پیشنهاد‌های میثم علیزاده لشکانی (٢,٤٩١)

بازدید
٤,٦٨٣
تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٦

آگهی تبلیغاتی

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥٩

اضافه وزن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢١

قسمت اصلی و عمده اگر گفت مثلا: Tv is central to our lives. در اینجا be central to something یعنی در بطن چیزی بودن ( تلویزیون در بطن زندگیهای ماست، ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٧٧

1. Be obsessing: وسواسی شدن مثلا: stop obsessing about your glasses, they're clean. 2. Be obsessed by/ with some thing: تمام فکر و ذکر کسی شدن البته ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣

خیلی سختی و مشقت داره

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١١٠

1. Build up: انباشته شدن یا کردن 2. Build something up: توسعه دادن یا تقویت و بهبود چیزی مثلا: Build your confidence up

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

Write something in rough در چرکنویس نوشتن، پیش نویس کردن یا کشیدن Rough: در اینجا همان چرکنویس معنی میده

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٧

غذا یا نوشیدنی رو چرخوندن ( به منظور تعارف و دادنش به بقیه )

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٦٢

دست برداشتن از انجام کاری که بدان مشغولید ( مخصوصا وقتی که به اندازه کافی پیش رفتید یا خسته شده اید )

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٦٠

1. Put something away: یعنی برگرداندن چیزی ه جایی که معمولا در آنجا نگه داشته می شود یا قرار دارد 2. Put something back: یعنی برگرداندن چیزی یا شخص ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢

1. ترک کردن یک مکان به منظور انجام کاری 2. به صدا درآمدن ( ساعت یا آلارم ) 3. از کار افتادن یا خاموش شدن ( دستگاه یا لامپ ) 4. منفجر شدن، ترکیدن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

سرگرم شدن با چیزی یا کسی، از انجام کاری یا بودن کنار کسی لذت بردن، حالشو بردن ( محاوره ای )

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤٨

Bug اسم: حشره، خطا در علم نرم افزار فعل: آزار دادن، رو مخ بودن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢

Badmouth

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٤

مناسب بودن ( مثلا برای شغل یا سمتی )

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٧

بددهنی کردن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٦٠

پست ها و عکسهایی که هر فرد در صفحه شخصی خود منتشر می کند به طوری که باعث سوبرداشت و فیدبک نامناسب برای افراد دیگر ( معمولا افرادی که برای قضاوت شما، ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٢

تلفن خانگی ( خط ثابت )

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٩

ته و تو چیزی رو دراوردن، تحقیق راجع به چیزی ( معمولا جرم یا مشکل کیفری )

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٧٠

تحقیق به منظور سر در اوردن از موضوعی ( معمولا جرم و مشکلات کیفری ) ، ته و تو چیزی را درآوردن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٩٨

آفتابی شدن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

دررفرودگاه یا هتل وقتی به پذیرش رفته و اعلام حضور میکنید

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٩

بخش کوچک وابسته

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

ادم خاص

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥٤

جا افتادن، وفق دادن خود

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٧

عجب؟! ای بابا!!

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٨٦

دقیقا معادل فارسی: " دیگه ته تهش"

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢١

مظطرب شدن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥٦

دوری کردن، بر حذر بودن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد

توک زبون بودن ( در مورد اسامی افراد یا اشیاء بیشتر به کار می رود )

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٥

قابل رویت

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

انباشته شدن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

a record company

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

مفتی

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

اگر در انجام روند کار یا اداره جات به کار بره به معنای " معطّلی" هستش

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٨

زیست بوم، طبیعت

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٢١

یکی از معنی هاش: تحت کنترل خود درآوردن، توانایی رفتار با شخصی یا وسیله ای را داشتن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤

نوعی دستگاه ردیابی که معمولا در خودرو ها استفاده میشود

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٤

کارگر، خدمتکار

پیشنهاد
٥

جای چیزی را خالی دیدن، کمبود چیزی را حس کردن ( یک ایده )

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٧٥

come up: 1 پول جور کردن 2 ایده دادن، از خود چیزی درآوردن