم برای انجام کاری را داشتن * بعد از to یا اسم می اید یا مصدر Feel up to doing something

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٠

بیدار موندن، منتظر کسی موندن ( با وجود خواب آلودگی )

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٠

گذراندن ( یک دوره سخت یا اتفاق بد ) ، فایق آمدن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٩

زیر خرواری از چیزی بودن مثلا: i'm snowed under with work کلی کار روی سرم ریخته

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٤

سر زدن ( سر راه به کسی سر بزنی )

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٤

وقت تنگه * وقتی می خوای به کسی بگی که هر چه زودتر انجماش بده

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٤

دیگه تا . . . ( میگه از این زمان بیشتر طول نمیکشه ) مثلا: i'll be back by 05. :00 دیگه تا ۵ برمیگردم * برعکسش at the earliest هستش و یعنی "کمه کم تا ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٠٣

1. از دهن پریدن ( حرفی یا کلامی ) 2. یه تُک پا تا جایی رفتن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٠

سلام منو به . . . برسون مترادف: Give my love to. . . Remember me to. . . اگه بخوایم بگیم فلانی سلام رسوند: He sent his regards to you

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

برنامه ای داشتن برای

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٢

برنامه ای داشتن برای . . .

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣١

خلاص شدن از، در رفتن از زیر بار انجام کاری ( پیچوندن )

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

به مشکل برخوردن، چیزی پیش آمدن Something has cropped up at home, i can't see you today, sorry.

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥٣

1. با همه این تفاسیر، با این وجود ( گفتن چیزی بر خلاف میل یا انتظار خود ) مثلا: I know your problem, i can't help you after all. 2. هر چی باشه، از ح ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

چیزی که مربوط میشه به . . . ، چیزی در موردِ. . .

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٩

عجله دارم باید برم

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٦٦

1. محل اقامت نکته ۱: در British : غیر قابل شمارش است مثلا an accommodation غلط است. نکته ۲: در American: همواره جمع به کار می رود. مثلا food and ac ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٦

یادم میاد . . . اون موقع ها . . .

پیشنهاد
١٨

بی خبر گذاشتن، صدای چیزی را در نیاوردن ( برای شخص خاصی ) Keep it dark یعنی چیزی به کسی نگو، صداشو در نیار

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤٧

Get a word in یا Get a word in edgeways مجال صحبت پیدا کردن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٧

Tell somebody off ( for something/doing something ) : با عصبانیت با کسی حرف زدن، دعوا کردن کسی به خاطر کارش

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣

یکی به دو کردن، هر چی بگی یه چیزی میگه!

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٤

عقلانی صحبت کردن، حرف حساب زدن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

از بالا با کسی صحبت کردن ( جوری که طرفو کم اهمیت جلوه بدی )